ماه خونی

اون شب قرار بود که اچا رو مجازات کنن بخاطر بازی دیشب که باخته بود.
اسلندرمن و جف دست های اچا رو گرفته بودن، جینی هم دوتا پاهاش رو گرفت. یومی قرار بود که گوشت انسان خام رو تو دهن اچا بزاره، اما یهو تلفن جینی زنگ میخوره یکی از معاون مافیا هاش بود.

جینی: بله؟!

معاون: رئیس همون طور که گفتید تو خونه اون یارو دوربین همراه با ظبط کردن صدا گذاشتیم و یکی دیگش هم اینکه همه سرباز ها اونجان که مراقب باشن. ولی مشکل اینکه..

جینی: بگو.

معاون: اون خانواده مجرم قراره فردا هم به مقر فرماندهی هم به خونه شما حمله کنند.

جینی:اوک خودم ترتیبش رو میدم اما تو چند تا از کار بلد های خودمون رو بیار.

معاون:چشم.

(تلفن قطع شد)


یومی: چی شد؟

جینی: اون خانواده بود که همش کار های خلاف میکرد که دوتا بچه هم داشت ها؟


یومی: خب!

جینی: اونا فردا میان مارو بکشن. و منم میخوام همین بلارو همین الان سرشون بیارم.



جف: قربونت برم ترسناک شدی.


اسلندرمن: بچه ها پاشین بریم جنگ.



اچا: هورااا.


یومی: ولی بعد تفریح خانوادگی نوبت تو هم میشه خانم اچا.

اچا: چرا شما به خواهر بزرگترتون احترام نمیزارید.

جینی و یومی براش زبون در آوردند و رفتن سمت خونه اون بدبخت.


جف که داشت فیلم میگرفت و بقیه حمله ور شدن حتا اون سرباز های جینی.
اسلندرمن پرید تو خونه نفت رو ریخت و کبریت رو داد به یومی. یومی خونه رو آتیش زد که اون خانواده بیدار شدن و جیغ میزدن.
اچا و جینی جیغ کشان به سمت اون خانواده رفتن و اونا رو کشتن و به بچه ها هم رحم نکردن. ( داداش اون بچه ها کاری نکردن که مامان و باباشون کار بد کردن. چرا اونا)

( بعد آتش سوزی)

جف: بیاین عکس یادگاری بگیریم.

همگی عکس رو گرفتن که همه شون احساس کردن یه چیز قرمز به سورتشون میخوره.
اون شب ماه کاملا قرمز بود. و شاید بخاطر اینکه بارون خون اومده.
اعضای خانواده با خوشحالی با هم زیر بارون خونی میرقصیدن.

جینی: خواهران اسلامی پاشین بریم سراغ مجازات اچا.

اچا: نههه ولممم کنینن.

یومی: ارههههه بریم