"واپسین انسان" نیچه

نیچه در کتاب چنین گفت زرتشت از ظهور انسان جدیدی [در عصر مدرن] سخن می گوید که از آن به عنوان "واپسین انسان" یاد می کند.

نیچه در توصیف واپسین انسان :

.. زمین کوچک شده است و بر روی آن واپسین انسان، که همه چیز را کوچک می‌کند، در جست و خیز است. نسل او، همچون پشه، فناناپذیر است؛ واپسین انسان درازترین عمر را دارد

انسان واپسین نیچه، انسانی است که جرات اندیشیدن و پرسش کردن ندارد. انسانی که غرق در روزمرگی است. انسانی که هیچ مسئله حل نشده ای را در افق های خود نمی بیند.



انسان واپسین خود را درگیر مسائل بنیادین هستی نمی کند، نمی خواهد از وضع موجود گذر کند. امید و آرزوی فرا مادی ندارد. هر عادتی را به عنوان امور غایی می پذیرد. زیست جهان دیگری برای تجربه کردن نمی شناسد. به عادت هایش تعصب کورکورانه دارد. رفتارهایش قابل پیش بینی است. هیچ وطیفه و مسئولیتی در قبال زیست جهان خود نمی پذیرد. با اندیشیدن و پرسش بیگانه است. مصرف کننده است تا تولیدگر، با خرافه و تعصب عجین است، از ارزش های نو می ترسد، اهل خطر کردن نیست و توانایی هیچگونه ساختن و فرا رفتنی ندارد.


انسان واپسین همان انسانی است که با تفکر و اندیشه بیگانه است. مقهور تلویزیون و رسانه هاست. اسیر روند ملال انگیز و تکراری زندگی است و تمام امید و آرزویش در بازار و خرید و مصرف خلاصه می شود.