معرفی فیلم هوگو (Hugo) از مارتین اسکورسیزی | بررسی آثار اسکورسیزی قسمت دوم

سلامی گرم خدمت شما دوستداران سینما. بازگشته ام با فیلمی که حال و هوای زمستانی دارد و متناسب با آب و‌ هوای این روز های برخی نقاط کشورمان است. پس از معرفی فیلم گرگ وال استریت از مارتین اسکورسیزی، این بار به سراغ فیلمی دیگر از وی رفته ام. با معرفی فیلم هوگو (Hugo) همراه باشید.

(از راست به چپ) - تصویر از کلویی گریس مورتس و ایسا باترفیلد
(از راست به چپ) - تصویر از کلویی گریس مورتس و ایسا باترفیلد

فیلم هوگو با سایر آثار اسکورسیزی تفاوتی آشکار دارد و آن هم این است که تماشای آن کنار خانواده کاملا ممکن است و اثری نوجوانانه و یا حتی کودکانه محسوب می‌شود. شاید پیام فیلم ارتباطی به کودکان و نوجوانان نداشته باشد ولی قطعا با فیلمی طرف هستیم که برای این قشر جذاب است.

نکته جذاب فیلم این است که اسکورسیزی اثری درباره سینما ساخته. او عشق خودش به سینما را در این فیلم به نمایش گذاشته و هیچ چیز برای یک طرفدار سینما لذت بخش تر از تماشای فیلمی درباره سینما نیست.

اتمسفر فیلم آدم را یاد قصه دخترک کبریت فروش می‌اندازد. تقابل میان شب سرد زمستانی و خانه ای که در آن امید و گرما وجود دارد. شاید این ویژگی ها عینا در فیلم نباشند ولی چنین حسی به راحتی از آن دریافت می‌شود.

اسکورسیزی کارگردانی خوبی کرده و اثری متوسط ولی قابل قبول تحویل مخاطب داده که جذابیت دارد ولی ماندگار نیست. ماندگاری مهم است و من به شخصه در این فیلم ماندگاری ندیدم. یک فیلم خوب نباید تاریخ انقضا داشته باشد.

البته بدان معنا نیست که باید هر فیلم را چند بار دید؛ نه. می‌توان با یک بار تماشا لذت برد ولی فیلمی که به زور و اجبار فقط یک بار ببینی اش و دیگر هم سراغی از آن نگیری می‌شود یک بار مصرف. این فیلم هم از همان دسته است.

بازیگران خوبی البته در فیلم حاضرند که نکته مثبت فیلم است. حال و هوای فرانسوی هم با آنکه جا داشت بهتر در بطن داستان گنجانده شود ولی قابل قبول است (منظور از حال و هوای فرانسوی همان چیز هایی است که فرهنگ و حس و حال فرانسه را یادمان می‌آورد. مفاهیمی مثل عشق، کروسان، قهوه، بوسه، کافی شاپ ها و ...).

تصویر از ایسا باترفیلد
تصویر از ایسا باترفیلد

در پایان باید بگویم فیلم هوگو بد نیست. خوب هم نیست. یک اثر متوسط است که با دیدنش نه سود می‌کنید نه ضرر. اگر من جایتان بودم به جایش یکی از فیلم های چارلی چاپلین یا باستر کیتون را نگاه می‌کردم (!).

ضمنا یک بار دیگر روز های انتشار ‌پست را تغییر دادم. روز های شنبه، سه‌شنبه و پنج‌شنبه در خدمت شما عزیزان هستم. سه روز در هفته با مقاله ای سینمایی. ممنون از اینکه همراهی کردید. در پناه خدا.