اخرین لحظات دانش اموزی؟( مروری بر این دوران)*پراکنده نویسی*

سلام.. یاد روزایی میفتم که با خودم میگفتم 12 سال درس خوندن خیلی روند طولانیه و روزی که این 12 سال تموم بشه چه حسی دارم؟ یادمه همیشه داخل ذهنم کسی که دوران دانش اموزی رو تموم میکنه یه ادم با کلی تجربه و با عمر خیلی طولانی میدونستم که چقدر عمر کرده و حتما خیلی چیزا میدونه :)

مثل برق و باد گذشت..


کلا همیشه خداحافظیا اون لحظه برام سخت بوده.. ولی یه مدت بعدش انگار نه انگار :/

نمیدونم حالا هم اینطوری هست یا فقط زمان ما بود؟ ولی خب من در نظام اموزشی 633 تحصیل کردم و اون موقع کلاس ششم برای اولین بار در عمر دانش اموزی باید میرفتیم مثل خرداد امتحان میدادیم... اصلا ابتدایی نظام اموزشی ما جوری نبود استرس لازم داشته باشه .. مگه خودت بری ذهن خودتو با ازمونای مدارس خاص پرکنی( یه همکلاسی از همون موقع داشتم که هم باهوش بود و هم دنبال تست زدن و کتابای کمک درسی بود برای تیزهوشان!) خداروشکر که اصلا من اون دوران قشنگو با لفظ حتی این ازمون و مدارسم خرابش نکردم..

ولی تجربه جالبی بود.. دقیقا دوران متوسطه اول من همون دورانی بود که بین تمام سالای تحصیلم فراموشش نمیکنم // درسته بعد اون هیچ کدوم از دوستای صمیمیم رو ندیدم( شاید باورش سخت باشه ولی مسیر همشون با انتخاب رشته هامون از من جدا شد!) ولی دوران خوبی بود.. راهنمایی من یه دانش اموز شب امتحانی بودم .. اگه ددلاین امتحانی چیزی متوجهم میشد فقط میخوندم بیشتر به فکر تفریح بودم! درستشم همین بود برای اون سن ولی چه بسا اگه با یادگرفتن مهارت - کتاب خوندن - و عادت کردن به مطالعه امیخته میشد خیلی بهتر از این حرفا هم میشد.. و بین این همه درس یه درسی به نام ریاضی وجود داشت که اون تا یکی دو ماه اول سال هفتم اصلا باهاش کنار نیومدم ( یه معلمی داشتیم نمره هارو از پایین به بالا میخوند و مجبورمون میکرد که امتحانارو به پدران گرامی بدیم تا امضا بزنن و بگذریم که خانواده از من ناامید شدن و گفتن بیخیال این بچه استعداد ریاضی نداره ولی بین خودمون باشه خودم میدونستم یه مشکلی هست که اینجوری شده) ریاضی من واقعا خوب نبود تک نمیشدم ولی در عرض اون دو ماه تمام امتحاناش رو 12/13 شدم:)

ولی بقیه درسا همچنین مشکلی نبود! موضوع خوندن نبود .. چون بقیه هم شب امتحانی میخوندم ریاضیم اصلا نمیخوندم! خب دیگه:) اینم سبک خاص من بود!


دقیقا پیشرفت من در ریاضی موقعی شروع شد که دیگه مقاومت نکردم.. مثل روال همیشه برای اولین تجربه امتحانات دی ماه باید راهی مدرسه میشدم صبح زود از خواب پاشدم و کتاب ریاضیم رو همینجوری ورق زدم ببینم چه چیزایی داره کتاب بعد چند دقیقه هم رفتم سرجلسه امتحان .. استرس اصلا نداشتم.. نه خودم توقعی از خودم داشتم نه خانواده از من.. ناسلامتی من عضو انجمن بی استعدادان ریاضی شده بودم دیگه!:)

وقتی برگه هارو گذاشتن روبروم از سوال اول تا اخرش گفتم فقط بیا ببینیم سوال چی میگه و به خودم اومدم دیدم کلی وقت مونده و رسیدم سوال اخر؟! چجوری وقت کم نیاوردی ؟ و چجوری همه حل شدن؟

برام فرقی نداشت حتی چک نکردم ببینم درست نوشتم یا نه فقط گفتم خلاص شدم رفت.. یکی از سوالاش درست و نادرست بود که حالت حفظی و مفهومی داشت.. منم خب هیچی نخونده بودم همینجوری شانسی زدم! اومدم بیرون روی نیکمت نشستم تا وقت تموم بشه و با بقیه یکم حرف بزنم یه گفتگو بزرگی اون وسط بود که دقیقا همین درست و نادرستا رو داشتن چک میکردن و منم غلط زدم و گفتم بیخیال و رفتم :) من که توقعی از ریاضی نداشتم که.. روز اعلام نتایج دیدم شدم 19/5 و نمره اول کلاسمونم شدم:/ همینجا استارت رفتار درست من با ریاضی خورد و فهمیدم چطور باید باهاش رفتار کنم.. همچنان تا سال بعدشم هیچی نمیخوندم و نمره هام مینمم 17 و بالاتر میشد .. و هیچ وقتم برام مهم نبود بیشتر بشه چون یجورایی استعدادم در همین حد کفاف میداد اون 3 نمره اخرش انگار یه تلاشی میخواست که هیچ وقت نداشتم و نمره هام یه تابع ثابتی بود برای خودش برامم مهم نبود حقیقتا! ولی سال هشتم دبیره از اولین امتحان ازم خوشش اومد که نمره پنجمش بودم ولی یکم ازم دلسرد شد بعدها چون همیشه یه بازه ثابت رو تکرار میکردم.. این نقطه ای بود که از ریاضی خوشم اومد ولی هیچ چیزی دیگه ای رو در نظر نگرفتم که در تلاقی با استقبال کرونا شد و همین شب امتحانی خوندن ماهم پر! از مدرسه عادی دولتی توقع اسکای روم که نباید داشته باشی و در بستر شاد با بدترین امکانات امتحان گرفته بشه.. و شدیم متقلب با فضای امتحانی فوق امن معلما ! و ای کاش عادت نمیکردم ( اخرش که نهم بودیم در اوج کرونا که همه مجازی امتحان دادن مارو حضوری بردن امتحان بدیم نمیدونین که من چقدر اذیت شدم! تازه یادمه یه کتابی بود ترکیبی از تاریخ و جغرافیو این چیزا میشد:/ من هم علوم هم این درسو هیچ وقت نتونستم برای خرداد ماه سه سال عین ادم تموم کنم! همیشه با سختی نمره کاملشون میکردم! سختی فراوان شبای امتحان وگرنه طول سال بوی نویی میدادن این دو درس! این عادت بعدها سبب شد برای جغرافیا و تاریخ دبیرستانم همین مشکل رو تکرار کنم :) و بازم خوش شانسی درون مدرسه ای بودن ازمونارو داشتم که معلماش حذفیات دادن حتی زمین شناسی!؟ چرا باید من اینقدر برای حفظیاتشون مشکل داشته باشم؟ فقط به تلاشت وابسته است و منم چقدر سختکوش!) بخوام یکاری رو به صلاح خودم بگم اینه که اون زمان نتیجه نمیگرفتم بهتر بود! باعث میشد به خودم بیام و درست در طول سال درس بخونم و بهش عادت کنم ولی امان از نتیجه های عالی شب امتحانی! و این برای دبیرستان مثل سم شد:) خلاصه هرجوری که بود تمومش کردم و کاش کرونا یه فضای امن تری برای تقلب نکردن داشت( ولی اون دوران یادمه میرفتم داخل گروهای تقلب میرفتم ریاضی تقلب میرسوندم و امتحانا بقیه رو حل میکردم:) و یه دوستم از همون دوران پیدا کردم که براش امتحانش رو حل کردم..) نمیدونم چی شد ولی ناخوداگاه پرت شدم به سمت اینکه انتخاب رشته هم مهمه من کیم و چیم و استعدادم چیه؟ اخرشم نفهمیدم !:) و کلی وبینار رایگانم شرکت کردم و از سطح دغدغه مندی بقیه اثرجمع به من تسلط پیدا کرد و خودم رو در صف کسایی دیدم که دوست دارن برن مدارس خاص.. راستش داخل همین گروها از سمپاد جوری یاد میشد که زندگی رو ازت سلب میکنه ولی سمپادم داریم تا سمپاد ولی به هر حال واقعا به مدرسه ربطی نداره موفقیت در کنکور.. اما خب من که مثل تمام این دانش اموزایی که برمیدارن تست میزنن نبودم که رفتم ازمون نمونه دولتی رو شرکت کردم و جواب دادم اومدم بیرون و راهی ثبت نام در یک مدرسه عادی شدم برام تجربه جالبی بود ولی فکر میکردم شوخی که نیست نخونده قبول بشی.. و همون شب داخل یکی از چنلا تلگرامی راجب گیم داشتم چت میکردم یه کانال اطلاع رسانی گفت نتایج ازمون نمونه هم اومده منم همینجوری رفتم نگاه کردم و در حالی که پرام ریخته بود دیدم قبول شدم:/ همون لحظه یه حسی بهم گفت چیزی که تو بدون تلاش بدست بیاری بقیه هم بدست اوردن و ارزشی نداره ولی مایه خوشحالی خانواده شد و همینجوری که فکر میکردمم بود ولی رقابتی که داشت واقعا داخل مدرسه عادی قبلی من نبود .. یجورایی باید درس میخوندی تا ارتقا رتبه میگرفتی و کلا یه عده درس خون داشت که از همون دهم میدونستن کنکور میخوان.. من چی؟ راستش مجازی بود املای کنکورم هنوز یاد نگرفته بودم چه برسه برم تفسیرش کنم و استراتژی بچینم! حتی به رویه راهنمایی دهم رو گذروندم! بله درس نخوندم و شب امتحانی خوندم و سوپرایز.. جواب نمیده..( و ای کاش در دیسکورد نمیرفتیم تقلب کنیم جوری که فقط یه عده که میدونستن کنکور میخوان خودشون رو از دام این قضیه نجات دادن و حال کنکوری همین ادما که اون روز انتخاب به تقلب نکردن گرفتن از بقیه خیلی بهتره) بله موفقیت در دبیرستان و کنکور نیاز به یه برنامه مطالعاتی و استراتژی و تداوم داره و من اینو حتی یازدهمم خوب نفهمیدم ! ولی شاید اگه حضوری بود پایه علمی بهتری از دهم بالا میومد! و کسی هم نبود به ما بگه برای قوی کردن درس Z باید کلی تست بزنی و تلاش کنی و تنها چیزی که من نمیشناختم تلاش بود ولی همون موقع درگیر یه کمال گرایی افراطی شدم که من یه دانشگاه و رشته خوبی میخوام:/ خب دمت گرم ولی بنظرت تلاشت یه کم خیلی زیاد کم نیست؟ البته بذار دقیق تر بگم کدوم تلاش؟ ولی همون دوران در یسری همایشا مشاوره ای تابستون رفتم که تا الانم ادامه داره و اون مشاورم والدین یکی از همکلاسیامون بود که برای هرکی دوست داشت گفت میخواد بیاد کلاس بذاره و از خودم تشکر میکنم که رفتم :) و از اون کلاسا یه فاز من کنکور دارم و اینده نگری خاصی گرفتم و کمال گراییم سلام و عرض اندامی کرد و یکم سعی کردم دانش اموز خوبی باشم و غیر از شیمی که خیلیییییییی صبر و حوصله و خوندن نیاز داره میخوندم و شب امتحانی نمیذاشتم بمونه.. یجورایی شیمی یه شبه خوندنش معجزه نمیکنه ولی انصافا بقیه درسا تمام و کمال چرا جوابگو بود در حد امتحانات مدرسه.. ولی واقعا چه دورانی داشتیم:) ولی همین سازه بنا شده از این یازده سال باعث شد سر عادت نداشتنم به درس خوندن سر تلاش کمم و سر اینکه اصلا تستی و کنکوری کار نکردم هیچ کدوم از ارمان هایی که همیشه در سال کنکور توقع داشتم رو نداشته باشم.. بله و کسی که تجربه 2/3 ساعت مطالعه چند روز پیوسته هم نداره قراره در سال کنکورش اذیت بشه این اواخرش یکم اوضاع ساعت مطالعه رو تونستم به عادتش برسم ولی راستش فایده ای نداشت؟! من واقعا سختی کشیدم ولی این سختی یه مقدار خیلی زیاد !! نوش دارو بعد از مرگ سهراب بود.. واقعا اگه دانش اموز پایه هستید صفر کیلومتر بالا نیایید خیلی.. منظورم از نظر تستی و کنکوریه اگه هدفی دارید.. و ازمون هم شرکت کنید! و تلاش کنید و تست کار کنید..

راستش تقریبا یک هفته پیش ازمون نوبت اول کنکور ما برگزار شد.. ازمون دادن یجورایی باگ های کنکوری شمارو موقع کنکور پیش بینی میکنه خود من اصلا ساعت نبردم:/ و دیدم همه ساعت اوردن و دارن روی ساعت 8 تنظیمش میکنن ( ادم منظمیم ها ولی ازمون حضوری خوب کنکوری تا حالا نداده بودم بدونم اوضاعش چجوریه) و یجورایی درست زمانی که برای هر دو دفترچه اختصاصی توقع داشتم 40/50 دقیقه باقی مونده باشه اعلام شد داوطلبین محترم ده دقیقه تا پایان سرنوشت کنکور شما باقی نمانده و خب کنترل استرسم که بلد نبودم و برای هر دو دفترچه از زمان اعلام این دیالوگ تا تونستم منفی زدم ! ولی اهمیتی نداره دیگه برام این هفته زیاد احوالم خوب نبود ولی از تجربه اش درس گرفتم .. فقط جوری خودتون رو کنترل کنید که بعد جلسه تازه سوالای اسون رو نبینید که نتونستید حل کنید.. تعریفی هم نداشت نه کنترلم سرجلسه...

برعکس خیلیا این روزای اخری از اول مهر دوازدهم برای من جور دیگه ای بود قدرش رو میدونستم میدونستمم دلم برای دورانش تنگ میشه بخاطر همون سعی کردم ازش استفاده کنم واقعا داره دانش اموز بودن ما تموم میشه:) جدا از این این 12 سال خیلی خاطرات خوب با دوستام رقم خورد.. ولی دبیرستان خاصی داشتم اونجوری که میخواستم نشد ولی بازم خوب بود:) برای همینم دلم تنگ میشه.. کلا کنکور و شروعش با کلاسای مجازی یکم حال و هواش رو تغییر داد.. ولی تنها خوبی این مجازی شدن ارتباطات و یادگیری غیردرسی من بود و چراکه نه تجربه کلی یوتیوب کردی و چت و گیم ! همینم خودش نیازه ولی یه تعادلی نیاز داره که باید خدمت شما عرض کنم که ای کاش بدونیم دبیرستان وقتش نیست هر لحظه این دبیرستان از بهترین دوران زندگی هر نووجونیه که باید کلی تجربه کسب کنه و زندگی کنه و تلاش کنه و زیر بنای زندگیشو در کنار تفریح بسازه

برای تک تک این روزها برای طراوت و شادابی که در چند صباح میانسالی و پیری و اون زمانی که کلی تجربه واقعی از زندگی دارم نیست از خدا ارزوی توفیق استفاده کامل ازش رو دارم ...💙

سال اخر؟ واقعا برعکس خیلیا که با سختی مدرسه میرن میدونستم این اخرین روزاییه که به عنوان دانش اموز به رسمیت شناخته میشم و زیاد سختش نکردم.. دیگه کلا بخش اعظم امتحانات مستمر هم ترم اول بود ترم دوم و تا الانم که ازادیم رسما دانش اموز نیستیم ولی هستیم!:) از ترم دوم دیگه همین رواله البته اگه تبصره جدیدی اهل مجلس برای دانش اموزای بقیه سالا تدارک نبینن!

اون موقع شاید خیلی از این تصویر زیبا با فشار اجباری مدرسه رفتن پس زمینه اش متروکه بشه!

بدون شرح:)
بدون شرح:)

ولی واقعا دوران قشنگیه هرچند نمیذارن بمونه! قدرش رو خوبه بدونیم:)

ولی سال کنکور برای من سال توسعه فردی و عادتهای خوبم شد! زندگیمو برام طرح نویی بخشید

خیلی روی نسخه قبل کنکور من و بعد کنکور من تونست تاثیر مثبت بذاره! واقعا عجیبه کنکور تاثیر مثبت بذاره نه؟:) ولی سبک زندگی کنکوری و طرز تفکر کنکوری واقعی و مفید خیلی روی ادم میتونه تاثیر بذاره..

حتی روی اعتقاداتمم یکم اصلاح سازی کرد:) برای خودسازی مرحله بدی نیست ولی به شرط اینکه ازش درست استفاده کنیم.. ایستگاه خوبیه برای ترک عادتهای سبک زندگی بد و ایجاد عادتهای خوب

و اون حالت ذهنی که خودتو متقاعد کنی یک کاری رو انجام بدی و اهمال کاری نکنی رو میتونه خیلی تمیز بهت اموزش بده و مطمینا اینا برای زندگی میمونه نه چهار تا کتاب دبیرستانی حتی علم دانشگاهی در برابر این علم دبیرستانی هیچی نیست مهم ترین نکته دانشگاه گسترش ارتباطات و تجربه است ولی البته هنوز مونده تا دانشجو شدنم :) پس اینا در حد "نشسته است کنار گود میگوید لنگش کن" تشریف داره!


از اونی که فکر میکردم سریعتر میگذره

و اول پست گفتم فکر میکردم تجربه و عمر زیادیه؟ اون ناشی از خامی و بی تجربگی بچگی بوده که تصوری نداشته تازه در این سن باید بفهمم چقدر باید بیشتر تجربه کنم و به اوج هیچی ندونستنم پی ببرم؟!:)

خدایاشکرت..:)