کارچین؛ سامانه خدمات حملونقل مبتنی بر تکنولوژی بلاکچین
آرکیدسیتی (Arcade City)؛ از یک گروه فیسبوکی تا رقابت با اوبر
هنوز مدت زیادی از زمانی که استارتآپهایی نظیر اوبر بازار حمل و نقل زمینی درونشهری را متحول کردند نمیگذرد. اوبر یک سال پس از یک عرضه آزمایشی موفقیتآمیز در سال ۲۰۱۰، اپلیکیشن و سرویس خود را در سانفرانسیسکو به طور رسمی اجرایی کرد و پس از آن به سرعت در تمامی ایالات متحده و کشورهای بسیار زیادی رشد کرد. علاوه بر آن اکوسیستم بزرگی از شرکتهای مشابه اوبر در سرتاسر دنیا شکل گرفت که تاکسی اینترنتی را به یک تجربه آشنا برای شهروندان بسیاری از شهرهای دنیا تبدیل کرد. اما در کمتر از یک دهه این مدل کسبوکار که در ابتدا بسیار متقاعدکننده به نظر میرسید با انتقادات زیادی مواجه شده است.

در واقع اوبر و شرکتهای مشابه بر مبنای مدل کسبوکار جمعکننده (Aggregator) کار میکنند. اگر یک کاربر اوبر باور داشته باشد که دارد با ارایهدهنده خدمت مورد نظرش ارتباط مستقیم برقرار میکند میتوان به او خرده نگرفت؛ اما در حقیقت او همه تراکنشها را از طریق یک زیرساخت متمرکز که تحت مالکیت و اداره جمعکننده است انجام میدهد. از درخواست اولیه، تا اتصال بین او و راننده، تا پرداخت نهایی همه با واسطه اوبر انجام میشود. این سیستم متمرکز به اوبر این امکان را میدهد تا کنترل کاملی روی تمامی شرایط استفاده و توافقها داشته باشد.
اما فناوری بلاکچین یک دفتر کل غیرمتمرکز را ایجاد میکند که از طریق آن مشتریان و خدماتدهندگان میتوانند با امنیت بسیار بالا بدون نیاز به حضور و واسطهگری جمعکننده مستقیماً به هم مرتبط شوند؛ همه اطلاعاتی که شرکت واسط در اختیار دو طرف میگذارد، میتواند روی این دفتر کل غیرمتمرکز قرار گیرد تا دو طرف به آن دسترسی داشته باشند. موقعیت مکانی و اطلاعات خاص یک راننده مانند نظرات مشتریان قبلی و حتی سوابق تخلفات رانندگی وی میتواند در اختیار یک مسافر بالقوه قرار داشته باشد. همچنین تراکنش مالی بین مسافر و راننده نیز میتواند مستقیماً و به شکل همتا به همتا بدون نیاز به هیچ واسطه ثالثی انجام شود. یکی از اولین نمونههای اجرایی شدن این ایده، استارتآپ آرکیدسیتی (Arcade City) است که مرکز آن در شهر آستین ایالت تگزاس آمریکا قرار دارد.
داستان تولد آرکیدسیتی به زمان تعطیل شدن اجباری اوبر و لیفت در پورتسموث نیوهمپشایر برمیگردد که در پی تصویب یک قانون توسط دولت محلی اتفاق افتاد. کریستوفر دیوید خالق آرکیدسیتی که خود از رانندگان اوبر بود به فکر ارایه یک خدمت تاکسی اینترنتی افتاد که بدون نیاز به هیچ واسطه متمرکزی و بدون ترس از تعطیلی آن توسط دولت محلی یا فدرال بتواند به کار خود ادامه بدهد. او به فکر ایجاد یک گروه فیسبوکی افتاد که در آن مسافران بتوانند درخواست سفر خود را ثبت کنند و رانندگان بتوانند در کامنتهای پست مسافر، برای سفر او اعلام آمادگی کرده و قیمت بدهند.
همچنین بخوانید: اقتصاد اشتراکی در حوزه حمل و نقل | بلاکچین در حوزه حمل و نقل اشتراکی
تعطیلی اجباری اوبر و لیفت در شهرهای دیگر ایالت تگزاس نیز اتفاق افتاد و با همین ایده در میدلند تگزاس گروهی به نام Arcade City Midland / Request a Ride در فیسبوک ایجاد شد. دیوید تصمیم گرفت کار را از گروههای فیسبوکی شروع کند تا بعد از آن بتوانند اپ خود را توسعه بدهند. موج تعطیلی به شهر آستین کشیده شد که در آن زمان هفتمین بازار بزرگ اوبر و لیفت در ایالات متحده بود. گروه آرکیدسیتی برای آستین در فرصت کوتاهی به ۳۴۰۰۰ عضو رسید و سفرهای بسیار زیادی از طریق این گروهها انجام میشد.
حدود ۱۰ شرکت تلاش کردند تا از خلأ ایجادشده در نبود اوبر و لیفت استفاده کنند، و آرکیدسیتی با گروه فیسبوکی خود یکی از آنها بود. شب تحویل سال نو، بسیاری از این اپهای تاکسی اینترنتی که ظرفیت اداره این تعداد درخواست سفر بالا را نداشتند کرش کردند. اما فیسبوک هیچ گاه با مراجعه اعضای یکی از گروههایش کرش نمیکرد و لذا آرکیدسیتی با گروه فیسبوکی خود پابرجا ماند. اما تنها مزیت این سیستم، زیرساخت فیسبوک نبود؛ مهمترین تفاوت این سرویس با اپهای دیگر مدل کاملا متفاوت آن بود؛ مدلی که ارتباطات همتا به همتا (peer-to-peer) را تسهیل میکرد. در حالی که اوبرها میخواهند رابطه رانندگان و مسافران را در انحصار خود داشته باشند و از ایجاد ارتباط بین رانندگان جلوگیری میکنند، ایده آرکیدسیتی در اجتماعات کوچک به سرعت طرفدار پیدا کرد.

کریستوفر دیوید پیش از آن در گردهمایی اعتراضی رانندگان اوبر و لیفت پس از تعطیلی این شرکتها، با بسیاری رانندگان دیگر آشنا شد و پی برد که بسیاری از مشکلاتی که او در زمان کار برای اوبر با آنها مواجه بود بین رانندگان دیگر نیز مشترک است. او میگوید «در زمانی که در اوبر کار میکردم، بارها مسافران از من میپرسیدند که چگونه میتوانند من را به عنوان راننده سفر بعدی انتخاب کنند. اما چنین امکانی وجود نداشت. اختیار تخصیص مسافرها و رانندهها به همدیگر تنها در دست اوبر بود.» او این ایده را دنبال کرد: منتظر نمان تا تکنولوژیات به حد کمال برسد. کار را به روش جدیدی که میتواند مدلت را پیادهسازی کند انجام بده.
یک نمونه دیگر که در آن زمان توجه رسانهای زیادی را به خود جلب کرد و مزیت سیستمهای همتا به همتا را به خوبی نشان داد فرد نابینایی بود که با سگ راهنمای خود سفر میکرد و رانندههای لیفت از پذیرش او سر باز میزدند. اما او توانست در گروه فیسبوک آرکیدسیتی وضعیت خود را به طور کامل شرح بدهد و راننده با علم به شرایط او برای سفر اعلام آمادگی کند.
دیوید میگوید «مثلا ما آن اوایل گروهی داشتیم که تنها از رانندگان زن تشکیل شده بود. اگر شما یک دختر باشید، دو ساعت پس از نیمهشب ترجیح میدهید با یک غریبه به خانه برگردید تا او آدرس خانه شما را پیدا کند، یا بیشتر دوست دارید با دوستِ دوستتان که همه آشنایان محلی شما در گروه درباره او نظر دادهاند سفر کنید؟»
بدین ترتیب، آرکیدسیتی به عنوان نماینده حقیقی اقتصاد اشتراکی روی یک شبکه غیرمتمرکز همتا به همتا ظهور کرد و در ابتدا تنها سفرهای برنامهریزیشده (Scheduled Rides) را ارایه میداد و پس از مدتی سفرهای با درخواست آنی (Hailed Rides) نیز به خدمات آن اضافه شد. حالا و با گسترش تقاضا از سرتاسر دنیا، به یک اپلیکیشن مبتنی بر بلاکچین اتریوم تبدیل شده است.
هر چند آرکیدسیتی اولین ارایهدهندهی ایده بستر کاملاً غیرمتمرکز برای تاکسیهای اینترنتی بود، اما در حال حاضر بزرگترین ارایهدهنده نیست. اختلافات درونتیمی و برخی مشکلات دیگر سبب به تعویق افتادن رشد این شرکت شدند و آرکیدسیتی این روزها در حال برگذاری دومین ICO (عرضهی اولیه توکنها) خود است. با این حال، رشد این ایده در دنیا متوقف نشده است و در جایجای دنیا –از شرق آسیا و خاورمیانه تا اروپای غربی و شمال آفریقا- استارتآپهایی با ایده تاکسیهای اینترنتی بلاکچینی در حال کار و رشد هستند.
مقاله «آرکیدسیتی (Arcade City)؛ از یک گروه فیسبوکی تا رقابت با اوبر» را در وبلاگ کارچین بخوانید.
کارچین؛ سامانه درخواست خودرو اینترنتی مبتنی بر تکنولوژی بلاکچین
مطلبی دیگر از این انتشارات
اقتصاد اشتراکی در حوزه حمل و نقل (قسمت دوم)
مطلبی دیگر از این انتشارات
تأثیرات بلاکچین در حملونقل و زنجیره تامین (مصاحبه)
مطلبی دیگر از این انتشارات
کارچین پیچ | سرمایه گذاری در آینده