نقش رسانه های در انقلاب های رنگی یا مخملی

انقلاب‌ مخملی‌ به‌ چه‌ معنا است‌؟

»انقلاب‌ مخملی‌« واژه‌ اي که‌ از ١٦ نوامبر ١٩٨٩ در جریان‌ ناآرامی‌ هاي چکسلواکی‌ پا به‌ عرصه‌ ادبیات‌ سیاسی‌ دنیا گذاشت‌، اشاره‌ به‌ انقلاب‌ بدون‌ خشونتی‌ دارد که‌ براي نخستین‌ بار در چکسلواکی‌ رخ‌ داد و سبب‌ فروپاشی‌ دولت‌ مارکسیست‌- لنینیست‌ این‌ کشور شد.

اصطلاح‌ انقلاب‌ مخملی‌ توسط‌ یک‌ روزنامه‌ نگار در جریان‌ تحولات‌ سیاسی‌ چکسلواکی‌ براي پدیده‌ نوظهور اجتماعی‌ و سیاسی‌ انتخاب‌ شد که‌ بیش‌ از هرچیز بر دگرگونی‌ ساختار سیاسی‌ کشور همراه‌ با آرامش‌ و مسالمت‌ تاکید داشت‌. این‌ اصطلاح‌ که‌ بعدها در جریان‌ مبارزات‌ مشابهی‌ در کشورهاي تازه‌ استقلال‌ یافته‌ محدوده‌ شوروي سابق‌ به‌ عناوینی‌ چون‌ انقلاب‌ نارنجی‌، انقلاب‌ گل‌ رز، انقلاب‌ صورتی‌، انقلاب‌ لاله‌ و ... تبدیل‌ شد، درست‌ در آن‌ نقطه‌ که‌ ضد حکومت‌ هاي متعصب‌ و دیکتاتور مآب‌ پیاده‌ می‌ شوند، به‌ انقلاب‌ هاي سرخ‌ و خشونت‌ آمیز شباهت‌ دارند. اما وجه‌ تمایزي که‌ این‌ پدیده‌ هاي سیاسی‌ را از انقلاب‌ هاي کلاسیک‌ جدا می‌ کند، توسل‌ به‌ روش‌ هایی‌ مسالمت‌ آمیز و بدون‌ خونریزي است‌ به‌ گونه‌ اي که‌ کمترین‌ آسیب‌ به‌ زیرساخت‌ هاي اجتماعی‌، اموال‌ عمومی‌ و افراد اجتماعی‌ وارد آید

معترضانی‌ که‌ این‌ شیوه‌ مقابله‌ با نهادهاي دیکتاتوري را برمی‌ گزینند بر تلاش‌ هاي مردمی‌ نظیر نافرمانی‌ مردمی‌، مقاومت‌ بدون‌ خشونت‌ یا همکاري نکردن‌ با قدرت‌ همراه‌ با متقاعد کردن‌ آن‌ تاکید می‌ کنند تا قدرت‌ طبقه‌ حاکم‌ از طریق‌ کاهش‌ رضایت‌ و همکاري عمومی‌ کاهش‌ یابد.

وجه‌ مشترک‌ تمام‌ کشورهایی‌ که‌ جابه‌ جایی‌ آرام‌ قدرت‌ یا همان‌ انقلاب‌ مخملی‌ یا رنگین‌ را تجربه‌ کرده‌ اند، از سر گذراندن‌ یک‌ تحول‌ بزرگ‌ یا گسست‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ در فاصله‌ میان‌ یک‌ یا دو دهه‌ پیش‌ از انقلاب‌ است‌ به‌ گونه‌ اي که‌ حاصل‌ این‌ تحولات‌ را با آرمان‌ هاي جمعی‌ پیش‌ از رویداد همخوان‌ نمی‌ بینند. به‌ عبارت‌ دیگر مردم‌ متبوع‌ این‌ کشورها پس‌ از سال‌ ها مبارزه‌ براي دستیابی‌ به‌ آزادي، دموکراسی‌ و عدالت‌ از رهگذر انقلاب‌ هاي خونین‌، کودتا و ضد کودتا به‌ این‌ نتیجه‌ رسیدند که‌ انقلاب‌ هاي سرخ‌ به‌ اهداف‌ از پیش‌ وعده‌ داده‌ شده‌ دست‌ نمی‌ یابند و آرمان‌ هاي انقلابی‌ در جریان‌ نوسازي یا دوباره‌ سازي زیرساخت‌ هاي اجتماعی‌، اقتصادي، فرهنگی‌ و سیاسی‌ که‌ در جریان‌ مبارزه‌ خشونت‌ آمیز از میان‌ رفته‌ اند، ناپدید و محو می‌ شوند. به‌ این‌ ترتیب‌ تنها گزینه‌ بازمانده‌ براي نیل‌ به‌ آزادي و دموکراسی‌ و حکومت‌ قانون‌ را روشی‌ متفاوت‌ با روش‌ پیشین‌ می‌ دانند، راهی‌ بدون‌ خشونت‌، همراه‌ با مسالمت‌ و تسامح‌.

دیدگاهی‌ دیگر انقلاب‌ هاي مخملی‌ را عنوانی‌ می‌ داند براي طرحی‌ از تحولات‌ سیاسی‌ که‌ به‌ طور همزمان‌ از مدیریت‌ رسانه‌، افکار عمومی‌ و مهندسی‌ اجتماعی‌ آغاز می‌ شود تا به‌ یک‌ مهندسی‌ جدید سیاسی‌ و تغییرات‌ شبه‌ دموکراتیک‌ در یک‌ نظام‌ سیاسی‌ بیانجامد.

جنبش‌ ها و انقلاب‌ هاي مخملی‌ در کشورهاي مختلف‌ صرف‌ نظر از عنوان‌ مشترک‌، تفاوت‌ هایی‌ دارند. این‌ تفاوت‌ ها آنجا صدق‌ می‌ کند که‌ توده‌ ها، با شرایط‌ اجتماعی‌ ، فرهنگی‌ و سیاسی‌ گونه‌ گون‌ و خواسته‌ هاي متفاوت‌ دست‌ به‌ اقدامی‌ تحول‌ انگیز می‌ زنند.

با این‌ وجود چنین‌ تحولاتی‌ نقاط‌ مشترک‌ و متشابهی‌ هم‌ دارند که‌ مهم‌ ترین‌ آنها به‌ قرار زیر است‌:

• جنبش‌ ها براي احقاق‌ حقوق‌ شهروندان‌ و گسترش‌ مردم‌ سالاري صورت‌ می‌ گیرد به‌ همین‌ دلیل‌ تمایلات‌ دموکراسی‌ خواهی‌ و عدالت‌ جویی‌ در انقلاب‌ هاي مخملین‌ یا نرم‌ به‌ وضوح‌ مشاهده‌ می‌ شود.

• معترضانی‌ که‌ دست‌ به‌ شورش‌ هاي آرام‌ می‌ زنند، از عملکرد حاکمان‌ و مسئولان‌ تراز اول‌ به‌ دلیل‌ تحقق‌ نیافتن‌ وعده‌ هاي از پیش‌ اعلام‌ شده‌ و اثبات‌ سوء نیت‌ مسئولان‌ در کنار نادیده‌ گرفتن‌ قوانین‌ موجود و حقوق‌ مردم‌، نارضایتی‌ دارند. به‌ عبارت‌ دیگر گرایش‌ گسترده‌ مردم‌ به‌ تحول‌ و جنبش‌ اصلاحی‌ در جوامعی‌ به‌ وقوع‌ می‌ پیوندد که‌ حکومت‌ هاي آنها از دموکراسی‌، آزادي و عدالت‌ فاصله‌ دارند.

• براي دستیابی‌ به‌ اهداف‌ مذکور انگیزه‌ هاي عام‌ همکاري جمعی‌ و مستمر به‌ وجود می‌ آید و به‌ صورت‌ حضور اجماع‌ میلیونی‌ شهروندان‌ در صحنه‌ آزاد خیابان‌ ها و پایداري و پافشاري بدون‌ وقفه‌ آنها در کسب‌ خواسته‌ هایشان‌، متبلور می‌ شود.

• معترضان‌ براي کسب‌ مطالبات‌ خود راه‌ هاي قانونی‌ مانند شرکت‌ عمومی‌ در انتخابات‌، حضور در فضاهاي آزاد و میادین‌، تشکیل‌ نهادهاي مدنی‌، سندیکاها،اتحادیه‌ ها و احزاب‌ را بر می‌ گزینند.

• معترضان‌ از هرگونه‌ خشونت‌، تخریب‌ و افراط‌ اجتناب‌ می‌ ورزند، شعارهاي مهیج‌ غیرقابل‌ اجرا و غیرواقعی‌ را نفی‌ می‌ کنند و به‌ گفت‌ و گو و مناظره‌ و مباحثه‌ اتکا دارند.

• رهبران‌ این‌ جنبش‌ ها به‌ حفظ‌ نهادها و دستگاه‌ ها و سیستم‌ هاي موجود در جامعه‌ که‌ به‌ عموم‌ تعلق‌ داردﻭ جامعه‌ به‌ آنها نیازمند است‌، تاکید می‌ ورزند. به‌ عبارت‌ دیگر اهداف‌ اصلاح‌ طلبانه‌ جنبش‌ هاي مخملی‌ با هرگونه‌ تخریب‌ و نابودي ظرف‌ و مظروف‌ متعلق‌ به‌ جامعه‌ منافات‌ دارد.

فعالیت‌ غیر شورشی‌ معمولا شامل‌ سه‌ مرحله‌ است‌. نخست‌؛ فعالیت‌ هایی‌ اعتراضی‌ و متقاعد سازي است‌ نظیر راه‌ پیمایی‌ معترضانه‌، اعتصاب‌ غذا، اعتصاب‌ هاي جمعی‌ کارگران‌، شب‌ زنده‌ داري ها و گردهمایی‌ هاي مردمی‌ با در دست‌ داشتن‌ پلاکاردها، پرچم‌ ها، شمع‌ ها و گلها و مانند آن‌. دوم‌؛ همکاري نکردن‌ با بی‌ عدالتی‌ نظیر امتناع‌ از پرداخت‌ مالیات‌ و نرفتن‌ به‌ خدمت‌ و سوم‌ مداخله‌ فیزیکی‌ مسالمت‌ آمیز همانند راه‌ بستن‌ و اشغال‌ آرام‌ نهادهاي رسمی‌.

تاریخچه‌ انقلاب هاي مخملی‌

١- تحولات چکسلواکی‌:

تغییر در وضعیت‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ چکسلواکی‌ در نیمه‌ دوم‌ سال‌ ١٩٨٠ بسیار آسان‌ صورت‌ گرفت‌. »گوستاو هوساک‌« که‌ در سال‌ ١٩٦٨ در چکسلواکی‌ به‌ قدرت‌ رسیده‌ بود رهبري این‌ کشور را بر عهده‌ داشت‌ اما این‌ آرامش‌ با تظاهرات‌ منظمی‌ که‌ از سال‌ ١٩٨٨ آغاز شد، ادامه‌ نیافت‌. تظاهر کنندگان‌ که‌ به‌ ادامه‌ اعمال‌ سیاست‌ هاي مبتنی‌ بر کمونیسم‌ و لنینیسم‌ اعتراض‌ داشتند، خواستار تغییر بنیاد حکومت‌ بودند، به‌ این‌ ترتیب‌ حدود یک‌ ماه‌ پس‌ از سقوط‌ دیوار برلین‌، کمونیسم‌ هم‌ در چکسلواکی‌ نابود شد.

طی‌ شش‌ هفته‌ میان‌ ١٧ نوامبر تا ٢٩ دسامبر ١٩٨٩، انقلاب‌ مخملی‌ در این‌ کشور بدون‌ خونریزي رژیم‌ کمونیستی‌ چکسلواکی‌ را سرنگون‌ کرد. بلافاصله‌ شایعه‌ هایی‌ موفقیت‌ این‌ تحول‌ سیاسی‌ را به‌ سازمان‌ اطلاعات‌ شوروي و تحریک‌ گورباچوف‌ که‌ قصد داشت‌ کمونیسم‌ را اصلاح‌ کند، نسبت‌ داده‌ شد. اما جامعه‌ شناسان‌ و کارشناسان‌ امور سیاسی‌ عقیده‌ دارند تظاهرات‌ مردمی‌ فراتر از تصور سازمان‌ اطلاعات‌ و گورباچوف‌ صورت‌ گرفت‌، به‌ همین‌ دلیل‌ است‌ که‌ جهت‌ چکی‌ ها واژه‌ »انقلاب‌ مخملی‌« را قبول‌ ندارند و ترجیح‌ می‌ دهند این‌ واقعه‌ را تحت‌ عنوان‌ »وقایع‌ نوامبر« نامگذاري کنند.

ماجرا از مراسم‌ پنجاهمین‌ سالگرد جنبش‌ دانشجویی‌ چکسلواکی‌ علیه‌ اشغال‌ این‌ کشور توسط‌ نازي ها آغاز شد. دانشجویان‌ پراگ‌ اعتراض‌ خود را نسبت‌ به‌ سیاست‌ هاي سلطه‌ طلبانه‌ رژیم‌ حاکم‌ در قالب‌ یک‌ گردهمایی‌ قانونی‌ به‌ منظور بزرگداشت‌ مرگ‌ »جان‌ اپلتال‌« اعلام‌ کردند در نهایت‌ این‌ مراسم‌ به‌ تظاهراتی‌ اصلاح‌ طلبانه‌ تبدیل‌ شد. پلیس‌ ضد آشوب‌ دانشجویان‌ را در نیمه‌ ي راه‌ متوقف‌ کرد.

دانشجویان‌ در جریان‌ این‌ رویارویی‌ بدون‌ مقاومت‌، با شاخه‌ هاي گل‌ از پلیس‌ استقبال‌ کردند. پاسخ‌ ضرب‌ و شتم‌ دانشجویان‌ بود. با انتشار اخباري که‌ از خشونت‌ علیه‌ دانشجویان‌ حکایت‌ داشت‌، مردم‌ و کارگران‌ به‌ دانشجویان‌ پیوستند.

پس‌ از آن‌ پراگ‌ و براتیسلاوا شاهد تظاهراتی‌ گسترده‌ بود، در تاریخ‌ ١٩ نوامبر در حالی‌ که‌ گروهی‌ از معترضین‌ در تئاتر سینوهرنی‌ گرد هم‌ آمده‌ بودند، »تجمع‌ مدنی‌« به‌ عنوان‌ سخنگوي رسمی‌ گروهی‌ از مردم‌ جمهوري چک‌ که‌ منتقد سیاست‌ هاي مبتنی‌ بر کمونیسم‌ بود،تاسیس‌ شد.

»تجمع‌ مدنی‌«، به‌ رهبري واسلاو هاول‌ خواستار کناره‌ گیري حکومت‌ کمونیستی‌، آزادي زندانیان‌ سیاسی‌ و تحقیق‌ درباره‌ عملکرد پلیس‌ در وقایع‌ ١٧ نوامبر شد.

یک‌ روز پس‌ از تشکیل‌ »تجمع‌ مدنی‌«، سازمان‌ مشابهی‌ به‌ نام‌ »جامعه‌ علیه‌ خشونت‌« در اسلوواکی‌ تاسیس‌ شد، سرانجام‌ هر دو به‌ هم‌ پیوستند و طیف‌ هاي متنوعی‌ از از دانشجویان‌ دانشگاه‌، کارمندان‌ و کارگران‌ کارخانه‌ ها را شامل‌ شدند. به‌ مدت‌ دو هفته‌ دانشجویان‌ به‌ شهرها و روستاهاي کوچ‌ سفر کردند تا حامیانی‌ خارج‌ از پایتخت‌ داشته‌ باشند.

در حالی‌ که‌ هر روز تعداد بیشتري از مردم‌ به‌ این‌ اعتراض‌ عمومی‌ می‌ پیوستند، جلسه‌ غیر منتظره‌ اي توسط‌ کمیته‌ مرکزي سازمان‌ کمونیست‌ هاي چکسلواکی‌ تشکیل‌ شد. رئیس‌ حزب‌ کمونیست‌ استعفا داد و »کارل‌ اوربانک‌«؛ یک‌ عضو نسبتا ناشناخته‌ مجمع‌ به‌ عنوان‌ رهبر جدید حزب‌ کمونیست‌ انتخاب‌ شد. مردم‌ این‌ تغییر ظاهري را که‌ پیش‌ تر در سال‌ ١٩٦٨ هم‌ انجام‌ شده‌ بود و قصد داشت‌ نشان‌ دهد، حزب‌ کمونیست‌ از درون‌ اصلاح‌ شده‌ است‌ را، نپذیرفتند به‌ این‌ ترتیب‌ نارضایتی‌ مردم‌ افزایش‌ یافت‌.

٢٥ تا ٢٦ نوامبر تظاهرات‌ وسیعی‌ با حضور بیش‌ از ٧٥٠ هزار نفر در پارک‌ لنتا در شهر پراگ‌ صورت‌ گرفت‌. »لادیسلاو آدامک‌«؛ نخست‌ وزیر وقت‌ وادار به‌ گفتگو با تجمع‌ مدنی‌ به‌ رهبري واکلاو هاول‌ شد. او به‌ عنوان‌ نماینده‌ خواسته‌ هاي سیاسی‌ معترضان‌ را با آدامک‌ در میان‌ گذاشت‌، در نهایت‌ قرار شد حکومتی‌ متحد تشکیل‌ و سه‌ قانون‌ از قانون‌ اساسی‌ حذف‌ شود. روز بعد یعنی‌ ٢٩ نوامبر ١٩٨٩، این‌ اصلاحات‌ به‌ اتفاق‌ آرا در مجلس‌ کمونیستی‌ به‌ تصویب‌ رسید.

حکومت‌ جدیدي توسط‌ »ماریان‌ کالفا« شکل‌ گرفت‌ و تنها ٩ نفر از اعضاي حزب‌ کمونیست‌ چک‌ در آن‌ حضور داشتند، دو عضو آن‌ از حزب‌ سوسیال‌ بود، دو نفز از حزب‌ مردمی‌ و ٧ وزیر بدون‌ هیچگونه‌ گرایش‌ حزبی‌ در آن‌ حضور داشتند.

این‌ حکومت‌ جدید در تاریخ‌ ١٠ دسامبر توسط‌ رئیس‌ جمهور »گوستاو هاسوک‌« رسمیت‌ یافت‌.بعد از ظهر همان‌ روز هاسوک‌ کناره‌ گیري خود را اعلام‌ کرد، به‌ این‌ ترتیب‌ اعتراضی‌ عمومی‌ که‌ توسط‌ »تجمع‌ مدنی‌« براي ١١ دسامبر برنامه‌ ریزي شده‌ بود، ملغی‌ اعلام‌ شد.

حکومت‌ و مجلس‌ جدید توانستند چالش‌ هاي موجود در قوانین‌ را بر طرف‌ کنند و با تمرکز بر مواردي چون‌ حقوق‌ مردمی‌، آزادي، مالکیت‌ خصوصی‌ و قوانین‌ تجاري قانون‌ اساسی‌ چکسلواکی‌ را اصلاح‌ کردند. آنها همچنین‌ توانستند پس‌ از ٤٠ سال‌ چارچوبی‌ را براي برگزاري اولین‌ انتخابات‌ آزاد در چکسلواکی‌ فراهم‌ آورند. نتایج‌ انتخابات‌ محلی‌ و مجلس‌ که‌ بیشتر شبیه‌ به‌ رفراندوم‌ بود به‌ حذف‌ همیشگی‌ کمونیسم‌ از صحنه‌ سیاسی‌ این‌ کشور انجامید. به‌ این‌ ترتیب‌ »پیتر پیتارن‌« از تجمع‌ مدنی‌ به‌ عنوان‌ نخست‌ وزیر و »ولادمیر مسیار« و »ماریان‌ کالفا« هر دو از حزب‌ »ملت‌ علیه‌ خشونت‌« به‌ ترتیب‌ به‌ عنوان‌ نخست‌ وزیران‌ اسلواکی‌ و نخست‌ وزیر دولت‌ مرکزي انتخاب‌ شدند. »واکلاو هاول‌« مجددا در ٥ جولاي ١٩٩٠ به‌ عنوان‌ رئیس‌ جمهور چک‌ انتخاب‌ شد.

٢- گرجستان:

کارشناسان‌ برجسته‌ ترین‌ نقطه‌ شروع‌ براي تغییرات‌ آرام‌ سیاسی‌ را انقلاب‌ »رز« گرجستان‌ می‌ دانند. در سال‌ ٢٠٠٣ مخالفت‌ هاي گسترده‌ خیابانی‌ سبب‌ سقوط‌ »ادوارد شواردنادزه‌« و به‌ قدرت‌ رسیدن‌ »میخایلی‌ ساکاشویلی‌« در انتخابات‌ مارس‌ ٢٠٠٤ شد. اکثر شرکت‌ کنندگان‌ در مخالفت‌ ها از سازمان‌ جوانان‌ کمارا ـ این‌ واژه‌ معناي »کافی‌ است‌« می‌ دهد ـ گرد آمده‌ بودند.

٣- انقلاب نارنجی‌ اوکراین‌:

جرقه‌ اصلی‌ آن‌ روز ٣١ اکتبر سال‌ ٢٠٠٤ با اعلام‌ نتایج‌ دور اول‌ انتخابات‌ ریاست‌ جمهوري زده‌ شد. در فضاي پر التهاب‌ این‌ انتخابات‌ »ویکتور یوشچنکو« رقابتی‌ تنگاتنگ‌ با »ویکتور یانوکوویچ‌« نخست‌ وزیر پیشین‌ توانست‌ نیم‌ درصد راي بیشتري به‌ دست‌ آورد. چون‌ هیچ‌ یک‌ نتوانسته‌ بودند بیش‌ از ٥٠ درصد آرا را به‌ دست‌ آورند انتخابات‌ به‌ دور دوم‌ کشیده‌ شد. ٦٠٠ ناظر بین‌ المللی‌ از سازمان‌ ملل‌، ناتو و پارلمان‌ اروپا در چهارمین‌ انتخابات‌ ریاست‌ جمهوري اوکراین‌ پس‌ از استقلال‌ این‌ کشور حضور داشتند و از نقض‌ قانون‌، ناعادلانه‌ بودن‌ انتخابات‌ و تقلب‌ گسترده‌ خبر دادند. حمایت‌ ایالات‌ متحده‌ و اتحادیه‌ اروپا و سوء قصد به‌ جان‌ یوشچنکو، نامزد مخالفان‌، سبب‌ شد آتش‌ انقلاب‌ نارنجی‌ روشن‌ شود. دور دوم‌ انتخابات‌ ٢١ نوامبر برگزار و یانوکوویچ‌ برنده‌ اعلام‌ شد. معترضان‌ به‌ اعتراضات‌ خود با رنگ‌ نارنجی‌ ادامه‌ دادند، سرانجام‌ مذاکرات‌ هیات‌ هاي مختلف‌ به‌ ثمر رسید و مجلس‌ ناچار قوانین‌ را دستکاري کرد تا انتخابات‌ مجددا برگزار شود. در نهایت‌ در ٢٦ دسامبر ویکتور یوشچنکو به‌ عنوان‌ رییس‌ جمهور اوکراین‌ انتخاب‌ شد.

٤- قرقیزستان:

انقلاب‌ لاله‌ در جمهوري قرقیزستان‌ تا حدودي با خشونت‌ همراه‌ بود علاوه‌ بر این‌ پراکنده‌ تر از دیگر انقلاب‌ هاي نرم‌ صورت‌ گرفت‌. در نخستین‌ مراحل‌ شکل‌ گیري تحول‌، این‌ انقلاب‌ در رسانه‌ ها با نام‌ هاي صورتی‌، لیمویی‌، ابریشمی‌، نرگس‌، سنبل‌ یا لاله‌ ها گزارش‌ شد. مخالفت‌ ها به‌ دنبال‌ انتخابات‌ بحث‌ برانگیز مجلس‌ در سال‌ ٢٠٠٥ شکل‌ گرفت‌. مخالفان‌ در نواحی‌ مختلف‌ رنگ‌ هاي متفاوتی‌ را براي تظاهرات‌ انتخاب‌ کردند که‌ عمده‌ آنها صورتی‌ و زرد بود. تمامی‌ این‌ تحرکات‌ از سوي سازمان‌ مقاومت‌ جوانان‌ موسوم‌ به‌ »کل‌ کل‌« حمایت‌ می‌ شد برخی‌ از سازمان‌ هاي مردمی‌ فعال‌ در عرصه‌ هایی‌ چون‌ زنان‌،

دموکراسی‌ و حقوق‌ بشر نیز به‌ این‌ حرکت‌ پیوستند. سرانجام‌ رییس‌ جمهور آقایف‌ قرقیزستان‌ را ترک‌ و مدتی‌ بعد استعفاي خود را در حضور هیات‌ نمایندگی‌ مجلس‌ قرقیزستان‌ در مسکو امضا کرد.

٥- ازبکستان:

وقایع‌ ازبکستان‌ به‌ طور کلی‌ جهت‌ متفاوتی‌ را دنبال‌ کرد. وقایع‌ در دوازدهم‌ و سیزدهم‌ ماه‌ می‌ سال‌ ٢٠٠٥ در یکی‌ از شهرهاي اندیجان‌ با حمله‌ دوازده‌ مرد مسلح‌ به‌ پاسگاه‌ پلیس‌، پادگان‌ نظامی‌ زندان‌ و آزادي صدها نفر از زندانیان‌ از جمله‌ بیست‌ و سه‌ تاجر محلی‌ که‌ حکومت‌ مدعی‌ بود عضو یک‌ گروه‌ مذهبی‌ به‌ نام‌ اکرمیه‌ هستند، شروع‌ شد. تلاش‌ هاي بعدي به‌ منظور تصرف‌ ساختمان‌ هاي حکومتی‌ و ستاد فرماندهی‌ رئیس‌ امنیت‌ ملی‌ صورت‌ گرفت‌. روز بعد تجمعی‌ در میدان‌ مرکزي شهر به‌ درگیري مردم‌ با نیروهاي امنیتی‌ انجامید. دولت‌ ازبکستان‌ اعلام‌ کرد در این‌ درگیري ها ١٨٧ نفر کشته‌ شدند که‌ اکثر آنها تروریست‌ ها و نیروهاي امنیتی‌ دولتی‌ بودند زیرا تروریست‌ اسلامی‌ با حمایت‌ گروه‌ هاي بین‌ المللی‌ قصد براندازي رژیم‌ را داشتند. بسیاري از حکومت‌ هاي غربی‌ و سازمان‌ هاي بین‌ المللی‌ نظیر سازمان‌ ملل‌ براي رسیدگی‌ مستقل‌ به‌ این‌ وقایع‌ درخواست‌ کردند که‌ همه‌ درخواست‌ ها با جواب‌ منفی‌ دولت‌ ازبکستان‌ رو به‌ رو شد.

بسیاري از پژوهشگرانی‌ که‌ وضعیت‌ آسیاي مرکزي و ناحیه‌ خزر را بررسی‌ می‌ کنند، معتقدند شرایط‌ سخت‌ اقتصادي در این‌ منطقه‌ مهم‌ ترین‌ عامل‌ نارضایتی‌ هاي اجتماعی‌ است‌ که‌ انقلاب‌ هاي رنگین‌ را شکل‌ داده‌ است‌.