رازقیام! سردستهی شبزدهها، مغرور و کمی پرپر...
بررسی فیلم «دربارهی الی» از اصغر فرهادی | یک پایان تلخ یا یک تلخی بیپایان؟!
دربارهی الی، محصول ۱۳۸۷، یکی از مهمترین ساختههای اصغر فرهادی است؛ درامی معمایی که به اثری جریانساز تبدیل شد و توانست در جشنوارههای بینالمللی بدرخشد و در سطح جهانی مورد توجه قرار بگیرد.
در اینکه فرهادی، هماکنون بینالمللیترین کارگردان ایرانی است، تردیدی نداریم. او با دربارهی الی توانست سینمای خودش را مستقل کند، سبکی شخصی برای خویش بسازد و کارنامهای کموبیش بینقص خلق کند. با بررسی این اثر همراه انتشارات آوانس باشید.

داستان فیلم دربارهی چند خانواده است که تصمیم گرفتهاند چند روزی را به قصد تفریح در شمال بمانند. سپیده، همسر امیر، از مربی مهدکودک فرزندش، که الی نام دارد، دعوت کرده تا همراهشان بیاید. آنها در ویلایی ساحلی مستقر میشوند، اما با اتفاقی که برای الی میافتد... .
دربارهی الی در شرایطی ساخته شد که سینمای ایران در آستانهی پوستاندازی بود. دههی هشتاد، دههای پرفرازونشیب برای سینما بهشمار میرفت و آثار متعددی در این دوره به صحنه آمدند که مسیر تازهای برای فیلمسازان گشودند. در این میان، دربارهی الی را میتوان نقطهی عطفی دانست. نخست از آن رو که با تکیه بر رئالیسم، موجی تازه در سینمای ایران به راه انداخت؛ موجی که با «فروشنده» و «جدایی نادر از سیمین» ادامه یافت و رفتهرفته کمرمق شد و سپس از این حیث که چشمانداز تماشاگران را نسبت به سینما تغییر داد و سطح انتظارات آنان را از روایت و کیفیت آثار بالا برد. دربارهی الی نقطهی عطفی در معرفی سینمای ایران به جهان پس از دوران موج نو و جشنوارهای بود، چراکه توانست فراتر از مرزهای بومی مخاطب بیابد و توجه جدی منتقدان و جشنوارههای معتبر بینالمللی را جلب کند. از دیوید بوردول منتقد فرمالیست سینما بگیرید تا رابرت دنیرو، بازیگری مشهور؛ همگی دربارهی الی را ستودند و از آن بهعنوان اثری تأثیرگذار نام بردهاند. اهمیت فیلم تنها در جوایز و تحسینها خلاصه نمیشود، بلکه در این است که نشان داد سینمای ایران میتواند بدون تکیه بر کلیشههای شرقشناسانه یا بازنمایی صرف فقر و سنت، از خلال داستانی انسانی و جهانی دربارهی اخلاق، مسئولیت و دروغ، به مخاطب جهانی دست یابد. به همین دلیل، دربارهی الی نهفقط سکوی پرش فرهادی، بلکه یکی از نمونههای مهم جهانیشدن سینمای ایران به شمار میآید.
پیش از ساخت دربارهی الی، اصغر فرهادی در کارنامهی خود سه فیلم بلند داشت که مسیر تکامل سبکی و محتوایی او را روشن میکنند. «رقص در غبار» با پرداختی اجتماعی و نگاهی به طبقهی ضعیف جامعه، نشان داد فرهادی دغدغهی واقعیت اجتماعی و روابط انسانی را دارد. سپس «شهر زیبا» این مسیر را جدیتر ادامه داد و با تمرکز بر مسئلهی قصاص و اخلاق، پیچیدگیهای روابط انسانی در بستر قانون و سنت را برجسته کرد. جدای این دو فیلم، نخستین فیلم مهم کارنامهی فرهادی، در واقع فیلم سومش یعنی «چهارشنبهسوری» بود که پیشزمینه را برای دربارهی الی فراهم کرد. این سه فیلم پایههای اصلی جهانبینی فرهادی را بنا گذاشتند: تقابل فرد و جمع، کشمکش اخلاقی، و فضایی خاکستری که حقیقت در آن هرگز مطلق نیست. بنابراین، دربارهی الی را میتوان نه یک آغاز، بلکه نقطهی اوج مرحلهای دانست که فرهادی از همان ابتدا با حساسیت نسبت به روابط انسانی و بحرانهای اخلاقی آغاز کرده بود و در «چهارشنبهسوری» به آن کمی جدیتر پرداخته بود.
سبک کار فرهادی در این اثر، چه به فال نیک بگیریم و چه به فال بد، بر بسیاری از کارگردانان پس از او تأثیر گذاشت و چهبسا سایه انداخت. گفتوگوها و رفتارهای شخصیتها چنان طبیعی و آشنا بودند که حس همذاتپنداری را در بیننده بهراحتی بر میانگیخت. همین ویژگی سبب شد نسل تازهای از فیلمسازان به سمت آثار واقعگرایانه متمایل شوند؛ گرایشی که اگرچه سینمای ایران را غنیتر کرد، اما در عین حال با فقدان ژانرهای متنوع، موجب یکنواختی آن شد.

دربارهی الی در گام نخست، قصهای ساده و عامهپسند دارد: سفر چند خانوادهی طبقهی متوسط به شمال. روایت آرام و روزمره پیش میرود تا آنکه ناپدید شدن الی ضربهای ناگهانی به این جریان آرام میزند. از این نقطه، فیلم نه بر کشمکش معمایی یا تعلیق تدریجی، بلکه بر پیامدهای اخلاقی و روانی این حادثه استوار میشود. همین است که فیلم بیش از آنکه تعلیقآفرین باشد، شوکآور است؛ و این بزرگترین ضعف آن بهشمار میآید. اتکای بیشازحد به شوک، اثر را یکبارمصرف میکند و از جذابیت تماشای دوبارهاش میکاهد. در حالیکه تعلیق، راز ماندگاری بسیاری از شاهکارهای سینمایی، در این فیلم کمرنگتر از حد انتظار جلوه میکند.
با این همه، چرا هنوز «دربارهی الی» محبوب است و در حافظهی جمعی جای دارد؟ پاسخ را باید در داستان و بازیها جست. کافی است نگاه کنیم که بیشتر تحسینها بر فیلم یا به روایت آن پرداختهاند یا به نقشآفرینیها. این دو مورد بهقدری خوباند که لذت تماشای فیلم را برای مراتب بعد، تمدید میکنند. قصهی فیلم بهواسطهی سادگی و نزدیکی به زندگی روزمره، ناگهان لایهای عمیق از بحران اخلاقی را آشکار میکند؛ بحرانی که هر بینندهای میتواند ردپای خود را در آن بیابد. ماجرا نه دربارهی قهرمانان کلیشهای، بلکه دربارهی آدمهای معمولی است که در بزنگاهی ساده، گرفتار دروغ و حقیقت میشوند. همین آینهوارگی، تضاد میان ظاهر موجه و حقیقت تلخ را آشکار میکند و دربارهی الی را به اثری جهانی، تکاندهنده و ماندگار بدل میسازد.
محور اصلی ماجرا الی است؛ زنی مرموز که ترانه علیدوستی با بازی درخشان و کمحرفش تصویری ماندگار از او میسازد. سکوتها و لبخندهای مردد او باعث میشود که حتی پس از ناپدید شدن الی، حضورش همچنان سنگینی کند و همهی روابط دیگر را تحتتأثیر قرار دهد. این غیاب پررنگ وقتی اهمیت پیدا میکند که احمد، مرد مجرد جمع، بهعنوان بهانهی حضور او معرفی میشود. شهاب حسینی با بازیای آرام و کمی منفعل چنان واقعگرایانه ظاهر میشود که نبودِ شیمی میان او و الی طبیعی جلوه میکند؛ رابطهای که قرار نیست شکل بگیرد تا حقیقت داستان باورپذیرتر شود. البته قرار نیست به این سادگی، برقرار نشدن شیمی میان احمد و الی را که بیتردید از لغزشهای فرهادی است، ببخشیم. او میتوانست از صحنهی گفتوگوی دونفره در ماشین، پلی برای ایجاد پیوند عاطفی میان این دو شخصیت بسازد، اما موفق نشد و رابطهی آنها آنطور که باید درنیامد. نتیجه آن شد که یکی از مهمترین محورهای داستان، یعنی انگیزهی حضور الی در سفر، تا حدی کمرمق جلوه کرد و بخشی از ظرفیت درام هرگز به بار ننشست.
سپیده، نقطهی اتصال الی به این جمع است. او که برنامهی سفر را ترتیب داده، در واقع آغازگر بحران است و همین احساس گناه، به پیچیدگی شخصیتش میافزاید. کنار او، همسرش امیر، با بازی مانی حقیقی، شخصیتی خشن و عصبی است که تلاش میکند با کنترل اوضاع از خانوادهاش محافظت کند، هرچند پرخاشگریهایش خود به بحرانی تازه بدل میشود. این زوج، با تمام فراز و نشیبهایشان، مرکز اخلاقی و روانی قصهاند و نقش آنها در داستان انکارناشدنی است.
پیمان و شهره، با بازی پیمان معادی و مریلا زارعی، بُعد دیگری به روایت میافزایند. پیمان با کاراکتر نگران و رفتاری سختگیرانه، پدرانهترین واکنش فیلم را نمایندگی میکند و شهره در نقطهی مقابل او با گرمای مادرانهاش به فضای سرد و پرتنش ماجرا نفسی تازه میدهد. کنار اینها، منوچهر و نازی با بازی احمد مهرانفر و رعنا آزادیور حضوری کمرنگتر دارند؛ شخصیتهایی که اگرچه در خط اصلی قصه دخیل نیستند، اما به واقعگرایی فضای سفر و روزمرگی جمع کمک میکنند. در آخر باید به علیرضا، با بازی کمنظیر صابر ابر بپردازیم که آتشبیار اصلی معرکه است. او با عصبانیتها و قضاوتهای گاه شتابزدهاش نقش زبان جامعه را بر عهده میگیرد؛ همان صدای بلند و ناآرامی که در لحظات بحرانی، توازن جمع را بر هم میزند. ترکیب این کاراکترها و بازیها پازلی را میسازد که فرهادی با ظرافت طراحی کرده است: آدمهایی از طبقهی متوسط، گرفتار بحرانی ناگهانی که هیچکس قهرمان یا ضدقهرمان مطلقش نیست. بازیگران، که اکثراً ستارگان سینمای امروز ما را تشکیل دادهاند و هریک نامی معتبر هستند؛ با اجرایی دقیق و باورپذیر، که با کمی اغراق حتی مرز میان سینما و زندگی را کمرنگ میکنند، همان هماهنگی جمعی را میآفرینند که دربارهی الی را به یکی از ماندگارترین تجربههای سینمای ایران بدل کرده است.

مضمون فیلم دربارهی پیچیدگی روابط انسانی و شکنندگی اعتماد جمعی است که در قالب داستانی ساده و روزمره، ابعادی عمیق و اخلاقی از زندگی اجتماعی را بازنمایی میکند. فیلم با تمرکز بر جمعی از دوستان و خانوادههای طبقهی متوسط نشان میدهد چگونه پنهانکاریها، دروغهای کوچک و سوءتفاهمها میتوانند به بحرانهای اخلاقی و روانی گسترده بدل شوند؛ بحرانهایی که نهتنها بر روابط فردی، بلکه بر کل جمع تأثیر میگذارند. غیاب الی بهعنوان محرک اصلی ماجرا، ضربهای ناگهانی به توازن جمع وارد میکند و رفتارهای واقعی و واکنشهای طبیعی آدمها را آشکار میسازد؛ از ترس و اتهام تا محبت و همدلی. فرهادی در این فیلم نشان میدهد که هر تصمیم و هر اقدام کوچک، حتی از روی نیت خیر، میتواند پیامدهای غیرمنتظره داشته باشد و زمینهساز بازنمایی تضاد میان ظاهر آبرومند و حقیقت تلخ پشت پرده شود. پیام فیلم در لایهی عمیقتر این است که زندگی جمعی و روابط انسانی همیشه معلق میان صداقت و پنهانکاری، مسئولیت و بیتفاوتی است و تماشاگر درمییابد که شناخت دیگران و کنترل رفتارهای جمعی به سادگی میسر نیست. بهعلاوه، فیلم با نشان دادن واکنشهای طبیعی و گاه متناقض آدمها، بر این نکته تأکید میکند که انسانها در مواجهه با بحرانها و فقدانها، نهتنها قهرمانانی مطلق نیستند، بلکه موجوداتی آسیبپذیر و درگیر کشمکشهای اخلاقی و روانیاند که در بسیاری مواقع ناتوان عمل میکنند.
پایان فیلم هنوز هم پس از گذشت سالها بحثبرانگیز است. از آنجا که بسیاری هنوز دربارهی پایان فیلم و اینکه دقیقاً چه اتفاقی برای الی افتاد، بیخبرند، لازم است کمی دربارهی آن صحبت کنیم. صحنهی اوجگیری قصه و نخستین شوکی که به مخاطب وارد میشود، صحنهی غرق شدن آرش، پسر پیمان و شهره در دریاست. اما بیایید کمی به عقب برگردیم: جایی که الی در حال بادبادکبازی با مروارید، دختر سپیده و امیر است؛ درست چند دقیقه پیش از غرق شدن آرش. زمانی که در حال مشاهدهی پرواز بادبادک در آسمان هستیم، الی بدون آنکه چهرهای از او ببینیم، خطاب به مروارید میگوید که باید برود! دقیقاً پس از این صحنه است که مردان گروه، که دارند والیبال بازی میکنند، از غرق شدن آرش مطلع میشوند و به کمک او میشتابند. پس از نجات و احیای آرش، تازه بقیه متوجهی ناپدید شدن الی میشوند و اولین ایدهای که به ذهنشان میرسد، غرق شدن الی است. اما از چند جهت میتوان نظریهی غرق شدن الی را نقض کرد. الی پیش از این هم انگیزهی رفتن داشت و اگر سپیده او را باز نمیداشت، گروه را ترک میکرد. جدای این نکته، او با زبانی گویا به مروارید میگوید که «باید برود» و مطمئناً مقصدش دریا و قصدش نجات دادن آرش نیست! اصلاً از کجا معلوم که الی غرق شدن آرش را دیده باشد؟ اگر دیده بود، یقیناً کمک میکرد و یا بقیه را خبر میکرد؛ پس میتوان اینگونه ارزیابی کرد که الی ابتدا بچهها را ترک کرده و دقایقی بعد آرش در دریا غرق شده. حتی آرش پس از احیا، زمانی که پدرش از او سؤال میکند، میگوید که الی برای کمک به سمت او نرفته و این گویای همهچیز است؛ البته نمیتوان به حرف او اعتماد کامل کرد، اما با این حال سندی بر گفتههای پیش است. این منطقیترین برداشتی است که میتوان کرد. اگر هم بر فرض الی غرق شده باشد، به مقصود کمک به آرش به دریا نرفته است.
پیشتر گفتیم فرهادی نتوانست از سکانس طلایی گفتوگوی احمد و الی برای ایجاد شیمی بین این دو شخصیت استفاده کند؛ اما در عوض یک صحنهی گفتوگومحور بسیار خوب و راهنمابخش خلق کرد: «یک پایان تلخ، بهتر از یک تلخی بیپایان است». ارتباط این جمله با ناپدید شدن الی زمانی پررنگ میشود که نظریهی خودکشی او را مطرح کنیم. این نظریه چندان معتبر نیست و نمیتوانیم اسناد محکمی برای آن ارائه کنیم. در عوض میتوانیم یادی از یکی از مهمترین سکانسهای فیلم کنیم؛ زمانی که نامزد الی، علیرضا، برای شناسایی جسد دختری که کنار ساحل پیدا شده، به سردخانه میرود. متوجه نمیشویم که آیا جسد متعلق به الی است یا نه، اما از گفتههای نامزدش اینطور برداشت میشود. در صحنهی بعد، زمانی که علیرضا در حال برگشتن است، ساک الی را پشت ماشین میبینیم که میتوان آن را نمادی از زنده بودن الی دانست؛ اینکه الی مطابق گفتهاش که پیاده به تهران برمیگردد، واقعاً پیاده برگشته و همهی اینها برنامههایی از پیش تعیینشده بود. دربارهی مرگ یا زنده بودن الی نمیشود به قاطعیت حکمی صادر کرد؛ چراکه فرهادی قضاوت را بر عهدهی ما گذاشته و ما آزادیم تا هر برداشتی از این پایان مبهم داشته باشیم. قصه و جهانی که فرهادی خلق کرده، ملموس است و محتوای عمیق آن در کنار فرم سینمایی است که متبلور میشود.

فرم سینمایی «دربارهی الی» بهخوبی با مضمون و پیام آن همخوانی دارد و در انتقال حس واقعگرایی نقش محوری ایفا میکند. میزانسن فیلم عمدتاً بر عناصر طبیعی چون محیط و حتی آبوهوا تأکید دارد. از نمونهی موفق آن میتوان به ویلایی که گروه در آن اقامت دارند اشاره کرد. همجواری ویلا با ساحل، در کنار ظاهر کموبیش کهنهی آن، بهنوعی حس اضطراب و اخطار را منتقل میکند. چیدمان بازیگران در قاب، چه در صحنههای جمعی و چه در لحظههای انفرادی، حس حضور واقعی در جمع را منتقل میکند و فاصلهی بین مخاطب و شخصیت را کم میکند. این میزانسن باعث میشود تماشاگر همزمان شاهد تعاملات کاراکترها با یکدیگر باشد؛ گویی در کنار جمع است. نورپردازی فیلم نیز طبیعی و ملایم است و بهندرت از نور مصنوعی و برجسته استفاده میشود. استفاده از نور روز و سایههای نرم، بهخصوص در صحنههای بیرونی، بر فضاسازی واقعگرایانه و نزدیک بودن به تجربهی روزمره تأکید میکند. نورپردازی گرم در محیط داخلی ویلا، صمیمیت و آرامش اولیهی جمع را نشان میدهد و بهطور متضاد، در صحنههای بحرانی، اضطراب و کشمکشهای اخلاقی را برجسته میسازد. این انتخاب هوشمندانه هم حس حضور در یک دنیای واقعی را تقویت میکند و هم لایههای روانی و معنایی داستان را پررنگتر میکند.
موسیقی در فیلم محدود و گزینشی است؛ اغلب فرهادی از سکوت یا صداهای محیطی بهره میبرد و فقط در لحظات حساس از موسیقی ملایم استفاده میشود تا اثر احساسی صحنه تقویت شود. سکوتهای طولانی در گفتوگوها و واکنشها به مخاطب اجازه میدهد تا بر جزئیات رفتار و حالات چهرهی شخصیتها تمرکز کند و تعلیق روانی ایجاد شود. موسیقی اندک فیلم، همراه با ریتم آرام دوربین و دیالوگهای طبیعی، حس مستندگونه و صمیمیت را تقویت میکند و باعث میشود تجربهی تماشاگر عمیقتر و درونیتر باشد. فرم سینمایی فرهادی با انتخابهای دقیق میزانسن، نورپردازی و موسیقی، به بازنمایی واقعیت جمعی و واکنشهای انسانی کمک میکند و فیلم را به نمونهای برجسته از سینمای واقعگرای اجتماعی تبدیل میسازد.
در مجموع، دربارهی الی با داستانی ساده اما چندلایه، روابط انسانی را در بستر اجتماع و اخلاق بازنمایی میکند. فیلم با تمرکز بر واقعگرایی، مسیر سینمای کشور را تغییر داد و بار دیگر هنر هفتم ایران را، که به شاعرانهبودنش مشهور است، به جهانیان معرفی کرد. در نهایت، فیلم با اندک کاستیهای قابل چشمپوشیاش، فیلمی ماندگار و تماشایی است و بیتردید از آثار بسیار خوب و دارای اهمیت سینمای ایران محسوب میشود.

سپاس از بابت اینکه تا پایان مقاله همراه بودید. امیدوارم که پسندیده باشید. تا بررسی فیلمی دیگر شما را به خدا میسپارم. بدرود.
مطلبی دیگر از این انتشارات
بررسی فیلم «در برج جدی» از آلفرد هیچکاک | روایتی آشفته و قصهای کمرمق
مطلبی دیگر از این انتشارات
بررسی فیلم «جیببر» از روبر برسون | گناه، انزوا و جستوجوی رستگاری
مطلبی دیگر از این انتشارات
بررسی فیلم «باد» از ویکتور شوستروم | تندباد حادثهها