از کدنویسی ریاکت و یا نکست جی اس برای طراحی سایتهای مدرن و سئو لذت میبرم! دنبال توسعهدهنده خلاق برای سایت یا لندینگ پیج هستید؟ من اینجام! 😊 zil.ink/seyedahmaddev
وقتی یک هسته کوچک، انقلاب نرمافزاری بهپا کرد

در دل زمستانهای سرد فنلاند، جایی که شبها طولانیتر از روزها بودند و بادهای شمال با خشونت بر پنجرهها میکوبیدند، پسری به نام لینوس توروالدز به دنیا آمد. سال ۱۹۶۹ بود، و هلسینکی، پایتخت آرام این کشور اسکاندیناوی، هنوز از هیجان انقلاب دیجیتال فاصله داشت. لینوس در خانوادهای متوسط بزرگ شد؛ پدرش روزنامهنگار بود و مادرش ویرایشگر، اما این پدربزرگش بود که جرقه علاقه به دنیای ماشینها را در او زد. پدربزرگ، ریاضیدان و استاد دانشگاه، یک کامپیوتر قدیمی کامودور ویآیسی-۲۰ داشت که لینوس کوچک ساعتها با آن بازی میکرد. آن دستگاه ساده، با صفحهنمایش سیاه و سفید و صدای بوقهای مکانیکی، دریچهای به دنیایی ناشناخته باز کرد. لینوس از کودکی عاشق کد زدن شد؛ او برنامههای ساده مینوشت، بازیهای کوچک میساخت و در ذهنش، آیندهای را تصور میکرد که کامپیوترها نه فقط ابزار، بلکه بخشی از زندگی روزمره باشند.
اما زندگی همیشه آسان نبود. نوجوانی لینوس با چالشهایی همراه بود که سایهای تاریک بر روحیهاش انداخت. فنلاند دهه ۱۹۸۰، کشوری بود که از رکود اقتصادی رنج میبرد. خانواده توروالدز با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکردند؛ پدر و مادرش طلاق گرفتند و لینوس، که حالا نوجوانی خجالتی و درونگرا بود، در مدرسه احساس تنهایی میکرد. همکلاسیهایش او را "گیک" مینامیدند، کسی که بیشتر با ماشینها حرف میزد تا با انسانها. او ساعتها در اتاق کوچکش مینشست، با کامپیوتر قدیمیاش ور میرفت، اما محدودیتها آزارش میدادند. سیستمعاملهای موجود، مثل داس یا یونیکس، گران بودند و دسترسی به آنها برای یک نوجوان فنلاندی تقریباً غیرممکن. لینوس رویای آزادی داشت؛ آزادی برای تغییر، برای آزمایش، برای ساختن چیزی که خودش میخواست. اما هر بار که تلاش میکرد، با دیوارهای بسته روبرو میشد. ناامیدی کمکم به سراغش آمد. شبهایی بود که به سقف اتاقش خیره میشد و فکر میکرد: "چرا دنیا اینقدر پیچیده است؟ چرا نمیتوانم چیزی بسازم که همه بتوانند از آن استفاده کنند؟" آن لحظات تاریک، جایی که احساس میکرد استعدادش هدر میرود، او را به مرز افسردگی کشاند. اما همین ناامیدی بود که آتش درونش را شعلهور کرد.
سال ۱۹۸۸، لینوس وارد دانشگاه هلسینکی شد. رشته علوم کامپیوتر را انتخاب کرد، جایی که میتوانست بالاخره با سیستمهای پیشرفتهتر کار کند. اما باز هم محدودیتها ادامه داشت. سیستمعامل مینیکس، که توسط استاد هلندی اندرو تننبام ساخته شده بود، ابزار اصلی کلاسها بود. مینیکس خوب بود، اما ناقص؛ هستهاش بسته بود و اجازه تغییرات اساسی نمیداد. لینوس، که حالا ۲۱ ساله شده بود، در اتاق خواب کوچکش در خوابگاه دانشگاه، با یک کامپیوتر شخصی قدیمی کار میکرد. آن اتاق، با دیوارهای سفید و کتابهای پراکنده روی زمین، تبدیل به آزمایشگاه شخصیاش شد. او شبها تا دیروقت بیدار میماند، کد مینوشت و سیستم را هک میکرد. اما هر بار که به بنبست میرسید، ناامیدی دوباره سراغش میآمد. "چرا باید با این محدودیتها بجنگم؟" فکر میکرد. "چرا نمیتوانم هستهای بسازم که آزاد باشد، که همه بتوانند آن را تغییر دهند؟"
این فکر، مثل هستهای کوچک در ذهنش کاشته شد. تابستان ۱۹۹۱، لینوس تصمیم گرفت دست به کار شود. او از سیستمعامل یونیکس الهام گرفت، اما نمیخواست کپی کند؛ میخواست چیزی نو بسازد. با زبان سی شروع کرد، زبانی که قدرتمند بود اما سخت. روزهای اول، پر از شکست بودند. کدهایش کرش میکردند، کامپیوتر هنگ میکرد و او ساعتها را صرف دیباگینگ میکرد. اتاقش پر از کاغذهای یادداشتشده بود، فنجانهای قهوه خالی روی میز تلنبار شده بودند و خواب برایش تبدیل به خاطرهای دور شده بود. ناامیدی دوباره حمله کرد؛ لحظاتی بود که میخواست همه چیز را رها کند. "من کی هستم که بخواهم سیستمعامل بسازم؟" به خودش میگفت. "یک دانشجوی فقیر در فنلاند، بدون حمایت مالی یا تیم." اما چیزی درونش، شاید همان علاقه کودکی به پدربزرگش، او را نگه داشت. او به یاد میآورد که پدربزرگ همیشه میگفت: "ریاضیات و کد، مثل زندگی است؛ پر از مشکلات، اما هر مشکلی راهحلی دارد."
بالاخره، در ۲۵ اوت ۱۹۹۱، لینوس اولین نسخه هسته را نوشت. آن هسته کوچک، که بعداً لینوکس نام گرفت، فقط چند صد خط کد بود. او آن را در گروه خبری اینترنتی یوزنت پست کرد: "سلام به همه، من در حال کار روی یک سیستمعامل رایگان (فقط برای سرگرمی) هستم که شبیه به مینیکس باشد. کسی علاقهمند است؟" پاسخها کمکم آمدند. اول چند نفر، بعد دهها، و سپس صدها. برنامهنویسان از سراسر جهان کد او را دانلود کردند، تغییر دادند و بهبود بخشیدند. این شروع یک انقلاب بود؛ انقلابی نرمافزاری که بر پایه همکاری باز بود. لینوس، که حالا رهبر این پروژه شده بود، قوانین سادهای وضع کرد: کد باز باشد، همه بتوانند مشارکت کنند، و هیچ شرکتی مالک آن نشود.
اما راه موفقیت آسان نبود. سالهای اولیه پر از چالش بودند. شرکتهای بزرگ مثل مایکروسافت، لینوکس را تهدیدی نمیدانستند و حتی مسخره میکردند. لینوس با مشکلات شخصی هم روبرو بود؛ او شغلی نداشت، پول کمی داشت و فشار دانشگاه رویش بود. شبهایی بود که از شدت خستگی گریه میکرد، اما جامعهای که اطراف لینوکس شکل گرفته بود، او را حمایت میکرد. هزاران برنامهنویس داوطلب کد مینوشتند، باگها را رفع میکردند و ایدههای جدید میدادند. لینوس، که شخصیت تند و صریحی داشت، گاهی بحثهای شدیدی با همکارانش میکرد، اما این بحثها منجر به پیشرفت میشد. او یاد گرفت که ناامیدی را به سوخت تبدیل کند؛ هر شکست، درسی بود برای بهتر شدن.
کمکم، لینوکس رشد کرد. اول در سرورها، بعد در کامپیوترهای شخصی، و سپس در دستگاههای موبایل و ابررایانهها. شرکتهایی مثل آیبیام و گوگل از آن حمایت کردند. هسته کوچک اتاق خواب لینوس، حالا قلب تپنده اینترنت بود. اندروید، سیستمعامل گوشیهای هوشمند، بر پایه لینوکس ساخته شد. ابررایانههای ناسا و بانکهای جهانی از آن استفاده میکردند. لینوس، که حالا پدر سه دختر شده بود، زندگیاش تغییر کرد. او به آمریکا مهاجرت کرد، برای شرکتهای بزرگ کار کرد، اما همیشه لینوکس را رایگان نگه داشت. او میگفت: "من فقط هسته را ساختم؛ جامعه آن را به انقلاب تبدیل کرد."
امروز، بیش از سه دهه بعد، لینوکس در بیش از ۹۰ درصد سرورهای جهان اجرا میشود. آن هسته کوچک، نماد آزادی دیجیتال شد؛ نشان داد که یک فرد معمولی، با استقامت و ایده، میتواند جهان را تغییر دهد. داستان لینوس به ما میگوید که گذشته تاریک، ناامیدی و شکستها، بخشی از مسیر موفقیت هستند. او از اتاق خوابی در هلسینکی شروع کرد، جایی که بادهای سرد میوزیدند، اما با آتش درونش، گرمایی به جهان بخشید. اگر شما هم هستهای کوچک در ذهن دارید – ایدهای که به نظر بیارزش میآید – بدانید که میتواند انقلابی به پا کند. فقط شروع کنید، استقامت کنید و اجازه دهید جامعه شما را همراهی کند. زندگی مثل کد است؛ پر از باگها، اما با هر رفع، زیباتر میشود.
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستان یک کدنویس: از یک اتاق تاریک تا جهانی که هیچکس پیشبینی نکرد
مطلبی دیگر از این انتشارات
بانوی قرن نوزدهم که برای قرن بیستویکم برنامه نوشت
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستان جف آتوود: از پشت کامپیوترهای قدیمی تا معماری پلتفرمهای جهانی