چطور یک فیلم کمیک بوکی به یک شاهکار تبدیل می‌شود؟

در طول تاریخ سینما، ژانر کمیک و ابرقهرمانی توانسته طرفداران زیادی پیدا کند. اما تعداد کمی از این فیلم ها بودند که علاوه بر هواداران خود در نزد تمام طرفداران سینما شناخته شدند و منتقدانی سخت گیر هم به آنها لقب شاهکار را می‌دهند. در این مقاله بررسی می‌کنیم که چگونه یک فیلم کمیک بوکی شاهکار میشود. و شاهکار های کمیک بوکی چگونه به این جایگاه رسیدند.

۱- داستان فوق العاده

اولین معیاری که هر فیلمی در هر سبکی باید داشته باشد، داستان خوب است. واضح است که مخاطب ها به دنبال سرگرمی هستند و برای سرگرمی چیزی بهتر از یک داستان قوی و منسجم نیست. این معیار در کنار پارامتر های دیگر می‌تواند باعث شود که یک فیلم شاهکار شود. اما یک داستان خوب به تنهایی باعث قوی شدن یک اثر نمیشود. یک داستان خوب باید خوب روایت شود تا به دل مخاطب بنشیند. ایده اصلی داستان هم باید خلاقانه باشد تا داستان به جذابیت برسد.

۲- ایده های جدید

داستان ها و ایده های کلیشه ای چیزی هستند که مخاطبان فیلم های سینمایی از آن ها خسته میشوند. فیلم هایی نظیر Deadpool، Capitan America: Civil war ،Suicide Squad و Batman vs Superman: Dawn of justice در سال ۲۰۱۶ هر کدام به سبک خود کلیشه های سینمای کمیک بوکی را شکستند. “ددپول” تقریبا اولین فیلم بود که قهرمان داستان اهمیتی به زندگی کسی نمیداد و خشونت را به تصویر میکشید. “بتمن علیه سوپرمن” و “کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی” اولین فیلم های ابرقهرمانی بودند که قهرمانان را مقابل هم قرار دادند و “جوخه انتحاری” تیمی از ضد قهرمانان را به تصویر کشید. چند سال بعد، جنگ ابدیت و The Suicide Squad 2021 با رقم زدن تفاوت ها، تبدیل به دو تا از شاهکار های سینمای کمیک بوکی شدند و جوخه انتحاری ۲۰۲۱ توانست عدم موفقیت جوخه انتحاری ۲۰۱۶ را جبران کند. جنگ ابدیت هم به همراه پایان بازی توانستند به دو فیلم پرفروش در تاریخ سینما تبدیل شوند و در یاد هواداران مارول جاودانه شوند. در سال جدید هم فیلم The Batman توانست اولین فیلم بتمن باشد که هم جنبه ی ابرقهرمانی و هم جنبه ی کارآگاهی جذابی داشت.

۳- همه کس پسند بودن

طرفدار های سینمای کمیک بوکی، فیلم های این ژانر را میپسندند، آن ها را دنبال می‌کنند و سعی می کنند تا جایی که می‌توانند، تمام آثار این ژانر را تماشا کنند. اما یک کارگردان برای این که فیلمی برجسته تحویل به بینندگان بدهد، باید فیلمی همه کس پسند و با ارزش سینمایی بالا تحویل دهند. برای مثال اگر یک کودک زیر ۱۰ سال سه گانه ی شوالیه تاریکی را ببیند از آن لذت میبرد همانطور که یک بزرگسال هم می‌تواند با این آثار ارتباط برقرار کند. فیلم مرد آهنی ۲۰۰۸ هم داستانی جذاب برای همه ی بینندگان دارد. اینکه یک میلیاردر متوجه شود که فناوری هایش در جهت درست استفاده نمیشود و سعی کند تا با توانایی هایش به بشر کمک کند برای یک بزرگسال میتواند موضوعی جالب باشد. همچنین قدرت یک ماشین و زره آهنی نیز می‌تواند برای یک کودک جذاب باشد. جوکر، لوگان و وی فور وندتا نیز آثاری هستند که ارزش سینمایی بالایی دارند گر چه که بعضی از افراد، وی فور وندتا را به دلیل فضای دارک آن نمیپسندند.

۴- ماندگار بودن

بسیاری از فیلم ها تنها چند ماه پس از اکران فراموش میشوند، اما در این بین، بعضی آثار برای همیشه در ذهن بینندگان حک میشوند، مثلا هواداران آنها را دوباره تماشا می‌کنند یا آنقدر آن فیلم ها مهم بوده اند که همیشه حرف از آن هاست. مثلا ”پایان بازی” دنیای سینمایی مارول را به دو بخش تقسیم میکند، طرفدارهای سینما فیلمی مثل شوالیه تاریکی را چندین بار تماشا میکنند و فیلم های مرد عنکبوتی سم ریمی از فیلم های نوستالژیک سینما به حساب می آیند.

۵- شخصیت پردازی و بازیگری خوب

فیلم افتضاحی را تصور کنید که کارگردان نه چندان خوب و شیوه روایت ضعیفی دارد، ایده جدیدی ندارد و داستانی کلیشه ای دارد. قطعا این فیلم به عنوان یک فاجعه در ذهن بینندگان میماند. اما در این وضعیت چیزی هست که فیلم را از گرفتن نمره ۰ از سوی بیننده ها و منتقدان نجات میدهد. آن چیز شخصیت پردازی کرکتر هاست. شخصیت پردازی خوب به فیلم محتوا می‌بخشن و هر چقدر هم که فیلم ضعیف باشد، چیزی هست که بتوان با آن ارتباط برقرار کرد و حس همذات پنداری داشت. البته این موضوع به بازیگری خوب دارد. هیو جکمن با بازی فوق العاده اش در فیلم های ولورین و ایکس من توانست این شخصیت را در تاریخ سینما جاودانه کند و خود نیز به عنوان یکی از برترین بازیگران آثار کمیک بوکی شناخته شد.

۶- روایت و کارگردانی

“جوکر” فیلمی بود که دیوانگی را به شکلی فوق العاده روایت کرد که برای عاقل ترین شخص هم قابل درک بود. بدون شک این فیلم شاهکار سینما در سال ۲۰۱۹ بود. خواکین فینیکس با بازی فوق العاده اش سبک روایت جذاب داستان را زینت بخشید. “لوگان” به همراه جوکر فیلم هایی بودند که شما را دو ساعت در فضایی خاص و جذاب نگه میداشتند. اینفینیتی وار و اندگیم که سبک و سیاق متفاوتی داشتند هم روایتی جذاب داشتند. زیبایی نوع روایت و فیلمنامه و کارگردانی خوب، جایی مشخص می‌شود که در بعضی فیلم ها، دیالوگ هایی مسخره میبینیم که کل داستان فیلم را خراب می‌کنند. سکانس مشهور ”مارتا” در بتمن علیه سوپرمن و دو بخش از فیلم جدید مارول یعنی دکتر استرنج در چندجهانی جنون. در این فیلم، دکتر استرنج پیش واندا ماکسیموف میرود و حرف از دختری میزند که اهریمنی دنبال اوست. بعد هم واندا می‌گوید: چرا آمریکا ( آمریکا چاوز) رو پیش من نمیاری؟ این بدترین نوع روایت برای این بخش از فیلم بود. همینطور در سکانسی دیگر از فیلم میبینیم که رید ریچاردز در حال توضیح دادن ابرقدرت های بلک بولت به اسکارلت ویچ است. همین دو سکانس کافی اند تا فیلم، افت بزرگی بکند.

  • فیلم Logan

+ ماندگار بودن

+ روایت و کارگردانی

+ شخصیت پردازی و بازیگری خوب

+ ایده های جدید

+ همه کس پسند بودن


  • سه گانه ی شوالیه تاریکی

+ همه کس پسند بودن

+ داستان فوق العاده

+ روایت و کارگردانی

+ ماندگار بودن

+ شخصیت پردازی و بازیگری خوب



  • فیلم وی مثل وندتا

+ شخصیت پردازی و بازیگری خوب

+ ماندگار بودن

+ ایده های جدید

+ داستان فوق العاده

  • فیلم The Batman

+ شخصیت پردازی و بازیگری خوب

+ روایت و کارگردانی

+ ایده های جدید



  • فیلم های Avengers: Endgame و Avengers: Infinity war

+ داستان فوق العاده

+ ایده های جدید ( فقط فیلم اینفینیتی وار اینطور بود )

+ روایت و کارگردانی

+ ماندگار بودن


  • فیلم Joker

+ روایت و کارگردانی

+ شخصیت پردازی و بازیگری خوب

+ همه کس پسند بودن

+ ایده های جدید