تسلی بخش های فلسفه

سلام??‍♂️. خیلی خوشحالم?که اولین پست من داخل ویرگول، معرفی کتابی هستش که نظر منو نسبت به فلسفه عوض کرد. راستش من زیاد دست به قلمم خوب نیست اما خب دوست داشتم احساسی که از خواندن این کتاب داشتم رو با شما به اشتراک بزارم. بریم که داشته باشیم. ?

کتاب تسلی بخش های فلسفه به قلم آلن دوباتن فیلسوف و نویسنده سوئیسی است که در دنیا به زبان های مختلف ترجمه شده است و از نظر من یکی از رسالت های این کتاب، تلاش برای جذب مخاطبین غیرحرفه ای فلسفه با بیان و ادبیات ساده اما عمیق، بدون اینکه توجه فلسفه دان ها را هم از دست بدهد، می باشد.

آلن دوباتن سعی کرده است تا ثابت کند که، فلسفه می تواند ساده و همه‌فهم و در عین حال بسیار کاربردی باشد و به مهم‌ترین نیازها و مشکلات انسان، پاسخ دهد.

عبارت پشت جلد کتاب، خلاصه کتاب را اینگونه معرفی می‌کند ( این کتاب می‌کوشد تا با استناد به آثار شش فیلسوف بزرگ راه حل هایی برای مشکلات روزمره ما ارائه کند. با خواندن این کتاب از "سقراط" می‌آموزیم که عدم محبوبیت را نادیده انگاریم؛ "سنکا" به ما کمک می‌کند تا بر احساس یاس و ناامیدی غلبه کنیم؛ و "اپیکور" بی پولی ما را چاره می‌کند. "مونتی" راهنمای مناسبی برای درمان ناکارایی ماست؛ عشاق دلشکسته می توانند با خواندن آثار "شوپنهاور" تسلی خاطر یابند؛ و کسانی که در زندگی با سختی های زیادی روبه‌رو هستند با "نیچه" هم ذات پنداری خواهند کرد.)


بخش های خوندنی کتاب:

وقتی عشق ما را در هم شکسته ، تسلی بخش است که بشنویم خوشبختی هرگز جزئی از برنامه نبوده است. فقط یک اشتباه مادرزادی وجود دارید، و آن این است که می پنداریم زندگی می کنیم تا خوشبخت باشیم… تا زمانی که بر این اشتباه مادرزادی پافشاری کنیم جهان پر از تناقض به نظرمان می رسد؛ زیرا در هر قدمی، در مسائل کوچک و بزرگ، مجبوریم این امر را تجربه کنیم که جهان و زندگی قطعا به منظور حفظ زندگی سرشار از خوشبختی آرایش نیافته اند. به همین دلیل سیمای تقریبا همه افراد سالخورده حاکی از احساسی است که ناامیدی خوانده می شود.
سقراط ما را ترغیب می کند که از اطمینان مردم نترسیم، مردمی که نمی توانند به پیچیدگی های زندگی خود، احترام بگذارند و دیدگاه های خود را بدون دقتی حداقل به اندازه دقت یک کوزه گر (در حرفه خود)، صورت بندی می کنند. آنچه بدیهی و «طبیعی» خوانده می شود به ندرت چنین است. تشخیص این امر باید به ما بیاموزد که دریابیم جهان انعطاف پذیرتر از چیزی است که به نظر می رسد، زیرا دیدگاه های تثبیت شده، اغلب نه از طریق فرایند استدلال بی عیب و نقص بلکه از طریق قرن ها آشفتگی فکری ظاهر شده اند. ممکن است دلایل خوبی برای شکل و وضعیت فعلی امور وجود نداشته باشد.
ممکن است دستیابی به خوشبختی دشوار باشد، ولی موانع آن عمدتا مالی نیستند.


به زندگی بهترین و بارورترین انسان‌ ها و ملت‌ ها نگاه کنید و از خود بپرسید آیا درختی که می‌ خواهد سرافراز و پابرجا باشد می‌ تواند با هوای بد و توفان‌ ها روبه رو نشود؟ آیا دشمنی‌ های بیرونی، مقاومت‌ های خارجی، تمام انواع نفرت، حسد، لجاجت، بدگمانی، سرسختی، حرص و خشونت جزو موارد مساعدی نیست که بدون آن‌ ها هیچ‌ چیز حتی تقوی و فضیلت هم نمی‌تواند چندان رشد کند.
ما شک های خود را فرو می خوریم و از گله پیروی می کنیم، زیرا نمی توانیم خود را پیشگام درک حقایق دشواری بدانیم که پیش از این ناشناخته بوده است.
اپیکور به ویژه این دغدغه را داشت که خود و دوستانش بیاموزند که اضطراب‌ ها و نگرانی‌ های خود درباره‌ی پول، بیماری، مرگ و امور فراطبیعی را تحلیل کنند. اگر کسی به‌ طور عقلانی به میرایی و فناپذیر بودن بیندیشد، به نظر اپیکور، در می‌ یابد که پس از مرگ چیزی جز فراموشی و نسیان وجود ندارد، و «بیهوده است که از قبل نگران چیزی باشیم که چون فرا می‌رسد مشکلی نمی‌ آفریند.» بی‌ معناست اگر پیشاپیش از حالتی بترسیم که هرگز تجربه نخواهیم کرد: برای کسی که واقعا دریافته باشد در مرگ هیچ چیز هولناکی وجود ندارد، هیچ چیز هراسناکی در زندگی هم وجود ندارد.



خوشحال میشم شما هم نظرتون رو درمورد این کتاب و یا احساسی که از خوندن آن داشتید، با من به اشتراک بزارید.

مرسی که تا اینجا با قلم من همراه شدید، امیدوارم از خوندن این کتاب لذت ببرید. ;-)

#تو_هم_بخوان

https://navaar.app.link/SqRYUNUUsbb