کارچین؛ سامانه خدمات حملونقل مبتنی بر تکنولوژی بلاکچین
بلاکچین و صنعت سرمایه گذاری خطرپذیر (قسمت اول)
همچنان که فناوری بلاکچین در حال تغییر پارادایمها در بسیاری از کسبوکارها ست، سرمایه گذاری جسورانه نیز با اوجگیری استفاده از تامین مالی جمعی به کمک بلاکچین در معرض تحول جدی قرار گرفته است. روند این رخدادها پرسشهای مهمی را پیش روی فعالان این صنعت قرار داده است؛ از جمله اینکه آیا صنعت سرمایه گذاری خطرپذیر در حال دگرگونی است؟ رویکرد صندوقهای سرمایه گذاری خطرپذیر به این تحولات سریع چه باید باشد؟
صندوق سرمایه گذاری خطر پذیر بلویارد (BlueYard) در کوران این گذار، کانون توجه خود را روی اقتصاد غیرمتمرکز قرار داده و روی توکنهای پروژهها نیز سرمایه گذاری میکند. کیهران اولری (Ciaran O'Leary) بنیانگذار و شریک عام (GP) بلویارد که پیش از آن سابقهی زیادی در صنعت سرمایه گذاری خطرپذیر داشته است، گفتگویی با پادکست معروف اپیسنتر (epicenter) داشته است که بخش نخست آن را در ادامه میخوانید.
به نظرت چه اتفاقهای مهمی در صنعت VC رخ میدهد که میتواند این صنعت را متحول کند؟ این اتفاقها چه تأثیری روی نحوهی شروع به کار شما در بلو یارد (Blue Yard) داشت؟
اولری: ما این حس را داشتیم که تأسیس کردن یک شرکت جدید و کوچک روی کاغذ میتواند به ما اجازه بدهد که بهدفعات و با سختگیری زیاد دربارهی خودمان و مدلهای کاریمان تردید و سؤال کنیم. سرمایه گذاری خطرپذیر برای دههها شاهد تغییر و تحول چندانی نبوده است؛ اما امروز همه دارند دربارهی ICO ها و فروش توکن و اینکه اینها چقدر میتوانند تحولآفرین باشند صحبت میکنند که همینطور هم هست؛ اما اگر خطی ترسیم کنید که از کیکاستارتر (KickStarter) و انجللیست (AngelList) عبور کند و به انواع دیگر پلتفرمهای سرمایه گذاری جمعی (crowdfunding) برسد، میبینید که این اتفاق یکباره نیفتاده و پیشینهای داشته است؛ و رویهمرفته سبب شده که اولاً نوع بستهی محصولی که کارآفرینها برای تأمین مالی شرکتشان انتظار دارند را تغییر بدهد و ثانیاً نحوهی دسترسی سرمایهگذار به فرصتهای مراحل ابتدایی را دستخوش تحول کند. به این دلیل، من فکر میکنم بهترین VC ها در حال حاضر عمیقاً به دنبال جواب این سؤال هستند که در ۵ تا ۱۰ سال آینده چه جور ارزشی را میتوانند ارائه کنند که بقای آنها را تضمین کند و اینکه اساساً یک مدل غیرمتمرکزتر چه جور مدلی خواهد بود.
از بین همهی این ابزارها، تأمین مالی جمعی و ICO ها و غیره، به نظرت نیروهایی که بیشترین تغییرات را در صنعت سرمایه گذاری خطرپذیر ایجاد میکنند کدامها هستند؟
اولری: الآن شاهد چیزی هستیم که میتوانیم اسمش را جنون توکن بگذاریم. یکی توییت کرده بود که «فقط در دنیای بلاکچین چنین وضعی ممکن است که شما برای گرفتن ۲ میلیون دلار سرمایهی بذری دردسر میکشید، اما در عرضهی توکن بهراحتی ۸۰ میلیون دلار درمیآورید».
درواقع چیزی که الآن محرک بسیاری از تغییرات است، سهولت دسترسی به سرمایه است بدون اینکه مجبور باشید بروید سراغ دروازهبانهایی که دفترهای خفن و میزهای چوبی دور و دراز دارند و شما مجبور باشید پیچدک (pitch deck) آماده کنید و برایشان ارائه بدهید. الآن میشود دروازهبان را حذف کرد و مستقیماً به بازار دسترسی پیدا کرد. این خیلی مهم است. فکر میکنم جنبهای که در بلندمدت خیلی بیشتر تحولآفرین است این است که اگر شما یک شبکهی مبتنی بر توکن داشته باشید و اکوسیستمتان را از پایه شکل بدهید و به بازیگرها با توکنها انگیزهبخشی کنید، سرمایه بهراحتی در دسترستان خواهد بود و این اساساً کمک میکند که کسبوکارتان و اکوسیستمتان را راهاندازی کنید. این چیزی است که VC ها در مدل فعلی نمیتوانند فراهم کنند.من فکر میکنم VC هایی که میگویند «اینها جواب نمیدهد و شکست میخورید و این کارها مزخرف است» هم در مقطعی حقدارند؛ اما نباید از این حقیقت هم غافل بمانیم که این مدل جدید بهخودیخود بسیار بهتر است؛ و فرض معقولی است اگر بگوییم این مدل باقی خواهد ماند؛ و آنوقت ما VC ها باید به این فکر کنیم که چه طور میتوانیم دوام بیاوریم و خلق ارزش کنیم، در این مدلی که صِرف دروازهبانی کردن از سرمایه یا دروازهبانی کردن از فرصتهای سرمایه گذاری مراحل ابتدایی دیگر نمیتواند ارزش پیشنهادی مرکزی ما باشد.
البته که عوامل زیادی وجود دارد. هنوز هم باید دودلیجنس (Due diligence) کنید، هنوز هم باید ارتباطات قوی داشته باشید، این کسبوکار هنوز هم با آدمها و رابطهها سروکار دارد، کارآفرینهای خوب هنوز هم میخواهند با یک گروه نزدیک از افراد کار کنند تا در نبردها برنده بشوند. عوامل زیادی هست که میشود راجع بهشان صحبت کرد که سرمایه گذاری خطرپذیر چطور میتواند زنده بماند؛ اما هر چه هست دیگر دروازهبانی نخواهد بود.
استدلال اصلی تو این است که این مدل مبتنی بر توکن به کارآفرینها اجازه میدهد که هم شبکهشان را راهاندازی کنند و هم تأمین مالی کنند؛ یعنی همزمان دو کارکرد را در اختیار آنها میگذارد. حالا اگر به فضای همهی کسبوکارها و همهی حوزههای تکنولوژی نگاه کنیم، مثل یادگیری ماشینی و واقعیت مجازی، آیا حوزههایی وجود ندارند که اساساً به چنین شبکهای نیاز نداشته باشند؟ فکر میکنی مدل مبتنی بر توکن میتواند این حوزهها را هم تحت تأثیر قرار بدهد؟ مثلاً بیا حوزهی خودروهای برقی را در نظر بگیریم. خب ممکن است VC ها به حوزهی خودروهای برقی و یا خودران ورود کنند؛ اما این قبیل حوزهها لزوماً به شبکهای از کاربران نیاز ندارند تا کارشان بگیرد. فکر میکنی VC هایی که در این حوزهها کار میکنند هم تحتالشعاع این مدل توکنی قرار میگیرند؟
اولری: بله فکر میکنم منصفانه است که بگوییم تأثیر این مدل روی همهی سطوح کسبوکار و همهی بخشها یکسان نخواهد بود؛ اما اگر دربارهی تاریخچهی تأمین مالی فکر کنیم، بهمحض اینکه یک مدل جدید ایجادشده که واقعاً خیلی خوب جواب میدهد و هم برای کارآفرینها و هم کسانی که سرمایه گذاری میکنند محصول خوبی است، راه خودش را به سایر حوزهها هم پیدا میکند.
اما باید از این دید هم راجع به آن فکر کرد که لزوماً نیازی نیست که با کاربرها یک مدل شبکهای توکنی داشته باشیم. میشود مثلاً یک زنجیرهی تأمین داشت. دربارهی خودروها هم میشود. میتوانید به افراد نقاط مختلف زنجیرهی تأمین خودرو، بابت مشارکتشان در زنجیره با توکن پاداش بدهید. فکر میکنم بسیاری از خودروسازها هم دیگر به آینده به این چشم نگاه میکنند که باید شبکههای حملونقل داشته باشند، بهجای اینکه فقط به فکر ساختن قوطیهای آلومینیومی جدیدتر باشند که این اساساً مسئله را به سطح دیگری میبرد.
درنتیجه با تو موافق هستم و معتقد نیستم که همهچیز فوراً توکنیزه خواهد شد؛ اما اگر این مدل باقی بماند که من فکر میکنم میماند، مطمئن هستم که خواهیم دید که بخشهایی از آن بهمرور راه خود را به همهی صنایع دیگر بازخواهد کرد.
همچنین بخوانیم: آیا بلاکچین دموکراسی بعدی است؟ | کارچین پیچ (سرمایه گذاری در آینده)
میخواهم برگردم به تز شما در بلو یارد. اوکی، این تمرکززدایی از بازارها و توانمند کردن کاربرها و آزادسازی دیتاها همه ایدههای خوبی هستند؛ اما شما چیزی مثل خیریه یا یک کمیتهی سیاسی که نیستید. چی باعث شد فکر کنید که اینها اصول کسبوکاری و اصول سرمایه گذاری خوبی هستند که میشود یک صندوق جسورانه را بر اساس آنها بنا کرد؟
اولری: سؤال بسیار خوبی است. البته که خود ما هم موقع تأمین سرمایه باید جواب همین سؤال را به LP ها و افرادی که پول میگذارند بدهیم. خب اصل قضیه این باور است که واحدهای توزیعشدهی کوچکتر که خودسازمان (Self assembling) هستند و باهم یک شبکهی ارتباطی را میسازند بسیار بهتر از ساختارهای بسیار بزرگ یکپارچه عمل میکنند. فکر میکنم این را همهجا میشود دید.
اما یک حوزه که ما الآن داریم از بابت ساختارهای یکپارچهی بسیار بزرگ اذیت میشویم خود اینترنت است. متأسفانه اینترنت بهخصوص به خاطر معماری مشتری-سرویسدهنده (Client-Server) خلاصهشده به سه تا پنج دروازهبان که همهی اینترنت را کنترل میکنند. امروز این امر جلوی نوآوری را گرفته است. امروز داریم مونوپولیهایی را میبینیم که دیتاهای ما را کنترل میکنند و تجارت خودشان را پیش میبرند. حالا با این پارادایم جدید، ذات انسان و جوامع و اقتصادها راهی برای واکنش نشان دادن در برابر این موضوع پیداکردهاند و میتوانند پلتفرمهای جدیدی را ایجاد کنند، چون درد کسبوکار (business pain) خیلی بزرگشده است.
زمانی که بلو یارد را شروع کردیم، بهجای اینکه از این حرفهای قشنگ رمانتیک بزنیم که «بیاید اینترنت بهتری بسازیم» دیدیم بهترین فارغالتحصیلهای استنفورد و بهترین فارغالتحصیلهای MIT و بهترین مهندسها همه و همه دارند میگویند که این وضع نمیتواند ادامه داشته باشد و ما باید اینترنت را از پایین به بالا بازطراحی کنیم.
از طرف دیگر الآن همهجا افرادی را میبینید که دارند دربارهی مالکیت دیتا دوباره فکر میکنند. این سؤالها برای خیلیها ایجادشده که «باید دیتاهایم را به چه کسی بدهم؟» «نباید کنترلشان دست خودم باشد؟» و این بین ما کاربرها است؛ اما بهطور خاص شرکتها و سازمانهایی را هم میبینید که از این بابت ناراضی هستند و میگویند «درواقع این من هستم که همهی این دیتا را تولید میکنم و آنها را در سیلوها ذخیره میکنم. آنوقت این سیلوها مدام هوشمندتر میشوند و من مدام به آنها وابستهتر و معتادتر میشوم. باید دربارهی آن بازاندیشی کرد».
درنتیجه تمرکز بلو یارد روی این تقاضاهای برآمده از بازار بوده؛ تقاضا برای کمک به بازطراحی و بازمعماری تکنولوژی این بازارها. درست است که ما این اصول را داشتهایم، اما این اصول آنقدرها هم انتزاعی و بدون توجه به بازار نبودهاند.
پایان بخش اول.
ترجمه و تدوین: شاهد احمدیان
نسخه کامل مقاله "بلاکچین و صنعت سرمایه گذاری خطرپذیر" را میتونید در وبلاگ کارچین بخوانید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
اقتصاد اشتراکی و بلاکچین (بخش اول: اقتصاد اشتراکی؛ نوشدارویی که نبود!)
مطلبی دیگر از این انتشارات
فناوری بلاکچین چگونه صنعت تاکسی را متحول میکند؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
آیا اوبر به سودآوری خواهد رسید؟