آیا جذب سرمایه تنها راه‌حل موفقیت یک استارتاپ است؟

همیشه تا صحبت از شکست استارتاپ‌ها است اولین بهانه‌ای که مطرح می‌شود، نداشتن منابع مالی کافی برای تامین هزینه‌های مورد نیاز است؛ جذب سرمایه اولیه شاید راه‌حل لازمی برای استارتاپ باشد اما شرط کافی برای موفقیت آن نیست.

تامین یا جذب سرمایه همیشه چالش اصلی کسب‌وکارهای نوپا است؛ کسب‌وکارهای استارتاپی معمولا در ابتدای کار هزینه‌های خود را از خانواده، دوستان، وام یا به‌صورت شخصی تامین می‌کنند و اگر درآمدی نیز در ابتدای راه کسب کنند، صرف توسعه زیرساخت‌ها، بازار یا تیم خود می‌کنند و در اصل سودی در این زمان برداشت نمی‌شود.

اما نکته اصلی در مسیر رشد استارتاپ، عدم پاسخگویی درآمدها نسبت به هزینه‌هاست؛ یعنی هزینه‌های تیم بعد از مدتی زیاد شده و درآمد توانایی پاسخگویی به تمام هزینه‌ها را ندارد. در این مرحله است که استارتاپ به جذب سرمایه فکر می‌کند.

پیدا کردن بهترین مدل سرمایه‌گذار

سرمایه‌گذاری در حوزه استارتاپ‌ها مدل‌های خود خود را دارد؛ سرمایه‌گذاران خطرپذیر، فرشته، شرکتی و ... جز فعالان این حوزه هستند که هر کدام مدل و شرایط خاص خود را دارند.

چیزی که منجر به ترغیب سرمایه‌گذار به سمت استارتاپ و تامین سرمایه آن می‌شود، قابلیت رشد بالای آن و وجود برنامه‌های کاری قابل قبول برای سرمایه گذار است؛ این مورد در سرمایه‌گذاری خطرپذیر بیشتر از دیگران دیده می‌شود.

سرمایه‌گذاری خطرپذیر یکی از مدل‌های تامین سرمایه در استارتاپ‌هاست که در آن سرمایه مورد نظر در پروژه‌ای صرف می‌شود که ریسک تجاری بالایی دارد. این نوع سرمایه‌گذاران که به آن‌ها وی‌سی (Venture Capital) نیز گفته می‌شود، می‌توانند میزان بالایی از سرمایه را برای استارتاپ مورد نظر تامین کنند که در این شرایط، در مقابل این تامین مالی، درخواست سهام بالایی را نیز دارند.

این شرکت‌ها در کسب‌وکارهایی سرمایه‌گذاری می‌کنند که روی تکنولوژی جدید، مدل درآمدی نوآورانه یا بازاری بکر و ناب کار می‌کنند. البته مسیر رشدی که استارتاپ برای خود پیش‌بینی کرده در ادامه همکاری سرمایه‌گذار و مراحل بعدی سرمایه‌گذاری بسیار مهم و تاثیرگذار است. حتی ممکن است پس از گذشت مدت زمان مشخص و پیشرفت قابل توجه، یک فرد یا گروه وی‌سی اقدام به خرید تمام سهام استارتاپ کند.

مالکیت یا همراهی؛ چالش اصلی استارتاپ و سرمایه‌گذار

وقتی حرف از کسب‌وکار استارتاپی و کارآفرینی به میان است، مالکیت فکری به مهم‌ترین اصل تبدیل می‌شود. در فرایندهای سرمایه‌گذاری به دلیل فشار سرمایه‌گذار و شروط قرارداد، تمرکز تیم‌ها برهم می‌خورد. از طرفی کنترل بنیان‌گذاران نیز روی مدیریت کسب‌وکار خود نیز کمتر خواهد شد. همچنین سرمایه‌گذاران اجازه تصمیم‌گیری زیادی را در استارتاپ درخواست می‌کنند. سرمایه مخاطره پذیر سرمایه‌گذاری شده نیز عموما هنگامی که سهام آن مبادله می‌شود نقد می‌شود.

این اتفاق‌ها در حالی رخ می‌دهد که در دیگر مراکز حمایتی استارتاپی نظیر شتابدهنده‌ها یا استارتاپ استودیو‌ها خبری از مالکیت روی استارتاپ‌ها نیست؛ استارتاپ پذیرفته در یک چرخه شتابدهی تمام کارها و برنامه‌ریزی‌ها را خودش انجام می‌دهند و صرفا از مشاوره‌های شتابدهنده استفاده می‌کند.

در استارتاپ‌ استودیو‌ها به‌دلیل خلق ایده و بازارسنجی تخصصی، مسیر حرکت تیم‌ها و کارآفرینان هم‌راستا با مجموعه است و در تمام فرایندها هم‌فکری و همکاری صورت می‌گیرد. از طرفی فقط تامین سرمایه مالی استارتاپ انجام نمی‌شود و برای تیم‌های حاضر در مرکز، نیروی کار و حتی بنیان‌گذار پیدا می‌کند. این ویژگی صرفا مختص استارتاپ استودیوهاست.

شاید بتوان تامین سرمایه را یکی از عوامل مهم در موفقیت کسب‌وکارها نام برد ولی شرکت‌های سرمایه‌گذاری هرگز در شناسایی فرصت‌ها و خلق ایده موفق نبوده‌اند. این در حالی است که استارتاپ استودیوها به‌دلیل دید خوب و شناسایی درست نیازهای بازار، بازیگران اصلی نسل بعدی اکوسیستم‌های کارآفرینی در جهان شناخته می‌شوند.