من ندانم با که گویم شرح درد...🥀
معرفی سهگانه پدرخوانده (The Godfather) از فرانسیس فورد کاپولا | بررسی سهگانهها
سلام و درود خدمت همه مخاطبان عزیز. در این مقاله قصد معرفی سهگانه پدرخوانده (The Godfather) اثر فرانسیس فورد کاپولا را داریم. با سینمافریم همراه باشید.

پدرخوانده یقینا از مشهور ترین فیلمهای تاریخ سینما در سراسر جهان است. شهرت و محبوبیت پدرخوانده در حدی است که بسیاری آن را نماد هنر سینما میدانند و با قاطعیت آن را بزرگترین و بهترین ساختهٔ سینما تاکنون معرفی میکنند. در این مقالهٔ احتمالا جنجالی قرار است این سهگانه را با هم بررسی کنیم و ببینیم که آیا این حرف صحت دارد یا نه. همراه باشید.

The Godfather 1972 / پدرخوانده
نخستین قسمت از سهگانهٔ پدرخوانده در سال ۱۹۷۲ راهی سینما شد و بر کسی پوشیده نیست که در زمان خودش انقلابی به پا کرد و بسیاری را طرفدار خود کرد. مشکل اصلی هم دقیقا همین جاست. نیمی از هواداران فیلم را بینندگانی تشکیل دادهاند که آن را سالها پیش دیدهاند و حالا به خاطر احساس نوستالژی و به عبارتی خاطرهانگیز بودن فیلم از آن حمایت میکنند و القابی همچون بهترین فیلم تاریخ سینما را به آن نسبت میدهند. من به هیچ وجه مخالف اینکه پدرخوانده زمانی فیلم مهم و جذابی بوده، نیستم ولی باید منطقی نگاهی کنیم و ببینیم این فیلم امروز چه حرفی برای گفتن دارد؟ آیا همچنان جذابیتش را حفظ کرده یا تاریخ انقضایش گذشته است؟
من فکر میکنم که پدرخوانده امروزه ذرهای جذابیت ندارد و مانند برخی دوستان صرفا برای انتقاد از یک فیلم مشهور این حرف را نمیزنم. من دلایل خودم را دارم. پدرخوانده در وهلهٔ اول کوهی از ایرادات فرمی است. من خیلی در این باره نظر نمیدهم چون نیازمند تخصص است ولی یک سری چیزها را حتی یک بیننده ابتدایی نیز متوجه میشود. یکی از ایراداتی که توسط بسیاری از منتقدان به فیلم وارد شده مربوط به سکانسهای اروسی در ابتدای فیلم است. این انتقاد بیشتر مربوط به کاتهای بیجا از اروسی به اتاق دون ویتو و بالعکس است. بسیاری این کاتهای سرسامآور را مسبب خراب شدن صحنات اروسی میدانند و معتقدند موجب از میان رفتن جذابیتهای فیلم شدهاست. من هم موافقم و فکر میکنم به خاطر همین کاتها، سکانس اروسی در نیامده است.
جدای از این موضوع ریتم کند قصه بسیاری را هنگام تماشای فیلم خسته میکند. قبل از اینکه در این مورد بیشتر صحبت کنیم بگویم که طولانی بودن یک فیلم ارتباطی با ریتم کندش ندارد. ممکن است فیلمی چهار ساعت باشد ولی ریتم تند و روانی داشته باشد. پدرخوانده منتها اینطور نیست. قسمت اول فیلم حدودا ۰۲:۵۵:۰۰ است و بسیار مخاطب را خسته میکند. دیالوگ محور بودن فیلم البته نکتهٔ مثبتی است ولی قصه کندتر از آنچه که باید میگذرد.
اگر از این موضوع هم بگذریم باید سراغ شخصیتپردازیهای فیلم برویم. شخصیت اصلی قسمت اول دون ویتو است. دون ویتو کورلئونه. شخصیت دون ویتو در حد یک تیپ باقی مانده و فراتر از آن نمیرود. جذابیت و پویایی چندانی را در شخصیت او شاهد نیستیم و بازی مارلون براندو هم نمیتواند این کاراکتر را جذاب کند. براندو بازیگر بسیار خوبی است و توانایی خود را در آثار بسیاری نشان داده است و نمیخواهیم دربارهٔ توانایی او در سینما بحث کنیم ولی این دلیل نمیشود بازی بد او را در پدرخوانده ببخشیم. هنرپیشهٔ توانمندی مثل براندو که پیشتر در قامت شخصیتهای بسیاری ایفای نقش کردهاست باید بتواند به راحتی از پس یک تیپ معمولی مانند دون ویتو کورلئونه بر بیاید. بازی او به قدری تصنعی و غیرواقعی است که به شخصه پدرخوانده را لکه ننگی بر کارنامهٔ این بازیگر میدانم. شخصیت مایکل ولی داستانش جداست. اول یک انتقاد کوچک از این شخصیت بکنیم و بعد سراغ باقی صحبتها برویم. مایکل در اوایل فیلم و در زمانی که پدرش همچنان در اوج قدرت و اقتدار است، از سوی خانوادهاش، خصوصا برادرانش دست کم گرفته میشود. پس از تیر خوردن دون ویتو و کنار رفتن او، به یک باره جسارتی را در مایکل میبینیم که همه را متعجب میکند. این جسارت باید به صورت تدریجی در فیلم وجود میآمد ولی اینطور نشد. به نظرم این تغییر مسیر دادن مایکل در نیامده و شخصیت او کمی جای کار داشت تا بهتر شود ولی در کل مایکل از دون ویتو خیلی بهتر است. هم خود شخصیت و هم بازی. آل پاچینو هنر خودش را به نمایش میگذارد و نقشی ماندگار خلق میکند. دقیقا نقطه مقابل بازی بد براندو، از پاچینو یک هنرنمایی خوب را میبینیم که بیمانند است. البته گفتنی است که مقایسه و سنجش تنها مربوط به پدرخوانده است و خارج از این فیلم و در یک مقایسه کلی، یقینا براندو از پاچینو بهتر خواهد بود.

از این بهتر و بدتر گوییها بگذریم و برویم سراغ یک ارزیابی نهایی. پدرخوانده ۱ فیلم بدی نیست ولی خوب هم نیست. ریتم کند قصه، بازیهای کم و بیش بد (بیشتر منظورم براندو عزیز است)، شخصیتهای ناپخته (باز منظورم دپن ویتو است) همه از سری مشکلات فیلماند. با این وجود پدرخوانده را به علاقهمندان مافیاهای خوف و خفن پیشنهاد میکنم. از آنجا که در انتهای مقاله قصد مقایسه سه فیلم را دارم، میخواهم به هر کدام امتیاز بدهم (کاری که معمولا انجام نمیدهم). پدرخوانده ۱ امتیاز ٣/۱۰ را از سینمافریم کسب میکند.

The Godfather: Part II 1974 / پدرخوانده ۲
قسمت دوم پدرخوانده دو سال بعد اکران شد. زمانی که بسیاری منتظر ادامه ماجراهای قسمت اول بودند و میخواستند بدانند مایکل چگونه میراث پدرش را اداره و سازماندهی میکند. از قسمت دوم پدرخوانده به عنوان یکی از بهترین دنبالههای سینما یاد میکنند. با این موضوع کاملا موافقم و فکر میکنم پدرخوانده ۲ از یک سری جهات حتی از قسمت اول هم بهتر عمل کردهاست. قسمت دوم مدت زمانی فراتر از ۳ ساعت دارد و اثری طولانی است. از این رو اگر خواستید میتوانید در دو نوبت آن را تماشا کنید. قسمت اول با اینکه مدت زمان کمتری داشت اما ریتم کندش آن را کسل کننده کرده بود. بالعکس این فیلم بیش از سه ساعت زمان دارد و ریتمش روان است و خستهکننده نیست.
از نکات مثبت فیلم این است که ما را با گذشتهٔ دون ویتو آشنا میکند. یعنی علاوهبر مایکل ما با دون ویتو نیز همراهیم و او نیز بخشی از فیلم را تشکیل داده است. سکانسهای مربوط به جوانی دون ویتو به مراتب جذابتر از سکانسهای مایکل است. تماشای رابرت دنیرو در قامت دون ویتو برای مخاطب جذاب است و او به خوبی نقشش را ایفا میکند. در کنار همهٔ این موارد فیلم به خوبی هر دو قصه را پیش میبرد و این خوب است.
شخصیت دون ویتو با آنچه در قسمت اول دیدیم بسیار متفاوت است. او در قسمت اول، باتجربه و پخته بود ولی اینجا او جوان است و تجربهای ندارد. رابرت دنیرو دون ویتوی بیتجربه را بهتر از براندو در قامت دون ویتوی باتجربه در آورده. او به خوبی ما را با گذشته این کاراکتر آشنا میکند و خصوصیات او را نشان ما میدهد. شخصیت دون ویتو در اینجا به خوبی کار شده و بازی دنیرو هم خوب است. اگر نظر صادقانه و البته شخصیام را بگویم شاید براندو بازیگر بهتری نسبت به دنیرو باشد ولی دنیرو، دون ویتوی بهتری است. البته باید این را هم در نظر داشت که دون ویتو در پدرخوانده ۲ با قسمت اول تفاوتهای زیادی دارد ولی احساس من نسبت به این شخصیت و دو هنرمندی که نقشش را ایفا کردهاند، این است. مایکل هم که مثل قبل شخصیتپردازی خوبی دارد و بازی پاچینو نیز عالی است. با وجود خوب بودن دنیرو همچنان پاچینو بهترین بازیگر فیلم است. پدرخوانده ۲ به خوبی داستان قسمت اول را ادامه میدهد و قصه را به درستی پیش میبرد. البته گفتنی است که مشکلاتی هم در فیلم وجود دارد و در معرفی شخصیتهای فرعی خصوصا مونثات کوتاهی میکند، در حدی که ما حتی پس از مرگ و یا کنار رفتن آنان از صحنه هنوز هم شناخت کافی را از آنها نداریم. این ضعف فیلم است و پس از فیلم اول در اینجا برطرف نشده است و همچنان آزاردهنده است.

فیلم نسبت به قسمت اولش پیشرفت داشته و بهتر است. من حامی این دیدگاه که دنباله پدرخوانده از خودش بهتر است، هستم و این دنباله را تماما از فیلم اصلی بهتر میدانم. با این حال همچنان آوردهای برای مخاطب ندارد و تنها ما را با مصائب ایتالیاییهای آمریکا و قشر متوسط جامعه آشنا میکند. امتیاز سینمافریم به قسمت دوم ۴/۱٠ است که نمایانگر پیشرفت فیلم است. اگر از قسمت اول خوشتان آمده از این فیلم هم خوشتان خواهد آمد.

The Godfather: Part III 1990 / پدرخوانده ٣
فیلم پدرخوانده ٣، در یک کلمه فاجعه است. وقتی میگویم فاجعه، از معنی این کلمه کاملا آگاهم. فراتر از بد. دلیل این ضعف چیست؟ پدرخوانده ٣ از چند لحاظ فیلم حائز اهمیتی به شمار میرفت، چرا که بسیاری از بینندگان دوست داشتند سرنوشت مایکل کورلئونه و تاج و تخت او را بدانند. از این سو ساخت پایانی برای دو فیلم موفق و خلاق و خلق یک سهگانه کم و بیش بینقص کار سختی به نظر میرسید. فرانسیس فورد کاپولا عزیز هم به سادگی کار را خراب کرد و زبالهای به اسم پدرخوانده ٣ را تحت عنوان قسمت پایانی سهگانهاش به مخاطب بینوا انداخت. مشکلات قسمت سوم بسیار اساسی هستند. یکی از آنها روایت غیرمنسجم و شلوغ است. شخصیتها هر کجای قصه که دوست دارند وارد میشوند و داستان تماما بر شوک استوار است و با فریب دادنهای متوالی بینندهای میخواهد خود را بقبولاند.
شخصیت وینست یکی از آن کاراکترهایی است که نقشی کلیدی را در داستان ایفا میکند ولی در فیلم اصلا در نمیآید. همچنین موقعیتها و سکانسهای استراتژیک و مهم فیلم که میتوانستند هیجانانگیز و نفسگیر باشند بسیار سرد و بیروحاند. شخصیت مایکل نیز دچار تغییرات منفی بسیاری شده و همه این تغییرات به ضرر این شخصیت بوده. مایکل کورلئونه کاریزماتیک و منطقی قسمتهای قبل، حالا احساسی و ضعیف است و تنها بازی پاچینو این شخصیت را زنده نگه داشته است. آنتونی و مری فرزندان او نیز به کلی در بین شلوغیهای قصه گماند. مری کورلئونه با بازی سوفیا کاپولا عملا یک توهین بزرگ است. این دختر افتضاح بازی میکند و باید برای کارگردان به خاطر این انتخاب خانوادگیاش افسوس خورد. از این اشتباهات که بگذریم به نظر من فیلم میتوانست راه قسمت دوم را در پیش بگیرد و در کنار روایت داستان مایکل، به گذشته دون ویتو نیز بپردازد. قسمت اول و دوم قابل دیدن بودن چون هر دو به نوعی روایتگر هر دو شخصیت بودند. داستان این دو کاراکتر در کنار هم جلو میرفت. اما در پدرخوانده ٣، بیننده تحمل ٠٢:۵٠:٠٠ تماشای مایکل و قرارداد بستنهای تجاریاش را ندارد. اگر کاپولا به بازگرداندن دون ویتو جوان به قسمت سوم (حالا چه با بازی دنیرو و چه هر کس دیگری) فکر میکرد، یقینا متضرر نمیشد و نتیجه مطلوبی میگرفت.
پایان فیلم نیز از بزرگترین ایرادات فیلم است. جانشین مایکل و انتخاب اشتباهی که او میکند یقینا کار را خراب کردهاست. وینسنت در حد پدرخوانده بودن نیست و مایکل انتخابی سادهلوحانه میکند. جدای از اینها زمانی که وینسنت پدرخوانده میشود، احساسی در فیلم وجود ندارد. این بینهایت افتضاح است. مرگ کاراکتر مری نیز اصلا در نیامده و برای من جای اندوه و حزن، شادی و فرح را به ارمغان آورد! همچنین مرگ مایکل نیز مفتضحانه و سخیف است. هیچ حسی ندارد و لکه ننگی بر تمام فیلم است. چه میتوان گفت از این حجم اشتباه و ایراد که پدرخوانده ٣ را به یک فیلم مافیایی آب دوغ خیاری تبدیل میکند. ای کاش که قسمت سوم پدرخوانده حداقل نگاهی به عقبهاش میکرد و کمی آبرومندتر از آنچه هست، میبود.

اگر بخواهیم مجموعا نگاهی به سهگانه پدرخوانده باشیم یقینا قسمت سوم بدترین آنان با رتبه ١ یا با ارفاق ٢ از ١٠ خواهد بود. شاید فاصله زیاد و وقفه میان ساخت قسمتهای دوم و سوم دلیل این افت کیفیت بودهاست. اگر بخواهم یک رتبهبندی میان این سه فیلم داشته باشیم به این صورت خواهد بود: ١-پدرخوانده ٢، ٢-پدرخوانده ١ و ٣-پدرخوانده ٣.
جدای از این بحثها، تماشای سهگانه پدرخوانده برای برخی سلیقهها میتواند بسیار دلچسب باشد. این سلیقهها که عمدتا دهه هفتاد تا نود را بهترین دوران سینما میدانند، از این سری فیلمها خوششان میآیند و طبیعتا پدرخوانده برای آنان شاهکار و بهترین فیلم تاریخ سینما خواهد بود. اما برای کسی که سینمای کلاسیک دیده باشد و آن را فهمیده باشد، تماشای سهگانه پدرخوانده لطفی ندارد. با این وجود تماشا کردن یا نکردن این مجموعه را به خودتان واگذار میکنم.
پس از نزدیک سه هفته نگارش این مقاله تمام شد. سپاس از اینکه تا پایان این پست نسبتا طولانی (که گمان کنم رکورد زد) همراه بودید. امیدوارم که پسندیده باشید و مورد استفاده قرار گرفته باشد. تا معرفی فیلمهای دیگر، بدرود و خدانگهدار.
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی فیلم خانم ناپدید میشود (The Lady Vanishes) از آلفرد هیچکاک | بررسی آثار هیچکاک قسمت بیست و دوم
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی فیلم مردی که زیاد میدانست (The Man Who Knew Too Much) از آلفرد هیچکاک | بررسی آثار هیچکاک قسمت یازدهم
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی فیلم سایه یک شک (Shadow of a Doubt) از آلفرد هیچکاک | بررسی آثار هیچکاک قسمت بیست و ششم