دل هر آدمی یه دری داره…
با آینده چی کار کنیم؟!!
با خودم همیشه خیلی فکر میکنم.
اما واقعا یه زمانهایی اینقدر که فکر میکنی دیوونه میشی، یعنی میگی باید چی کار کنم، کدوم مسیر رو برم، شاید یخوردهاش هم بخاطر من باشه چون من خیلی از آینده میترسم، خیلی
دوست ندارم توی آینده هم مثل الان یه کارهایی رو بخاطر نداشتن پول انجام ندم، لباسی رو که دوست دارم نخرم، غذایی رو که دوست دارم رو نخورم و هزارتا از این چیزها که خودتون بهتر از من میدونید.
با خودم میگم یعنی فقط منم که اینقدر فکر میکنم، یا میگم چون توی ایران هستیم اینقدر از آینده میترسیم، یا شایدم فقر رو چشیدم و خستهام ازش، چون واقعا یه جاهایی یه کارهایی رو دوست داشتم انجام بدم که انجام ندادم و هنوز بعد چندین سال توی ذهن من مونده و به خودم قول دادم تلافی همه اینها رو در میارم.
ولی یه چیز رو خوب میدونم تلاش کنی درست میشه.
فقر آدم رو نابود میکنه، غرور آدم رو میگیره، آدم رو زشت میکنه، آدم روش نمیشه وارد جمعی بشه و.....
ولی وقتی پولدار باشی لعنتی اصلا فکر میکنی چقدر جذابتر شدی، هیچی برات مهم نیست، فکرت آرومه و .....
من خودم یه وقتهایی شده که پول نداشتم و موتور رو بردم تعمیرگاه و همش ازش میپرسیدم چقدر میشه؟
ولی یه زمانهایی هم گذاشتم و گفتم هرچی به چشمت خورد درست کن مهم نیست.
ولی خدایی بگم پولدار بودن خیلی لذت بخشه، خیلی کیف میده.
همهی اینا رو گفتم ولی غافل نشید از خدا زندگی رو بهش بسپارید یه کاری باهاتون میکنه که فکرش هم نمیکنید.
این هم از یه دلنوشتهی دیگه که امیدوارم که لذت برده باشید.
#خود_نوشت
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستان خودنوشت: توی دنیا چه خبره؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
دلنوشته: تولد 20 سالگیم مبارک...
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستان خودنوشت: کافیشاپ چیه؟!...