«يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهارِ وَ يُولِجُ النَّهارَ فِي اللَّيْلِ»
هواپیما بازی، یادداشتی بر سریال یاغی (قسمت 5)
یادداشتهای پیشین ما:
روایتهای ناکوک، قسمت چهارم یاغی
عروسی بدان! قسمت سوم یاغی
کارت کاردرست! قسمتهای اول و دوم یاغی
قسمت پنجم یاغی شروع شد؛ چه خبر از جاوید و اینا؟ ولش کن! دزدی رو ببین! عجب بچههای باعشقی، چه حرکاتی میکنند!
این قسمت با صحنه دزدی و رفاقت بچهمحلها آغاز میشود و با صحبتهای جاوید با خانمش، اَبرا خانم؛ اصلا این خانم از کجا اومد؟ 2 قسمتی بود که اصلا نبودند و حتی یادی و ذکری ازشون در میون نبود، چی شد که یکدفعه از آسمون بارید؟ مشکل اصلی سریال در روایت داستان که دفعه قبل گفتیم: رواتهای ناکوک و شلخته! سریال نمیتواند همه داستانهایش را جمع کند و موازی پیش ببرد؛ ما 2 قسمت اول کلا در فاز اَبرا بودیم، 2 قسمت هم کلا همه چی تعطیل شد، رفتیم تو کار بهمن خان و کشتی و...، حالا اول همین قسمت، یکدفعه دوباره میرویم سراغ اَبرا خانم! عشقوعاشقی جاوید! عاشقی جاوید، جایی در قسمت قبل نداشت، از سریال رخت بربستهبود! چه شد که یکدفعه مثل اجل معلق سر رسید؟ روند معمولی این بود که با بهمن خان و هتل و کشتی جاوید شروع کنیم، نه با اَبرا و عشق و عاشقی.
این قسمت (5) کارگردانی فاجعهآمیزی دارد (از نظر تکنیکی و فیلمبرداری)؛ دوربین در حد اعلای یک سقوط تمامعیار است! این حتی شلختگی مستندها رو هم رد کرده! بسیار نامنظم و سربههوا! تکانهای شدید بعلاوه نزدیکی بیش از حد، حداقل مدیوم (نمای متوسط) هم نمیگیرند، کم مونده که کل سریال کلوزآپ (نمای نزدیک) باشد! واقعا این ایراد چشمها و زیباییشناسی مخاطب را آزار میدهد، فیلمبرداری بسیاربسیار ضعیف است.
در کنار فیلمبرداری فاجعهآمیز چه داریم؟ کارگردانی شلخته؛ گفتم که روایتهای فیلم شلخته و نامتناجس اند، یک قسمت اَبرا همه چیز است، قسمت دیگر، هیچ چیز است! اصلا اسمی ازش نیست! برعکس، یک قسمت کشتی چنین میشود و... یا این قسمت داداش عاطی خیلی راحت با اون پسر خواننده دوست شد، آخه چطور؟ داداش که اصلا مساعد نبود نظرش! تو این فازها نبود، نمیخواست اصلا! ما در اینجا با یک ساختار شلخته و نامنسجم در روایتها و داستانگوییها طرف ایم؛ حتی اگر این داستانها، جداجدا خوب و جذاب ساخته شوند ولی وقتی در کنار هم قرار میگیرند و با هم فیلم را میسازند، کل نامیزون و نامرتبطی از آب درمیآید. این ایراد هم در فیلمنامه است اساسا، هم کارگردانی که نمیتواند کمک خاصی بکند.
مشکل دیگر بسیار نگرانکننده ست، خیلی نگرانکننده، سریال دارد پتانشیل آببندی از خودش نشان میدهد؛ یادتان هست گفتیم که در قسمت 4ام ول معطل بودیم (دور از جون)؟ اینجا خیلی بدتر است! این قسمت کاملا آببندی شده! اساسا فقط 15 تا 10 دقیقه سریال است! این قسمت کاملا فرعی ست، شما اگر این قسمت را نبینید و بپرید سر قسمت 6، هیچ چیزی را از دست نمیدهید؛ چه چیزی در این قسمت قصه را جلو میبرد؟ خونه گرفتن جاوید یا خالهبازی داش عاطی؟ وزن کم کردن و جیکتوجیک با اَبرا یا گوشیدزدی و رپخوانی با رفقا؟ انگار این قسمت واقعا کلا آب است! کارگردانی فقط نجاتش داده (از نظر پرداخت و تأثیرگذاری و ارتباط)! تمام اتفاقات و ماجراهایش فرعی و درجه دوم است، نه در شخصیتپردازی نقش دارد، نه در پیش بردن قصه، نه در آشنایی بیشتر، نه کلا همه چیز! چهار تا صحنه مفرح و سرگرمکننده (نوع اول، سرگرمی اصیل نه) ست با دوربین شلخته و بسیار نامنظم.
این قسمت فیلمنامه بسیار بدی دارد، هیچ چیزی اضافه نمیکند و کاملا آببندی ست. کارگردانی بزور کار را سرپا نگهداشته؛ نامنظم و شلخته است، روایتها را کوک نمیکند و تراز نمیکند، از آسمان اَبرا میآید و از زمین کشتی! دوربینش بشدت شلخته و نامیزون است، نماها بشدت نزدیک و آزاردهنده است، اسلو-موشنها خیلی زیاد اند، آقا اسلو-موشن کلاهبرداری ست! خفنیت نمیآفریند! بهمن خان جمله انگیزشی میگوید و بازی جناب پیروزفر خراب میشود، کشتیها خیلی بد و الکی اجرا میشوند، جاوید داداش، این کولاندازها رو چطوری زدید؟ فیتیله هم پیچیدی داداش؟ داداش سالتو چطوره؟ سالتو نمیزنی؟
راستی! برادر بهمن خان مرموز است، خیلی به صورتشان کات میشود؛ فکر میکنم که جاوید در خطر است. در مورد اسیخان هم نگران شوید، این صحنهها الکی ست؛ در قسمت اول خودکشی بود، قسمت دوم، کتککاری، قسمت سوم، تصادف و حالا هم انگشتشکانی اسی خان! کارت عزیز مگه من به شما نگفتم این ترفند مسخره رو دیگه بکار نبر؟ داداش...
مطلبی دیگر از این انتشارات
نحیف و نحیفتر! | یادداشتی بر سریال چیزهای عجیب (Stranger Things) - نیمه دوم
مطلبی دیگر از این انتشارات
موش خاکستری | یادداشتی بر فیلم گربه سیاه
مطلبی دیگر از این انتشارات
شاد و سخت، روان شدیم! یادداشتی بر فیلم شادروان