بررسی اپیزود long night از Game of throne

(رویای از دست رفته)

قسمت سوم از فصل هشتم

نمایی از قسمت
نمایی از قسمت

سریال Game of thrones (به فارسی: باری تاج و تخت) یکی از بهترین سریال های ژانر فانتزی در تمام دوران محسوب می‌شود که زمان پخش خود انقلابی را در ژانر خود به وجود آورد و توانست به مدت ۶ فصل(شایدم ۷ فصل، صحبت از فصل ۷ از موضوع این مقاله خارج است)طرفداران خود را به اوج هیجان برساند.

.
.

اما اگر هم از سرسخت ترین طرفداران گات(یا Got مخفف کلمه Game of thrones) باشید باز هم نمی‌توانید از فصل ۸ دفاع کنید، فصلی پر از نامیدی و سرافکندگی به طوری که می‌توان آن را جزوه بدترین فصل های تاریخ تلویزیون قرار داد. در این مقاله یکی از قسمت هایی که این فصل را بد قرار داد موشکافی کنیم، خانم ها و آقایان به برسی قسمت سوم از فصل ۸ با نام long night خوش آمدید، یکی از بد ترین اپیزود های تاریخ

《 به دلیل محدودیت فقط به ۴ مورد از ایرادات اصلی اشاره میشود》



1)نورپردازی بد

شما چیزی میبینید؟
شما چیزی میبینید؟

شاید کارگردان و دست اندکاران فکر کردند با سیاه کردن تصویر می‌توانند اون حس شب را به ما انتقال دهند اما آیا درست فکر میکردند؟ بله، خیلی هم بله، زیادی هم بله ، آنها آنقدر از نور های طبیعی(مشعل و آتیش در صحنه)جای نورپردازی واقعی استفاده کردند که ظاهرا فراموش کردند که این یک نبرد واقعی برای بازیگران نیست! یک نبرد حماسی برای بیننده است، ببیننده است که باید ببیند و لذت ببرد و نه عوامل.

متاسفانه در این اپیزود عملا بخش بزرگی از این قسمت بابت واضح نبودن خسته کننده و عجیب شده بود.




۲)تصمیمات عجیب در نبرد

.
.

واقعا انتظار نداشتم که دست اندکاران مجموعه بعد از خلق اون همه نبرد های عظیم و پیچیده که باعث دگرگونی دنیای تلویزیون و حتی سینما شد، این چنین سوتی های بزرگی دهند.هر دو گروه وایت واکر ها و انسان ها با تصمیماتی عجیب سعی در طولانی نبرد کردند.

از گروه انسان ها شروع میکنم: چرا باید یه ارتش سواره از دتراکی ها را قبل شروع نبرد و حتی کامل دیده شدن ارتش دشمن به میدان بفرستند؟ در شرایطی که سواره ها در نبرد خیلی تعیین کننده اند و دوتراکی ها بهترین سواره هان ، در ضمن یا شمشیر آتشین حتی مهم تر هم شدند پس برای چه باید آنها را فدا کرد؟

اما گروه وایت واکر ها به خصوص نایت کینگ که اصلا شاهکار بودند: می‌دانیم که با کشتن نایت کینگ تمام ارتشش نابود میشود، این را هم می‌دانیم که تنها مانع برای تسلط شب بر دنیا، کلاغ سه چشم یا همان بران استارک خودمان است. حال با توجه به نقطه ضعف نایت کینگ انتظار میرود که تا پایان نبرد یه گوشه قائم شود و حدس بزنید چه شد؟؟ نه تنها قائم نشد بلکه مستقیم به دل دشمن حمله کرد و مرد! اما برای چه؟ هزار سال صبر کرد و ارتشش را تقویت کرد نمی‌توانست ۲ ساعت را هم به آن اضافه کند تا همه بمیرند و با خیال راحت بران را بکشد؟ جواب خیر است زیر قدرت وایت واکر ها از دست نویسنده ها در رفت و هیچ راه حل خوبی به ذهنشان نرسید جز همین راه



۳)تصمیمات عجیب در نبرد(۲)

.
.

نیاز به توضیح هست؟فکر کنم تصویر واضحه

اینکه چگونه آریا از بین یه لشکر از سران وایت واکر دوید و به یه وایت واکر چند هزارساله با عکس‌العمل فوق انسانی چاقو زد هنوزم که هنوزست سوالی بزرگ است



۴)نبردی خسته کننده، تلفات کم، مشکل نویسندگی

و در مرحله اخر بزرگ ترین مشکل این قسمت مدت زمانش است.

ما در طول سریال اپیزود هایی داشتیم که کلا نبرد بودند مثل نبرد دیوار که نایت واچ رو در مقابل وحشی ها قرار می‌داد. اما اون اپیزود علاوه بر نبرد روی جنبه‌ی درام قضیه و کشته شدن شخصیت ها و فداکاری آنها هم متمرکز بود چیزی که اپیزود long night سعی در حفظش کرد اما به دلیل نبرد های طولانی و در بعضی موارد ،بی مورد باعث خسته شدن مخاطب میشود، به راحتی میشود بعضی قسمت های نبرد را زد جلو بدون اینکه چیزی از دست بدهید و این دقیقا برخلاف نبرد دیوار از فصل چهارم است.

ظاهرا نویسنده ها از کشتن شخصیت ها واهمه داشتن، درسته که افراد دوست داشتنی زیادی مردند ولی آیا برای نبردی به این وسعت که ۹ سال انتظار کشیدیم، کشته شدن این تعداد شخصیت کافی بود؟ آیا لازم بود کل داستان را در یک قسمت طولانی جمع کنند؟نمیشد با تقسیم به دو قسمت و تصمیمات درست آن را بهتر کرد؟ برای جواب باید گفت میشد ولی انجام نشد...




مقاله ای که خوانده اید تنها به بخشی از مشکلات از یک قسمت از یک فصل مزخرف را باز می‌کند و امیدوارم در ادامه بتوانم بیشتر از مشکلات این فصل بگویم مخصوصا اپیزود ۵ از این فصل که باعث می‌شود long night در مقابلش شاهکار تمام عیار باشد...

امیدوارم لذت برده باشید

CinemaGram

همچنین بخوانید:معرفی سریال Hannibal (هانیبال)

در ضمن کانال سینماگرام بزودی فعالیت خود را در تلگرام شروع می‌کند.