تریدنامه (1): تحلیل تکنیکال مهم‌تر است یا مدیریت ریسک؟

موضوع را با یک مثال پیش می‌بریم.

فرض کنید فردی می‌خواهد با سرمایه‌ی 625 دلاری (معادل تقریبی 20 میلیون تومان) به‌عنوان معامله‌گر وارد یک بازار مالی شود؛ به آینده خیلی امیدوار است و در صورت محقق نشدن سود هم تمایل به خروج با حداکثر ضرر 78 دلاری (معادل تقریبی 2 میلیون و 500 هزار تومان) دارد. رقم اخیر آستانه‌ی تحمل او در فرآیند ضرردهی است.

فرد مذکور برای شروع فعالیت در بازار مالی به‌دنبال انتخاب یک روش تحلیل تکنیکال مناسب می‌رود. دو مورد توجه او را به خود جلب می‌کند. این موارد در بدترین حالت عملکرد خود به‌ترتیب 3 و 5 بار پشت سر هم ضرر می‌رسانند. مسلماً بهتر است این روش‌ها خود را در تجربه نشان دهند. پس نیاز به آزمون و خطا احساس می‌شود. معامله‌گر چطور این کار را به‌طور ایمن انجام دهد تا ضرری بیش از 78 دلار نبیند؟

فردی که به آن اشاره داریم برای انجام هر معامله باید حجمی از سرمایه را هزینه کند که در مواقع بدترین عملکرد، ضرر او از 78 دلار فراتر نرود. تعیین حجم، با معلوم بودن رفتار روش مورد نظر برای تحلیل تکنیکال در بدترین حالت، به‌کمک مدیریت ریسک امکان‌پذیر است. اگر ضرردهی روش تحلیل یک مرحله از میزان مورد انتظار بیشتر شود در مورد استفاده از آن تجدید نظر می‌کنیم؛ کاربری خود از آن را اصلاح می‌کنیم یا به‌سراغ روش دیگری می‌رویم.

مدیریت ریسک کمک می‌کند که روش‌های مختلف تحلیل تکنیکال را با آرامش و اطمینان بیشتری مورد آزمایش قرار دهیم. پس از انتخاب روش مناسب برای تحلیل، در ادامه‌ی مسیر هم، این مدیریت ابزاری برای تعیین حجم‌های متناسب با هر معامله است.

با مدیریت ریسک در مورد حداکثر ضرر خود مطمئن هستیم؛ فارغ از روشی که برای تحلیل تکنیکال استفاده می‌کنیم.



منتظر نظرات شما در مورد برتری تحلیل تکنیکال یا مدیریت ریسک از نظر میزان اهمیت هستیم.