حال خوب مصنوعی خوبه یا بده ؟؟

البته  من دارم نمی کشم هاااا رفیقمه من مثه یه دختر خوب نشستم
البته من دارم نمی کشم هاااا رفیقمه من مثه یه دختر خوب نشستم

♡☆



♡بنام خدا ♡




موضوع: حال خوب مصنوعی خوبه یا نه ؟؟



بنام خدا


امروز می خواهم یکی از تجربه هایی را که در زندگی به تازگی های کسب کردم را برایتان بگویم که آیا حال خوب مصنوعی خوب است یا نه ؟

خب من نه گفتن را به‌هر کسی بلدم که بگم .

فقط ما هر جا خونه می گرفتیم با همسایه هامون رفت و آمد می کردیم.

بعد از چند سالی خودمون خونه خریدم همسایه های زیادی داشتیم دور بر مون اما ما فقط با یکی از همسایه ها رفت و آمد خانوادگی داشتیم.

همیشه یا ما خونه اونا بودیم یا اونا خونه ما بودند.

خلاصه که خیلی خوب بود.

همه دیگه را دوست داشتیم ، احترام هم دیگه را می گذاشتیم.

حتی شده بود نصف شبی مامانم منو خواهر کوچکتر از خودم را گم کرده بودند کلی دنبالمون گشته بودند.

اما دو نفر کجا تشریف داشتیم خونه همسایه.

در خونه شون باز مامانم اومد داخل دید ما نشستیم مشغول خنده کردن و خوردن تخمه بودیم.

مامانم گفت : ای فلاکت زده های فلج از دست این دخترا دیوانه شدم.

زن همسایه زده بود زیر خنده می گفت : خب دلشون نمیگیره تو خونه اومدن اینجا .

مامانم گفت : من که مشکلی ندارم با اومدنشون به اینجا فقط به من خبر بدن دیگه تا صبح بشینن.

فقط مامانم از یه چیزی می ترسید اینکه اونا قلیون می کشیدن می ترسید منم بروم سمتش.

ولی خب خودم علاقه بهش داشتم.

اینو مامانم فقط میدونست با داداشم که با من پایه بود.

یعنی تو خانواده ما اصلا قلیونی نداشتیم .

ولی خواهرم فضول بود هر چه میشد بعد به مامان و بابا سیر تا پیاز رو تعریف می کرد.

من خوشم نمی اومد از این عادتش.

تا اینکه یه روزی دختر همسایه مون بهم تعارف کرد شانس بد مامانم اینا نشسته بودند.

نگاهی به مامانم کردم و گفتم : اجازه بهم نمیده.

اصرار مامانم کرد که بهم اجازه کشیدن بده.

کلی دعوام کردمنم اون صحنه رو ترک کردم.

یه روزی بهش گفتم : قلیون درست کن هیچ کس خونه مون نیست میام با هم می کشیم .

گفت : اوکی

بعد از یک ساعت رفتم.

برای اولین بار تو زندگی داشتم قلیون می کشیدم .

حالم داشت بد میشد.

داشتم می مردم.

کع از قیافم فهمیدم گفت : حالت خوبه ؟

گفتم : اصلا

سریع برام شربت آورد و کلی خوراکی حالم خوب شد یه خورده.

دوباره شروع کردم به کشیدن .

اومدم خونه شب دومم رفتم سمتش.

همین جور ادامه پیدا کرد.

فقط داداشم میدونست که من اونجا میرم با اونا قلیون می کشیم .

او به هیچ کس چیزی نمی گفت حتی زمانی که با هم دعوا می کردم منو لو نمی داد.

بلاخره که یع روزی تو تولد دختر همسایه مون تولد پسر دخترش بود.

دعوتمون کرد رفتیم اونجا فقط دخترا بودند.

یه اتاق فقط پر از قلیون رفتم داخل همون اتاق مورد علاقه ام.

شروع به کشیدن کردم با دخترا بزرگترا داخل یه سالن تقریبا بزرگ‌ بودن.

بعد از یک ساعتی خواهرم اومد بیرون تا منو در حال کشیدن قلیون دید داد و بی داد راه انداخت گفت : مامان مامان بیا که دختر معتاد شده .

مامانم اومد گفت: ولش کن بیا بریم بزار بکشه دیگه از دستش خسته شدم خاک تو سرش.

تا اینو شنیدم خیالم راحت شد. با خیال راحت نشستم یه دل سیر کشیدم همه اطرافیانم زوق زده شده بودند می گفتند ببین نیلوفرم اومد سمت ما.

خلاصه که بهش عادت کردم.

چند شب قبل داشتم از سر درد و چشم درد دیوونه میشدم .

دلیلش رو هم نمیدونستم فقط قرص مسکن می خوردم همچنان بی فایده.

پیامش دادم گفتم قلیون چاق کن اومد.

اونم که از خداش طبق معمول گفت : اوکی

موقعی آماده شد زنگ زد گفت بیا دیگه

منم با دو رفتم.

کلی کشیدم حال بد چند روزم خوب خوب شد به طور باور نکردنی.

بعد با خودم فکر کردم به تهش که چقدر ضرر داره کل زندگی آدم نابود میشه .

تصمیم گرفتم دیگه هیچ وقت قلیون نکشم .

این بزرگترین تصمیمم بود که ترکش کنم .

بعد از یک هفته دوباره می خواستم برم سمتش گفتم نه به هیچ عنوان.

بعد از یک ماه عادت کردم‌.

ولی در عوض یه چیز دیگه رو جایگزینش کردم.

قرص آرامش‌بخش در اصل خواب آور.

خلاصه که حال خوبی نداشتم .

همه اینا رو گذاشتم کنار هم قرص هم قلیون حالم رو خوب می کردم ولی حال خوب مصنوعی که به درد نمیخوره .

فقط به این نتیجه رسیدم که حالم رو طبیعی خوب کنم .

نه با این چیز های الکی و مزخرف.

حالا که حالم را طبیعی خوب میکنم .

شادترین و سرحال ترینم .

فقط حال خوبم رو دیگه با هیچ چیز خراب نمی کنم.


حال خوبت را با هیچ چیز خراب نکن نتیجه بدی داره اونم یا دود یا قرص .

اینم یکی از تجربه های من.

از من گفتن از شما شنیدن هیچ وقت و هیچ وقت حالتون رو مصنوعی خوب نکنید .

از درون و طبیعی حالت رو خوب کن.

یه‌حال خوب و یه خنده از ته دل برای شما آرزومندم.