من برنامهنویسی هستم که عاشق یادگیری و عملی کردن مفاهیم جدید در پروژهها با توجه به نیاز واقعی تیمها هستم. موفقیت را در رشد جمعی میبینم و باور دارم هیچ موفقیتی بدون کار تیمی پایدار نیست.
چرا جمعآوری نیازمندیها اینقدر مهم است؟ یک گپ دوستانه با شما!
سلام دوستان عزیزم ! بذارین یه داستان براتون تعریف کنم که شاید پروژه بعدیتون از کلی دردسر نجاتتون بده. موضوعش Requirements Gathering یا همون جمعآوری نیازمندیهاست. نترسین، قول میدم خشک و کسلکننده نباشه. میخوام بگم چرا این مرحله اونقدر مهمه که میتونه یه پروژه رو از موفقیت به فاجعه برسونه یا بالعکس. آمادهای؟ بزن بریم!
مرحه اول: Identify Stakeholders – کی کیه؟
خب اول از همه، باید بفهمیم چه کسایی از پروژه استفاده میکنن و چه کسایی قراره نظر بدن. از کاربر نهایی گرفته تا مدیر پروژه، همه باید تو این مرحله صداشون شنیده بشه.
تصورش کنین: دارین یه برنامه مدیریت محتوا (CMS) طراحی میکنیم. Content Creators هامیخوان محیط کاربری ساده باشه، Editor ها دنبال تأیید محتوا قبل از انتشارن، و تیم IT هم میخواد زیرساخت قوی باشه. هر کسی یه چیزی میخواد و اینجاست که همه رو دور یه میز مینشونیم.
مرحله دوم: Define Objectives and Scope – چی میخوایم بسازیم؟
تو این مرحله، باید دقیقاً مشخص کنیم هدف سیستم چیه و پروژه قراره چه کارایی انجام بده.
اینجا مثل اینه که داری نقشه گنج میکشیم. اگه ندونیم دنبال چی میگردیم، سر از ناکجاآباد در میاریم! به عبارتی، Define clear objectives and scope تا پروژه از مسیرش خارج نشه.
مرحله سوم: Conduct Interviews and Workshops – بزن بریم مصاحبه!
حالا وقتشه که بریم سراغ ذینفعها و باهاشون صحبت کنیم. باهاشون مصاحبه کنیم، ورکشاپ راه بندازیم یا حتی یه فنجون چای بخوریم و گپ بزنیم! تو این مرحله، باید بفهمیم واقعاً چی میخوان. سوالات باز بپرسیم تا چیزی رو از قلم نندازیم. اینجا میخواییم با تکنیکهای Interviews and Workshops حرفای دلشون رو بخونیم. 😉
مرحله چهارم: Document Requirements – همه چیزو بنویس!
حالا که اطلاعات جمع شد، وقتشه همه چیزو مرتب و مستند کنیم. میتونیم از Use Cases، User Stories، یا حتی Functional Requirements Specifications (FRS) و Non-Functional Requirements Specifications (NFRS) استفاده کنیم.
اینو یادتون باشه: مستندات باید واضح، مختصر و بدون ابهام باشن، وگرنه وسط پروژه داد همه درمیاد که «این چیزی نبود که ما میخواستیم!»
مرحله پنجم: Prioritize Requirements – چی از همه مهمتره؟
وقتی همه چیزو نوشتیم، وقتشه که نیازمندیها رو اولویتبندی کنیم. از تکنیکهایی مثل MoSCoW Prioritization استفاده کنیم:
- Must have: بدون ایناها سیستم فایدهای نداره.
- Should have: خیلی مهمن ولی بدونش هم میتونیم زندگی کنیم.
- Could have: اگه بود خوبه، اگه نبود هم کسی شکایت نمیکنه.
- Won’t have: باشه برای بعد!
مرحله ششم: Validate Requirements – یه دور چک کنیم!
الان وقتشه که هر چی نوشتیم رو با ذینفعها چک کنیم. اگه اختلاف نظر یا ابهامی هست، همین حالا حلش کنیم. یه Validation Session خوب میتونه کلی دردسر آینده رو کم کنه. حتماً مطمئن بشیم که نیازمندیها ، نیاز واقعی و دقیق رو منعکس میکنند.
مرحله هفتم: Iterate and Refine – تا میتونی بهترش کنیم!
یه نکته طلایی: جمعآوری نیازمندیها خط صاف نیست؛ بیشتر شبیه یه مسیر پرپیچوخم و پر ماجراست. پس آماده باشیم که چندین بار Iterate and Refine کنیم. هیچوقت نگا نکنیم که این تغییرات نشونه ضعف هستن؛ نشونه اینه که پروژه داره زنده پیش میره.
مرحله هشتم: Manage Requirements Changes – تغییرات رو مدیریت کنیم!
یکی از بزرگترین دردسرهای پروژهها همینه: Scope Creep یا همون زیاد شدن بیبرنامه نیازمندیها. پس یه سیستم تغییرات مثل Change Control Mechanism داشته باشیم تا همه تغییرات رو ارزیابی، تأیید و ردیابی کنیم.
مرحله نهم: Review and Approval – امضا بگیریم!
م: Communication and Collaboration – مثل یک تیم کار کنید!م. اینجوری وقتی وسط کار کسی ایراد گرفت، میتونیم بگیمم: «همینه که هست، خودتون امضا کردید!» 😄
مرحله دهم: Communication and Collaboration – مثل یک تیم کار کنیم!
آخرین و شاید مهمترین نکته: Communication and Collaboration رو فراموش نکنیم. پروتوتایپ درست کنیم، از ابزارهای تصویری استفاده کنیم، و مطمئن بشین همه تو جریانن. همه چیز وقتی خوب پیش میره که همه همراستا باشن.
چرا باید این همه زحمت بکشیم؟
ببین، اگه نیازمندیها درست جمع نشه:
- پروژه از مسیرش خارج میشه،
- کلی وقت و پول حروم میشه،
- در نهایت محصولی ساخته میشه که به درد هیچکس نمیخوره.
ولی اگه این مرحله درست انجام بشه:
- محصول دقیقاً مطابق انتظارات کارفرما میشه(Alignment with Stakeholder Needs)
- کسی نمیتونه بگه «من فکر میکردم اینو میسازید!» (Clear Understanding of Project Scope)
- مشکلات را با چشم باز از ابتدا میشناسیم و راه حل میدیم (Identification of Risks and Constraints)
- همه تیم یه زبان مشترک پیدا میکنن( Improved Communication)
- وقت و منابعمون به هدر نمیره (Efficient Resource Allocation)
یه مثال واقعی: جمعآوری نیازمندیها برای یک Fitness App
خب، فرض کن قراره یه اپلیکیشن Fitness Tracking بسازیم. توی مرحله Identify Stakeholders ما میفهمیم که مشتریها دنبال این هستن که فعالیتهای ورزشیشون رو راحتتر ثبت کنن و اونها را پیگیری کنن. حالا این مرحله به معنی شناسایی ذینفعان پروژهست. هر پروژه نرمافزاری آدمها و گروههایی داره که یا از نتیجه نهایی پروژه تأثیر میگیرن یا به نوعی میتونن روند پروژه رو تحت تأثیر بذارند.
حالا بیایید کمی دقیقتر بگیم این ذینفعان چی هستند:
- کاربران نهایی (End-users): یعنی همون افرادی که قراره از اپ استفاده کنن. تمام نیازها و تجربیات این افراد باید اولویت اول تیم توسعه باشه.
- مدیران (Managers): اینها کسانی هستن که تصمیمات کلیدی میگیرن. ممکنه به گزارشها و اطلاعات مدیریتی نیاز داشته باشن که بتونن پروژه رو پیگیری کنن و به درستی مدیریت کنن.
- مشتریان (Clients): اینها همون کسانی هستن که در نهایت اپلیکیشن به اونها تحویل داده میشه. انتظار دارن که اپ دقیقاً نیازها و خواستههای خاصشون رو برآورده کنه.
- توسعهدهندگان (Developers): این تیمهای فنی هستن که قراره این اپلیکیشن رو بسازن. تخصصشون تو کدنویسی و پیادهسازی سیستمه.
- متخصصین حوزه (Subject Matter Experts): این افراد ممکنه تو زمینههایی مثل تکنولوژی، صنعت یا فرآیندهای تجاری تخصص داشته باشن و میتونن مشاورههای فنی یا راهکارهای کاربردی به تیم بدن.
- گروههای پشتیبانی و IT: کسانی که بعد از پیادهسازی مسئول نگهداری، آپدیت و پشتیبانی از سیستم هستن.
شناسایی این ذینفعان به تیم توسعه کمک میکنه تا دقیقاً متوجه بشن که هرکسی چی میخواد و چطور میتونن نیازهاشون رو درست جمعآوری کنن. این کار باعث میشه در آینده مشکلات و سوء تفاهمها کمتر بشه و پروژه به خوبی پیش بره.
حالا توی مرحله Document Requirements باید مشخص کنیم که سیستم باید Personalized Recommendations ارائه بده. این یعنی به هر کاربر بر اساس علایق و رفتارهای خاص خودش پیشنهادهایی داده بشه. مثلا فرض کن یک کاربر دنبال رژیم غذایی برای کاهش وزن باشه. سیستم میتونه پیشنهاد بده که بر اساس تاریخچه تمرینی و اهداف شخصیش، بهترین برنامههای تمرینی و غذایی برای اون طراحی بشه.
هدف از این پیشنهادات اینه که تجربه کاربری به شدت بهبود پیدا کنه. وقتی کاربر میبینه که سیستم دقیقاً میدونه چی میخواد، احساس میکنه که تجربهای منحصر به فرد داره.
حالا توی Prioritize Requirements هم باید مشخص کنیم که چطور این نیازمندیها رو اولویتبندی کنیم. این یعنی این که کدوم ویژگیها یا نیازمندیها میتونن به تأخیر بیفتند یا اصلاً پیادهسازی نشن. این کار کمک میکنه که تیم منابع، زمان و انرژیش رو به درستی تخصیص بده.
جمعبندی: هنر جمعآوری نیازمندیها
دوست من، جمعآوری نیازمندیها یک هنره. اگه این هنر رو درست انجام بدی، پروژهت یه اثر هنری میشه که همه عاشقش میشن. حالا دستبهکار شو و دفعه بعدی که پروژه گرفتی، این مراحل رو دقیق اجرا کن. موفق باشی! 💪
مطلبی دیگر از این انتشارات
چگونه با OpenTelemetry ، سیستمهای میکروسرویسی را بینقص ردیابی کنیم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
مدیریت APIها
مطلبی دیگر از این انتشارات
مدیریت قوانین کسب و کار به زبانی ساده