«نُصْرَتِی لَكُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى یُحْیِیَ اللَّهُ دِینَهُ بِكُمْ» 🔸تلاشگر در مسیر تمدن نوین اسلامی 🔸علاقه مند به حکمرانی رسانه و فضای مجازی 🔸پیگیر فناوری های نوین
دیپلماسی رسانه ای
دیپلماسی رسانه ای
هدف از دیپلماسی رسانهاي در عملیات روانی ایجاد تنفر و دشمنی نسبت به حاکمیت آماج، اعمال فشارهاي سیاسی، فرهنگی و نظامی کشورهاي دیگر علیه کشور آماج، ایجاد رغبت و علاقه در مخاطبان کشور آماج نسبت به کشور کارگزار و مشروعیتبخشی و توجیه اعمال و رفتار کارگزاران عملیات روانی یا دیپلماسی رسانهاي است.
برخلاف تصور اولیه، ارتباطات انسانی به هیچ وجه منحصر به ارتباط چهره به چهره انسانها نیست. بیش از دویست سال است که هنر ارتباط جمعی به صورت واقعیت فراگیر جامعه انسانی در آمده و موجب پیشرفت عظیم ارتباطات شده است. وسایل ارتباط جمعی، با در دسترس قرار دادن برنامهها، فرهنگ جدیدي را به وجود میآورند. در کشورهاي در حال توسعه، فرهنگ جدید با القاء فرهنگی دولتهاي صاحب فناوري ارتباطات همراه است و کشورها را در معرض تهاجم فرهنگی قرار میدهد. این امر به تعارض در فرهنگ و هویت اجتماعی، فرهنگی و قومی منجر میشود. در مقاله حاضر ضمن بررسی مفاهیم عملیات روانی و دیپلماسی عمومی و رسانهاي به تفاوتهاي حوزه علمی آنها پرداخته میشود و دیپلماسی
رسانهاي به منزله ابزار عملیات روانی مورد بررسی قرار میگیرد. هدف از دیپلماسی رسانهاي در عملیات روانی ایجاد تنفر و دشمنی نسبت به حاکمیت آماج، اعمال فشارهاي سیاسی، فرهنگی و نظامی کشورهاي دیگر علیه کشور آماج، ایجاد رغبت و علاقه در مخاطبان کشور آماج نسبت به کشور کارگزار و مشروعیتبخشی و توجیه اعمال و رفتار کارگزاران عملیات روانی یا دیپلماسی رسانهاي است. در پایان براي مقابله با روند دیپلماسی رسانهاي دشمن سه راه کار پیشنهاد میشود:
• ١ـ تقویت بنیه اطلاعاتی و خبري؛
• ٢ـ تقویت بنیه تبلیغاتی؛
• ٣ـ استفاده از شیوههاي ضد تبلیغ.
پیشبرد سیاست خارجی در جهان معاصر بیش از پیش به میزان انگارهسازيهاي رسانهاي وابسته شده است. با پیشرفت فناوري ارتباطات و از بین رفتن فاصلههاي مکانی، جهانی به وجود آمده است که داراي مشخصات، ملاکها و معیارهاي متفاوتی نسبت به دوران گذشته است. در جهان کنونی دیگر روابط بین کشورها همچون گذشته نیست که تنها دولتها و حاکمیتها از یکدیگر تأثیر بپذیرند، بلکه در عرصه جدید، علاوه بر دولتها، افکار عمومی کشورها یا به تعبیر بهتر افکار عمومی جهانی نیز به عنوان یک عامل تأثیرگذار شناخته شده و در برنامهریزیهاي روابط بینالملل منظور میگردد. بنابراین در عصر کنونی، روابط بین کشورها را تنها حاکمیتها تعیین نمیکنند، بلکه دولتها، افکار عمومی و فناوریهاي اطلاعاتی ـ ارتباطی در مجموع معادلات روابط بینالملل را میسازند. در نتیجه تحولات فوق، عملیات روانی بین کشورها نیز نسبت به گذشته کاملا تغییر کرده است. پیش از بروز چنین تحولاتی عملیات روانی تقریبا بین حاکمیتها جریان داشت و اگر شهروندان نیز در محاسبات منظور میشدند، تنها شهروندان کشور هدف را شامل میشد. اما امروز عملیات روانی تنها به دو کشور درگیر محدود نمیشود؛ بلکه همه دولتها، افکار عمومی جهانی و حتی سازمانهاي بینالمللی، در محاسبات عملیات روانی لحاظ میشوند. ملاحظات و محاسبات فوق از چنان اهمیتی برخوردار شده است که حتی اگر کشوري در مقام دفاع بخواهد مقاومت کرده و از ضد عملیات روانی بهره گیرد نیز ملزم به رعایت آنها خواهد بود.
در این راستا، کشورها براي شرکت در عملیات روانی یا مقابله با آن به بهرهگیري از ابزارهاي جدید یا همان فناوري ارتباطی ـ اطلاعاتی نیازمند هستند. بدیهی است کارگزاران عملیات روانی، به نسبت اشراف خود به ابزارهاي نوین خواهند توانست از این فناوري در جهت دستیابی به اهداف خود سود جویند. امروزه روابط بین کشورها (در ترکیب جدید توصیف شده) با عنوان دیپلماسی عمومی و اختصاصا در حوزه فناوریهاي ارتباطی با عنوان دیپلماسی رسانهاي تعریف میشود، لذا کارگزاران عملیات روانی براي اینکه بتوانند از همه عوامل پیشگفته، بهره بگیرند، باید به ابزار دیپلماسی مجهز شوند. ترمینولوژي، عملیاتیسازي آنها و در نهایت شیوههاي مقابله با این تمهید جدید در زیر بررسی میشود.
امروزه یکی از پیچیدهترین روشهاي تبلیغاتی است که با توجه به نوع سوژهها، محیط و شرایط گوناگون دیگر، تعاریف متفاوتی از آن ارائه میشود. به همین دلیل، لازم است که چارچوب واژگان و عبارتها در هر تعریف، تعیین و مشخص باشد. هرچقدر که محدوده تعاریف و واژگان مشخص و محدود باشد، عملیاتیسازي مفهوم عملیات روانی به وسیله پژوهشگران و کارگزاران آسانتر خواهد بود. اما اگر محدوده تعاریف عملیات روانی مشخص نباشد، تداخل بین حوزههاي مختلف عملیات روانی پیش میآید و هر کس میتواند تعریفی متفاوت از دیگران ارائه کند و دیگران نیز میتوانند بر اساس سلیقه و دانش خود از عملیات روانی به قضاوت بپردازند. لذا براي جلوگیري از خلط مبحث، در این مقاله سعی شده است تا حد امکان عملیات روانی و سپس دیپلماسی عمومی و رسانهاي به روشنی توصیف شود.
دیپلماسی رسانهاي چیست؟
دیپلماسی رسانهاي به صورت عام به معناي به کارگیري رسانهها براي تکمیل و ارتقاي سیاست خارجی است. راماپراساد محقق امریکایی آن را به عنوان نقشی که رسانهها در فعالیتهاي دیپلماتیک میان کشورها بازي میکنند تعریف کرده است. براي تشریح دیپلماسی رسانهاي از واژههاي خاصی مانند دیپلماسی روزنامهاي، دیپلماسی رادیو و تلویزیون، دیپلماسی ماهوارهاي و دیپلماسی اینترنتی نیز استفاده میشود دیپلماسی رسانهاي در سیاست خارجی هر کشور به دو صورت تحقق مییابد.
١ـ به مدیریت سازمانهاي دیپلماتیک رسمی کشور؛
٢ـ به صورت خودجوش و در راستاي سیاستهاي کلان کشورها.
در شیوه اول، دولتها یا اقدام به تأسیس رسانههاي ویژه دیپلماسی میکنند و یا اینکه رسانههاي موجود را به انجام اقداماتی در راستاي سیاستهاي خارجی خود موظف میکنند. تأسیس رادیوهاي برونمرزي مانند VOA و BBC از نوع اول است و در نوع دوم با سانسور خبرها، محدودکردن خبرنگاران و غیره در حوزههاي خارجی به منویات خود دست مییابند. بانی هدایت رسانهها در امر دیپلماسی کشور امریکا در زمان جنگ جهانی اول ودرو ویلسون، رئیس جمهور وقت امریکا، بود که در هنگام ورود به جنگ، کمیتهاي به نام کمیته کریل را براي هماهنگی بین وزارت امور دفاع و امور خارجه با مطبوعات وقت تأسیس کرد. البته اوج دیپلماسی رسانهاي مربوط به پس از جنگ جهانی دوم است ولی ریشه تاریخی آن به جنگ جهانی اول بر میگردد. یادآوري این نکته لازم است که در این شیوه، برنامهریزي دستگاه حاکمه براي هماهنگی تمامی بخشها با رسانهها ضروري است و در صورت عدم برنامهریزي شکست آن قطعی خواهد بود.
شیوه دوم همگامی و همراهی رسانهها با اهداف و سیاستهاي خارجی کشور متبوعشان است. در این شیوه هرچند که رسانهها دستورات خاصی از طرف حکومت دریافت نمیکنند ولی به علت بلوغ حرفهاي و
همچنین مسئولیتپذیري حرفهاي در جهت سیاستهاي کلان نظام خود در سطح جهان عمل میکنند و چون مستقل از دولت و حاکمیت هستند تأثیرگذاري آنها بیشتر است.
رسانهها در هر یک از مؤلفهها روي یک طیف قرار میگیرند و امري مطلق در خصوص نقش دیپلماتیک آنها وجود ندارد. براي مثال یک رسانه میتواند کاملا دولتی باشد ولی به علت کمی دانش و آگاهی مسئولان رسانهاي، برنامههایی مغایر اهداف سیاستهاي خارجی کشور خود پخش نماید و یا اینکه سازمان دیپلماسی کشور به اهمیت نقش رسانهها واقف نبوده و هماهنگیها و برنامهریزیهاي لازم را براي بهرهبرداري از رسانهها نداشته باشد. بنابراین اهداف و سیاستهاي دیپلماسی یک کشور وضعیت رسانهها را در طیف مذکور مشخص میکند و نداشتن هدف و سیاست جامع و واقعبینانه، دیپلماسی رسانهاي را به سمت خنثی بودن سوق میدهد اما بدیهی است کشورهایی میتوانند بیشرین بهره را از دیپلماسی رسانهاي ببرند که اولا صاحب رسانههاي فراملی باشند و ثانیا از دانش و تخصص لازم در عرصه فعالیتهاي رسانهاي برخوردار باشند. در این راستا کشورهاي غربی و به خصوص امریکا و انگلستان از رسانهها در جهت مقاصد دیپلماتیک خود در سطح جهانی به خوبی استفاده میکنند.
دیپلماسی به منزله ابزار عملیات روانی
امروزه به مدد فناوري ارتباطات، شهروندان جهان از وقوع رخدادها، پس از واقعه آگاه نمیشوند بلکه در زمان وقوع رخدادها، آنها به صورت مستقیم و بلاواسطه (و ظاهرا ) در جریان موضوع قرار میگیرند. این دنیاي جدید، شیوههاي عملیات روانی را نیز بالطبع با دگرگونی همراه ساخته است؛ به این مفهوم که اگر کشوري بخواهد علیه کشور دیگري اقدام کند اول باید دولتها و حاکمیتهاي دیگر کشورهاي جهان را متقاعد سازد که این عمل یک عمل مشروع قانونی و اخلاقی و به نفع بشریت است. دوم افکار عمومی جهانیان یا همان شهروندان جهانی را براي فعالیت خود آماده کند تا رفتار وي عملی مداخلهجویانه و جنگافروزانه تلقی نشود و مرحله سوم استفاده از ابزارها و فناوریهاي ارتباطی و اطلاعاتی به مثابه ابزارهاي عملیات روانی است که در ادامه با عنوان دیپلماسی رسانهاي در عملیات روانی توصیف میشوند. دیپلماسی رسانهاي در عملیات روانی دیپلماسی را به عنوان فن اداره سیاست خارجی و یا تنظیم روابط بینالمللی و همچنین حل و فصل اختلافات بینالمللی از طریق مسالمتآمیز تعریف و توصیف کردهاند. اگرچه در بسیاري از مواقع دیپلماسی تنها یکی از ابزارهاي اجراي سیاست خارجی در میان دیگر عوامل (اقتصادي، نظامی و فرهنگی) به شمار میرود، در روند بهرهگیري از حربههاي اقتصادي، فرهنگی و حتی نظامی نیز کاربرد آن ضرورت پیدا میکند. براي نمونه، در خلال جنگ جهانی دوم شاید بیش از هر زمان دیگر از دیپلماسی استفاده میشد، تعیین حوزه منافع ملی، راههاي پایان دادن به جنگ، شیوههاي برقراري اتحاد و ائتلاف با واحدهاي سیاسی گوناگون، نحوه اعمال تحریمهاي اقتصادي، مشخص ساختن حریم امنیتی، کسب امتیاز، تعیین حوزه نفوذ و بالاخره تشویق، تنبیه، تهدید و پاداش همه از ویژگیهاي دوران جنگ به حساب میآیند (قوام ١٣٨٠ ص ٢٠٨).
دیپلماسی همانند کوه یخ داراي دو قسمت آشکار و غیرعلنی است. بخش آشکار و رسمی آن شامل گفتهها و سخنان مقامات رسمی، سخنگویان و مطالب نشریات و رادیو تلویزیونهاي دولتی است که بخش کوچکی از دیپلماسی را تشکیل میدهند. بخش دیگر دیپلماسی غیرعلنی است که قسمت اعظم دیپلماسی را در بر میگیرد، عملیات روانی میتواند در خدمت این بخش قرار گیرد.
در میان ابزارهاي مختلف دیپلماسی غیرعلنی، دیپلماسی رسانهاي به خصوص به علت نقش دوگانه خود از اهمیت بیشتري در عملیات روانی برخوردار است.
به عبارت دیگر دیپلماسی رسانهای دارای دو عنصر ذاتی است.
• دیپلماسی که جزو فشارهاي عملی سیاسی محسوب میشود.
• بخش رسانهاي که اصلیترین ابزار تبلیغی روانی در عملیات روانی است.
هدف از دیپلماسی رسانهاي در عملیات روانی فراملی، ایجاد تنفر و دشمنی نسبت به حاکمیت آماج، اعمال فشارهاي سیاسی، فرهنگی و نظامی کشورهاي دیگر علیه کشور آماج، ایجاد رغبت و علاقه در مخاطبان کشور آماج نسبت به کشور کارگزار و مشروعیتبخشی و توجیه اعمال و رفتار کارگزاران عملیات روانی یا دیپلماسی رسانهاي است.
براي دسترسی به این اهداف، رسانهها مهمترین ابزار این عرصه به شمار میروند. هر یک از رسانهها با توجه به نوع نشانگاهها میتواند کارایی خاصی داشته باشد، لذا در توضیح نوع رسانهها در دیپلماسی رسانهاي در مرحله اول باید نشانگاههاي عملیات روانی را برشمرد.
نشانگاه حاکمیت در دیپلماسی رسانهاي کمی حساستر و مشکلتر است چون حاکمیتها به نسبت شهروندان و دیگر نشانگاهها از اطلاعات و آگاهی بیشتري برخوردار هستند و کمتر با شیوههاي معمول تحت تأثیر قرار میگیرند. لذا کارگزاران عملیات روانی براي این نشانگاهها از تمهیدات و ترفندهاي پیچیدهتري بهره میگیرند. نخستین ترفند، تولید و انتشار اطلاعات کذب و تحریف شده است. در صورتی که حاکمیت این اطلاعات را باور کند باعث ایجاد تصویري غلط از واقعیت و بالطبع برنامهریزیهاي غیرمنطقی در راستاي آن خواهد شد. دومین شیوه در دیپلماسی رسانهاي ارسال ایمیلهاي مخصوص براي مسئولان است که دو خاصیت دارد. نخست، با تهدید و تطمیع باعث دودلی و کمکاري مسئولان میشوند و دوم، حاکمیت را نسبت به مسئولان خود بدگمان و ظنین میسازند، لذا اعتماد و اطمینان در حاکمیت نسبت به یکدیگر متزلزل شده و این جو سازمانی کارایی حاکمیت را به حداقل کاهش میدهد.
سومین تمهید استفاده از رسانههاي بینالمللی است، به این نحو که با انتشار اخبار کذب و تحریف شده از کشور آماج در سطح جهان، حاکمیت آن به چالش کشیده میشود و به این ترتیب حاکمیت مربوطه انرژي فراوانی را براي رفع این گونه شبهات در سطح فراملی صرف میکند.
براي دو نشانگاه ١- افکار عمومی و دولتهاي غیر منطقهاي و ٢- سازمانهاي بینالمللی؛ در عملیات روانی از روشهاي مشابهی بهره گرفته میشود. هر چند که اهداف براي این دو نشانگاه متفاوت باشد، به این مفهوم که در نشانگاه سازمانهاي بینالمللی تصویب قطعنامههایی علیه کشور آماج در نظر گرفته میشود و پشتیبانی این فعالیت١- جریانسازی خبری ٢- پشتیبانی افکار عمومی جهانی و ٣- دیپلماسی رسمی است که در مورد اول و دوم رسانهها نقش اصلی را ایفا میکنند.
اما هدف کارگزاران عملیات روانی در خصوص افکار عمومی و دولتهاي فرامنطقهاي
• بدبینسازي افکار عمومی و دولتها علیه حاکمیت آماج
• اعمال فشارهاي عملی (سیاسی، اقتصادي، نظامی و فرهنگی) علیه کشور آماج توسط دولتهاي جهان
• عدم مبادلات فرهنگی بین کشور آماج و دیگر کشورها
• توجیه رفتارهاي کشور کارگزار علیه کشور هدف است.
براي این دو نشانگاه، کارگزاران دیپلماسی رسانهاي از خبرگزاریهاي جهانی و شبکههاي خبري تلویزیونی جهانی بهره میگیرند که در بخش خبرگزاریها میتوان به چهار خبرگزاري رویتر، فرانسپرس، آسوشیتدپرس و یونایتدپرس اشاره کرد و از شبکههاي تلویزیونی جهانی به فاکس نیوز، سیانان، بیبیسی، یورونیوز( ) اشاره داشت. هر گونه اطلاعات و خبري را که این خبرگزاریها و شبکههاي خبري پخش کنند به عنوان رسانههاي نخبه( ) مورد استفاده تمامی رسانههاي جهانی حتی کشور هدف قرار میگیرد و به عنوان اخبار مهم پخش میشود.
در نهایت نشانگاه منطقهاي است. براي دسترسی به این اهداف از رسانههاي ویژه در آن منطقه مانند رادیوهاي موج کوتاه (سوا) و تلویزیونهاي منطقهاي (الحره) و همچنین سایتهاي خبري اینترنتی ویژه کشورهاي منطقه استفاده میشود البته در این راستا رسانههاي جهانی، رسانههاي منطقهاي را پشتیبانی میکنند
مطلبی دیگر از این انتشارات
ابزارهای دیپلماسی رسانهای
مطلبی دیگر از این انتشارات
نقش رسانه های در انقلاب های رنگی یا مخملی
مطلبی دیگر از این انتشارات
تجربه جهانی در مواجهه با اخبار جعلی