نقش‌ رسانه‌ در مدیریت‌ بحران های سیاسی‌

نقش‌ رسانه‌ در مدیریت‌ بحران هاي سیاسی‌

بحـران‌ از ریشه‌ یونـانی‌ بـه‌ معنی‌ قضاوت‌ ، لحظه‌ حسـاس‌ ، مشـاجره‌ ، نقطه‌ تصمیم‌ گیري است‌ . یعنی‌ رسیدن‌ بـه‌ مرحله‌ اي که‌ پس‌ از آن‌ اوضاع‌ می‌ تواند به‌ نفع‌ یا به‌ ضرر خود تمام‌ شود هر موقعیت‌ بحرانی‌ دو سویه‌ و دو لبه‌ است‌ وضعیت‌ ناپایدار و تزلزلی‌ که‌ در چهارچوب‌ آن‌ تغییر قطعی‌ - بدتر یا ـ در شرف‌ وقوع‌ است‌ ، هر نوع‌ بی‌ ثباتی‌ که‌ به‌ تغییرات‌ اساسی‌ منجر شود ،شرایط‌ ، اوضاع‌ یا دوران‌ خطرناک‌ و فاقد اطمینان‌ .

هر گاه‌ پدیده‌ اي به‌ صورت‌ منظم‌ و معمولی‌ و آن‌ طور که‌ از قبل‌ پیش‌ بینی‌ می‌ شد جریان‌ نیابد ، نابسامانی‌ ایجاد شود یا نظمی‌ مختل‌ گردد و یا حالتی‌ غیر طبیعی‌ به‌ وجود آید بحران‌ مطرح‌ می‌ شود.

انواع بحران

از منظر ریخت‌ شناختی‌ ،بحران‌ را می‌ توان‌ به‌ اعتبار جنبه‌ هاي گوناگون‌ گونه‌ شناسی‌ طبقه‌ بندي کرد. براي نمونه‌، به‌ اعتبار موضوع‌ ، بحران‌ ها را می‌ توان‌ به‌ بحران‌ هاي اجتماعی‌ ،سیاسی‌ ،اقتصادي ،فرهنگی‌ ، نظامی‌ ، قومی‌ ، و .....

صورت‌ بندي کرد. به‌ اعتبار شدت‌ تهدید ،تداوم‌ زمانی‌ و درجه‌ آگاهی‌ نیز برخی‌ بحران‌ ها را به‌ بحران‌ هاي شدید ، نوظهور بدعتی‌ ، کند ، موردي،ذانعکاسی‌ ، برنامه‌ اي ، عادي و اداري تقسیم‌ بندي کرده‌ اند.

به‌ اعتبار گستردگی‌ (فراگیري) ، می‌ توان‌ بحران‌ ها را به‌ بحران‌ هاي محلی‌ ، ملی‌ ، فراملی‌ (یا محدود و فراگیر ) تقسیم‌ کرد. به‌ اعتبارهاي دیگر ، نظیر علل‌ و عوامل‌ ، دامنه‌ و سطح‌ ، اهداف‌ مورد هجمه‌ و ........، نیز می‌ توان‌ به‌ گونه‌ شناسی‌ دیگري از بحران‌ ها پرداخت‌ .

در این‌ پژوهش‌ بحران‌ سیاسی‌ مدنظر است‌ . بحران‌ سیاسی‌ حالتی‌ است‌ که‌ در نتیجه‌ ي آن‌ ثبات‌ و توازون‌ نظام‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ برهم‌ می‌ خورد . بحران‌ هاي سیاسی‌ را بر حسب‌ وسعت‌ مکانی‌ ،عوامل‌ درگیر و گسترده‌ ي جغرافیایی‌ تعارضات‌ ، به‌ دو دسته‌ ي داخلی‌ بین‌ المللی‌ تقسیم‌ می‌ کنند . بحران‌ هاي سیاسی‌ داخلی‌ ، شرایط‌ نامتعارفی‌ است‌ که‌ که‌ معمولا در ساختار سیاسی‌ یک‌ کشور پدیدار می‌ شود و بر حسب‌ ماهیت‌ ،زمان‌ ، دامنه‌ ، شدت‌ ونوع‌ عوامل‌ درگیر در آن‌ ، شامل‌ اشکال‌ گوناگونی‌ است‌ ، مثل‌ مبارزه‌ ي شدید و گسترده‌ بین‌ احزاب‌ و سازمان‌ هاي سیاسی‌ رقیب‌ براي کسب‌ قدرت‌ ، ایجاد اختلافات‌ شدید بین‌ جناح‌ هاي مختلف‌ حکومت‌ ، کودتاي نظامی‌ ، اعتصابات‌ دامنه‌ دار ،شورش‌ هاي خیابانی‌ ، درگیري هاي قومی‌ و ......... بحران‌ هاي بین‌ المللی‌ نوعا میان‌ دو یا چند کشور بروز می‌ کند که‌ در این‌ پژوهش‌ محل‌ بحث‌ ما نیست‌ .

مدیرت بحران :

مدیریت‌ بحران‌ به‌ نوعی‌ تدبیر راهبردي دلالت‌ می‌ ورزد که‌ در فرایند آن‌ ، محیط‌ هاي داخلی‌ و خارجی‌ یک‌ بحران‌ مورد تحلیل‌ قرار می‌ گیرد ، شناخت‌ لازم‌ کسب‌ می‌ شود ، مسیر راهبردي پایه‌ گذاري و راهبردهایی‌ خلق‌ می‌ شوند که‌ بتوانند نخبگان‌ را براي رسیدن‌ به‌ اهداف‌ تعیین‌ شده‌ و تدبیر شایسته‌ و بایسته‌ بحران‌ یاري رسانند. از این‌ منظر، می‌ توان‌ گفت‌ که‌ مدیریت‌ بحران‌ ، اقدامی‌ است‌ که‌ ، در بسیاري موارد ، شبیه‌ به‌ جنگ‌ محدود است‌ و هدفش‌ نه‌ محو کامل‌ جنگ‌ ، بلکه‌ تهدید و ممانعت‌ از تکرار آن‌ است‌ .

به‌ بیان‌ مک‌ کارتی‌ ، هدف‌ اصلی‌ مدیریت‌ بحران‌ ، دستیابی‌ به‌ راه‌ حلی‌ معقول‌ براي برطرف‌ کردن‌ شرایط‌ غیرعادي به‌ گونه‌ اي است‌ که‌ منافع‌ و ارزش‌ هاي اساسی‌ ، حفظ‌ و تأمین‌ گردند . این‌ هدف‌ در برگیرنده‌ سیاست‌ جاري است‌ نو از طریق‌ فرایندهاي اجبار و انطباق‌ پیگیري می‌ شود تا ، در نهایت‌ ، به‌ گرفتن‌ بیش‌ ترین‌ امتیازات‌ ممکن‌ از دشمن‌ بیانجامد و موقعیت‌ و جایگاه‌ خودي ،تا حد امکان‌ ، بدون‌ هر گونه‌ تزلزلی‌ حفظ‌ گردد.

مدیریت‌ بحران‌ هم‌ شامل‌ هدف‌ مثبت‌ یا سنتی‌ حفظ‌ اهداف‌ ملی‌ است‌ و هم‌ شامل‌ هدف‌ منفی‌ ، یعنی‌ اطمینان‌ از این‌ که‌ شرایط‌ از کنترل‌ خارج‌ نگردد و به‌ جنگ‌ تبدیل‌ نشود . بحران‌ نه‌ تنها ایجاد کننده‌ خطر

عمدي است‌ ، بلکه‌ خالق‌ چیزي است‌ که‌ شاید بهترین‌ توصیف‌ آن‌ ، عنصر خودمختار خطر و عدم‌ قطعیت‌ باشد.

به‌ بیان‌ دیگر ، کاملا قابل‌ تصور است‌ که‌ بحران‌ نه‌ تنها در نتیجه‌ تصمیمات‌ عمدي ، اقدامات‌ معین‌ یا انتخاب‌ آگاهانه‌ ، بلکه‌ به‌ سبب‌ وقایعی‌ همچون‌ فرایند خبرگیري و خبردهی‌ یا از دست‌ دادن‌ تسلط‌ بروقایع‌ ، منجر به‌ اعمال‌ خشونت‌ شود . بنابراین‌ به‌ بحران‌ هاي سیاسی‌ ، نظیر هر بحران‌ دیگر ، یک‌ سلسله‌ شاخص‌ هاي عام‌ همچون‌ : فشردگی‌ زمان‌ ، شدت‌ تنش‌ ، تهدید جدي نسبت‌ به‌ اهداف‌ اولویت‌ دار ، آثار استهلاکی‌ طولانی‌ و .… دارند. اما , از منظري معطوف‌ به‌ بحران‌ هاي سیاسی‌ ، می‌ توان‌ شـاخص‌ هاي بـرجسته‌ این‌ نوع‌ بحران‌ را در پدیده‌ هایی‌ نظیر بـی‌ ثباتی‌ سیاسی‌ ،بی‌ اعتمادي سیاسی‌ ، عدم‌ مشارکت‌ سیاسی‌ ، ناکارآمدي سیاسی‌ ، تشدید تنش‌ هاي سیاسی‌ درون‌ نظام‌ و میان‌ رهبران‌ ، تعمیق‌ شکاف‌ میان‌ مردم‌ و نظام‌ ، دانست‌ .

در واپسین‌ تحلیل‌ شاید بتوان‌ گفت‌ که‌ بحران‌ سیاسی‌ ، بحران‌ مشروعیت‌ نظام‌ حاکم‌ و گفتمان‌ سیاسی‌ مسلط‌ است‌ . آنگاه‌ که‌ نخبگان‌ سیاسی‌ جامعه‌ استعداد و قابلیت‌ تولید و بازتولید ارتباطات‌ و مناسبات‌ مبتنی‌ بر اعتماد و مقبولیت‌ خود را از دست‌ می‌ دهند و نظام‌ سیاسی‌ دچار ناکارآمدي می‌ شود ، بحران‌ هاي سیاسی‌ حادث‌ می‌ شوند

».آرنولد توین‌ بی‌«، جوامع‌ سیاسی‌ را همچون نهادهایی‌ که‌ به‌ دنبال هدف مشخصی‌ هستند فرض می‌ نماید و علل‌ بروز بحران در آن ها در سه‌ لایه‌ یا سطح‌ زیر جستجو می‌ کند :

• از کف‌ رفتن‌ قوه‌ خلاقه‌ در اقلیت‌ حاکمه‌ بعد از آغاز دوره‌ زوال‌ ، قدرت‌ حاکم‌ خاصیت‌ خود را از دست‌ می‌ دهد و تنها مبدل‌ به‌ یک‌ اقلیت‌ حاکمه‌ می‌ گردد.

• پاسخ‌ و عکس‌ العمل‌ اکثریت‌ به‌ اثر مزبور که‌ عبارت‌ است‌ از عقب‌ نشینی‌ و خودداري از همکاري و اتحاد با اقلیت‌ حاکمه‌ و نیز خودداري از اصل‌ تقلید در طریق‌ نمو و ترقی‌ .

• فقدان‌ وحدت‌ اجتماعی‌ در مجموع‌ پیکر جامعه‌ که‌ نتیجه‌ دو اثر فوق‌ است‌ .

از منظر دیگر ، می‌ توان‌ گفت‌ که‌ نظام‌ سیاسی‌ زمانی‌ در معرض‌ بحران‌ قرار می‌ گیرد که‌ توانایی‌ و استعداد خود را در حفظ‌ و تثبیت‌ مرکز ثقل‌ (نقطه‌ کانونی‌ و یا گره‌ اي ) یا عامل‌ انسجام‌ ، ثبات‌ و مشروعیت‌ بخش‌ خود ( از رهگذر تولید و بازتولید مستمر اسستارها ، هنجارها و ارزش‌ ها ) از دست‌ داده‌ باشد ؛ امکان‌ تعریف‌ دقیق‌ عناصر ( مؤلفه‌ هاي قدرت‌ ) سازنده‌ و پردازنده‌ خود را در یک‌ ساختار با معنا ، سازواره‌ ، منطقی‌ و کارکردي نداشته‌ باشد؛ استعداد تطابق‌ محیطی‌ نداشته‌ باشد ؛ امکان‌ پاسخ‌ مناسب‌ و بهنگام‌ به‌ تقاضاي وارد شده‌ به‌ نظام‌ را نداشته‌ و توانایی‌ خود در تولید و بازتولید گفتمانی‌ را نیز از دست‌ داده‌ باشدساندرز در جهت‌ تبیین‌ سیستمهاي سیاسی‌ ، عناصر اصلی‌ سیستم‌ را بدین‌ شرح‌ برشمرده‌ است‌، بی‌ تردید اگر قرار باشد از مفهوم‌ سیستم‌ استفاده‌ کنیم‌ ، بایستی‌ عناصري که‌ سیستم‌ را تشکیل‌ می‌ دهند بشناسیم‌. در بین‌ نامزدهاي آشکار در سطح‌ نظام‌ سیاسی‌ ملی‌ ، عناصر زیر را می‌ توان‌ فهرست‌ کرد :

احزاب‌ سیاسی‌ ، گروههاي ذي نفوذي ، دیوان‌ سالاري حکومتی‌ ، قوه‌ مجریه‌ ،قوه‌ مقننه‌ ، قوه‌ قضائیه‌ ، ارتش‌ ، دانشجویان‌ ، انجمنهاي اولیه‌ ، مانند جماعتهاي خویشاوندي یا گروهاي قومی‌ و قبیله‌ اي ،جریانهاي سیاسی‌ ، رهبران‌ فکري ، تلقی‌ ها ،ارزش‌ ها وعقاید توده‌ مردم‌ و رسانه‌ هاي ارتباطی‌ . بنابراین‌ در بعد سیاسی‌ امنیت‌ ملی‌ می‌ توان‌ به‌ ابعاد فرعی‌ مانند ساختار ، ضعف‌ و قوت‌ ، کارآمدي ، میزان‌ مشروعیت‌ ،امنیت‌ دولت‌ ، احزاب‌ ، مواردي که‌ به‌ مشروعیت‌ نظام‌ هاي سیاسی‌ باز می‌ گردد ، مسئله‌ قومیتها و اقلیتها در جوامع‌ ، میزان‌ نهادمندي جامعه‌ مدنی‌ در کشورها و شیوه‌ مشارکت‌ سیاسی‌ اشاره‌ کرد.

خانم‌ لسلی‌ هپتلر استاد ارتباطات عمومی‌ دانشگاه اورگان آمریکا با بیست‌ سال سابقه‌ مدیریت‌ بحران در کشورهاي مختلف‌ راهکارهایی‌ را تحت‌ عنوان» چگونه‌ از طوفان بحران ها نجات پیدا کنیم‌ ؟« ارائه‌ کرده است‌ :

• همیشه‌ براي بدترین‌ آماده‌ باشید هیچ‌ گاه‌ قدرت‌ و شدت‌ تخریب‌ بحران‌ را دست‌ کم‌ نگیرید

• ترس‌ را حس‌ کنید ، تا وحشت‌ آن‌ را درک‌ کنید و از همان‌ ساعات‌ و دقایق‌ اولیه‌ سازمان‌ خود را هدایت‌ کنید.

• کار صحیح‌ و درست‌ را انجام‌ دهید .هرمدیري در مواجهه‌ با مشکلات‌ تصمیم‌ مهمی‌ باید اتخاذ کند.

• ارتباط‌ ، ارتباط‌ ، ارتباط‌ داشته‌ باشید]براي ارتباط‌ برقرار کردن‌ باید تمامی‌ مجراهاي ارتباطی‌ و وسایل‌ مورد نیاز را شناسایی‌ و در صورت‌ لزوم‌ دراختیار داشته‌ باشید.[

وي معتقد است‌ براي مدیریت‌ بحران‌ آموزش‌ هاي زیز را باید گذراند:

• چگونه‌ برنامه‌ اي جدي براي مقابله‌ با بحران‌ ایجاد کنیم‌ که‌ واقعا جواب‌ دهد .

• چگونه‌ تیم‌ مقابله‌ با بحران‌ را شناسایی‌ و آموزش‌ دهیم‌ .

• چگونه‌ مصاحبه‌ هاي رسانه‌ اي را هدایت‌ و کنترل‌ کنیم‌ و در مرکز خبرها بمانیم‌ .

• چگونه‌ ارتباطی‌ راهبردي ـ قوي و اخلاقی‌ در وقوع‌ بحران‌ با دیگران‌ بر قرار کنیم

• چگونه‌ قبل‌ و بعد از بحران‌ براي کارمندان‌ و مخاطبان‌ اعتمادسازي کنیم‌ .