نیم‌مستور، نیم آشکار | یادداشتی بر سریال مستوران


در همین پوستر، تمرکز سریال نه رو بافت تاریخی بلکه روی آدم‌ها و شخصیت‌ها ست (قاب‌بندی‌اش هم خوب نیست).
در همین پوستر، تمرکز سریال نه رو بافت تاریخی بلکه روی آدم‌ها و شخصیت‌ها ست (قاب‌بندی‌اش هم خوب نیست).


مستوران از چند شب پیش پخشش در شبکه 1 شروع شد و تا حالا چندقسمتی از آن پخش شده؛ قسمت‌هایی که ما دیدیم به کارگردانی آقای جمال سید حاتمی بوده و چندان چیز خوبی نیست، فیلمنامه بسیار بهتر است و اون یک خطی داستان، جذاب‌تر است. فیلم یک تلاش‌هایی کرده و نسبت به سریال‌های تاریخی این چند وقت اخیر بسیار بهتر است، فضا که نه ولی آدم‌ها و بازی بازیگران و کلیات کار، یکمی باورپذیرتر و ملموس‌تر است. مشکل سریال‌های تاریخی چند سال اخیر ما این بوده که بشدت تصنعی و الکی و ساختگی بودند و نه فیلمنامه درست‌وحسابی داشتند، نه کارگردانی فراتر از فاجعه‌ای، تماما همه چی خراب بوده، معلوم نیست که اصلا چطوری بودجه رو حیف‌ومیل می‌کنند و اینطوری فیلم می‌سازند.

مستوران هم این مشکل را دارد و همچین سریالی نیست، منتها وضعش نسبت به باقی تاریخی‌های ما بهتر است و فضا نه خیلی زیاد ولی آدم‌ها و شخصیت‌هایش، یکمی باورپذیرتر و دلنشین‌تر اند. یکمی می‌شود با اینها ارتباط برقرار کرد و یکمی می‌شود جذب‌شان شد. امید هم داریم که با ورود آقای آب‌پرور و تغییر کارگردان از قسمت 7، اوضاع یکمی بهتر شود و سریال، جنبه تاریخی هم بگیرد و فضا و جغرافیا خودش را بسازد (هر چند این انتظار می‌تواند برعکس باشد و همه چیز کاملا خراب شود، مخلص آقای سید حاتمی!).


موضوع این است که مستوران کارگردانی ضعیفی دارد، سریال اولا نمی‌تواند فضای تاریخی و اون برهه و زمان را بسازد، در حد ساخت یک جهان غنی و پویا نیست، در حد ساخت یک جغرافیا و محیط هم نیست؛ دوما فقط می‌تواند برعکس باقی تاریخی‌های ما، یکمی اون فضای شخصی و دراماتیک کار را درآورد. برعکس باقی سریال‌ها که فقط روی اتفاقات تاریخی مانور می‌دهند و برای فهمیدن‌شان، نیاز به یک دایرة‌المعارف و تسلط کامل به مسائل تاریخی ست (وگرنه اصلا درک نمی‌شوند!)، اینجا و در مستوران تمرکز از روی این موضوع و تاریخی‌بازی کتابی و غلط برداشته‌شده و بیشتر روی شخصیت‌ها و آدم‌ها مانور می‌دهد. این تا حدی سریال را از آثار فاقد درام و فاقد جذابیت جدا کرده و یک جذابیت ضعیف و نصفه‌نیمه‌ای برایش می‌آفریند؛ بعضی‌ها تاریخ دارند، شخصیت ندارند، این فیلم تاریخ ندارد ولی شخصیت دارد؛ حالا کدوم بهتر است؟ هر دو بد است! یکی دندان ندارد (اولی) و یکی نان ندارد (دومی، مستوران)، سریال و کلا فیلم هم نیاز دارد مکان و اون اقلیم و جغرافیایش را بسازد، هم شخصیت و درام داشته‌باشد و اینها، درهم‌تنیده و با هم است و اصلا از هم جدا نیستند (حالا ما چطوری جدا می‌کنیم، بماند...).

علی دهکردی هم دارد! مگر می‌شود ندید؟ دلمان به آینده سریال خوش است، امیدواریم فیلمنامه ورق تازه‌ای رو کند و کارگردانی، یکمی به خودش بیاید.
علی دهکردی هم دارد! مگر می‌شود ندید؟ دلمان به آینده سریال خوش است، امیدواریم فیلمنامه ورق تازه‌ای رو کند و کارگردانی، یکمی به خودش بیاید.



این یعنی کارگردانی یک محیط بسته و تنگ می‌سازد و جهانی اصلا در کار نیست، رابطه‌ای بین آدم‌ها و مکان وجود ندارد یا اگر چیزی هست، تصنعی و الکی ست. باید گفت تیم بازیگران هم خوب نیست، شخصیت شرور قصه (جهان‌دخت، رویا میرعلمی) که اصلا بیا منو بخور! بیان‌شون ضعیف است و تاریخی نیست و صدا چرا انقدر سوسکی و نازک است؟ بدرد فیلم ملودرام می‌خورد، لهجه و گویش را ایشون و آقای بیژن بنفشه‌خواه و تا حدی، حمید آذرنگ، درنیاوردند و باورپذیر نیستند. بازیگران سخنان و دیالوگ‌ها و لحن و گویش گاهی مصنوعی می‌زند و یا حرکات و رفتارهایشان، انعطاف و پویایی لازم را ندارد تا طبیعی شود. جالب است که مثل همیشه در سگدانی (سینما) ما، نابازیگرها از بازیگران بازیگرتر اند! یا حداقل چنان عقب نیستند، قابل‌قبول‌تر اند. بازی بچه‌ها، شهاب خیلی خوب است و لطفعلی، خیلی بد است! نمی‌دونم آدم قحطی ست؟ این چه انتخابی ست؟ بازی هم که بلد نیستند ایشون، حالا خدا حفظ‌شون کند.

صدا، صدا، صدا؛ بزرگترین مشکل بازیگران سریال که اتمسفر آن را می‌شکند و به حال‌وهوای تاریخی آن هم آسیب می‌زنند.
صدا، صدا، صدا؛ بزرگترین مشکل بازیگران سریال که اتمسفر آن را می‌شکند و به حال‌وهوای تاریخی آن هم آسیب می‌زنند.


اسلو-موشن‌ها هم ایده خوبی دارند ولی اجرا غلط است، اینکه برای ورود یک اسلو-موشن بگیریم تا فضا یکمی دربیاید، خب ایده همچین بدی نیست ولی چرا باید اسلو-موشن بگیرید؟ حالا که می‌گیرید، چرا نمی‌تواند تاریخ یا محیط بیافریند؟ ایده شعرها و راوی‌گری هم همینطور، منتها نه صدای راوی به اثر و مستوران می‌خورد، نه شعرها همچین چیزی اند، منتها همین وجودشان بد هم نیست ولی تا جایگاه درست و دقیقش، فاصله زیادی دارد. دوربین و صحنه و باقی مسائل هم تقریبا تعطیل است، اصلا نه تنها در کل سینمای ما، در کل سینمای جهان! چیز خاصی هست که بگوییم؟ سریال تنها چیزی که دارد آدم‌ها و شخصیت‌ها ست که یکمی ملموس و باورپذیر اند و می‌شود باهاشان ارتباطاتی برقرار کرد، غیر از این کلا چه هست؟ سریال چه دارد؟


نقش خوب و مهمی که بازیگر نمی‌تواند پابه‌پای آن حرکت کند؛ کم می‌آورد و تا حدی کار خراب می‌شود (هنوز خوب است ولی).
نقش خوب و مهمی که بازیگر نمی‌تواند پابه‌پای آن حرکت کند؛ کم می‌آورد و تا حدی کار خراب می‌شود (هنوز خوب است ولی).



فیلمنامه برگ برنده سریال است. آیا فیلمنامه نمی‌تواند زیر بار کارگردانی له شود؟ خراب شود؟ چرا! صد درصد! حتما هم چنین می‌شود و شده در این سریال تا حدی، 50 درصد مثلا؛ منتها همین شخصیت‌ها و آدم‌ها و یک خطی قصه و داستان دزدیده شدن و سیمرغ و لوح سفید را از همین فیلمنامه داریم و تنها بخش تا حدی درست و یکمی قابل‌قبول سریال است، حالا این در کارگردانی تاریخ و اقلیمش که اصلا درنیامده ولی آدم‌ها و عواطف‌شون همچین بگی‌نگی، بفهمی‌نفهمی، تا یک حدی درآمده و ساخته‌شده. تنها چیزی که می‌تواند سریال (مستوران) را تا حدی نگه دارد، همین فیلمنامه و داستان اولیه و آدم‌ها و شخصیت‌ها ست؛ حتی بازی بازیگران چنگی به دل نمی‌زند و فضاسازی سریال، کلا تعطیل است! منتها همچین خیلی هم قوی نیست فیلمنامه که بگوییم: «به‌به! ببینید و لذت ببرید!» ممکن است افت‌وخیز داشته‌باشد و اصلا خسته شوید! حداکثر هرازگاهی چیزهایی بدین واسطه و از این طریق (فیلمنامه و نقش و بازی) به چشم می‌آید و شاید نظر آدم را جذب کند و بگیرد ولی همین چیزها هم نه زیاد است، نه بقدری قدرتمند است که سریال را نگه دارد و مخاطب جذب کند. در حال حاضر به هیچ وجه سریال تماشایی‌ای نیست و شکست‌خورده است، منتها حالا ببینیم آقای مسعودآب‌پرور که قبلا هوش سیاه را ساختند چه می‌کنند و چه آشی برایمان می‌پزند.

بازم می‌گم؛ بابا علی دهکردی قرار است بیاید!
بازم می‌گم؛ بابا علی دهکردی قرار است بیاید!


مستوران سریال خوبی نیست، خیلی ضعیف است؛ منتها بواسطه فیلمنامه و قصه اولیه و ماجراهایش و یکمی هم شخصیت‌ها و آدم‌هایش کمی جذاب‌ است و شاید بزور بشود دیدش. باید ببینیم در چند قسمت بعدی جهان‌دخت چه می‌کند و ماجرای لطفعلی چه می‌شود و آیا فیلمنامه و داستان، می‌تواند آن‌قدری بهتر شود تا سریال را تماشایی کند و ضعف‌های کارگردانی و ساخت آن را، قابل چشم‌پوشی کند؟ (بدبخت فیلمنامه گناه دارد، خب یک تکونی به خودت بده کارگردانی!)