اگر زرتشت،علی(ع) را می دید می نوشت:گفتار علی،پندار علی،کردار علی...
بخون کور کن(کنکور)
1402.6.10
- · امروز برعکس آزمون قبلی زدم به در بیخیالی.تصمیم گرفتم دلو بزنم به دریا و روی آزمونام تکنیک پیاده کنم.این آزمون قرار گزاشتم همه ی شک دارام بجز عربی و ریاضی رو بزنم.البته واقعا همشو نزدم یکمم وقت کم آوردم ولی در کل نتیجه رضایت بخش نبود(بخون فاجعه)ترازم خیلی پایین نیومد اما درصدام افت داشت فلسفه روان و منطق یه چیزای عجیبی داشت که باعث شد با لبخندی بر روح پرفتوح طراح گرانقدر درود ارسال کنم:)یکم ریز بود سوالاش اما نه ریز کاربری یه ریز به دردنخور.
- شاید باورش براتون سخت باشه اما تو همین دو ماه با طرز فکر طراحا خیلی آشنا شدم و واقعا 80 درصد تستای ترکیبی رو میتونم حتی نخونده حدس بزنم(به خصوص اقتصاد و جامعه) جوابش چی میشه واقعا یکم دستشون رو شده ولی خب گفتم 80 درصد و طبیعتا بخاطر اون 20 درصد ریسک نمی کنم و سوالو حل می کنم.مشاورم که اینو شنید اینقدر خندید بهم اخرشم گفت بچه تو بجای اینکه بشینی ذهن طراحو بخونی سوالو حل کن:/
من امروز با اینکه ذهن طراحو خوندم و حدس زدم همه ی نشونه هایی که داده رد گم کنیه و منظورش یه چیز دیگس از اونجایی که به اون 20% فکر می کردم گفتم تو چی کاره ی عالمی که ذهن طراحو می خونی؟و با مخ در دام آموزشی فرو رفتم...(به نظرم ترازا عجیبه مگه تراز کل میانگینی از تراز همه ی درسا نیست؟پس چطوری تراز کل یه نفر از تراز دهم و یازدهمش بیشتر شده؟:/ و چجوری تراز کل من از تراز تک تک درسام بجز یه درس(درحد 200 تا)بقیه همه پایین تره؟)
- · این هفته ناپرهیزی کردم رفتم باغ نی نی مونم اومده بود(نی نی دو ساله)خیلی شیطونی کرد.عمه جونم برام یه تولد کوچولو گرفت.
شب مادر جون می خواست بهم هدیه ی تولد بده(وجه نقد)بعد سه تا دو هزار تومنی داد بهم:ا یکم جا خوردم خب 6000 تومن زمانی که یه پفک ده تومنه یکم غیر طبیعیه:/
گویا مادرجونم فکر کرده بود هر 2 هزار تومنی دویست هزار تومنه.خیلی باحال بود ولی با اون همه کادوی تولد تصمیم گرفته بودم به ده تا دختر دم بخت جهاز بدمD:
ویرگول اجازه نمیده عکس دو هزار تومان وجه نقد مملکت رو بزارم میترسه شما بفهمید من چقدر پولدارم فک کنین اخطلاث(!!!) کردم.
1402.6.11
- · امروز رفتم پیش مشاورم کلی حرف زدم و تحلیلامو براش گفتم زمان استاندارد مشاوره 20 دقیقه است ولی من معمولا 40 دقیقه ای در خدمتشون هستم:)
گاهی از پشت برگه ی برنامم که سوالاتمو مینویسم عکس میگیره به شاگرداش نشون بده از من بیاموزن.
این هفته درصد اعتمادم بهش از 100 به 90 نزول پیدا کرده بود ولی امروز دوباره به 100 برگشت خیلی انرژی مثبت داد.
یکمم باهام درددل کرد آخرش.خیلی از دست بچه های این نسل شاکی بود.
راستی بابامم 2 روز پیش از کربلا برگشتن برای مشاورم مهر و تسبیح و یکم برنج از بین الحرمین بردم خیلی خوشحال شد بنده ی خدا حساسیت فصلی داره می گفت اینو باید بزنم به چشمم شاد شفا بگیرم:)
از معنویتش خوشم میاد تو نگاه اول معلوم نیست اما من فهمیدم هم عرق ملی داره هم مذهبی این باعث میشه خیلی باهاش احساس راحتی کنم.با اینکه خیلی هم مغروره غرورش مثل مشاور دیگه ای که دیدم و اصلا به قیافش الرژی دارم تو ذوقم نمیزنه.
دوست دارم سال آینده یکم برم کنار دستش کار یاد بگیرم از اون آدمای حرفه ای موفقه که واقعا فقط به مشاوره تمرکز نمی کنه و چند بعدیه.(از جلسات انگیزشی و مدیتیشن بگیر تا فنون ریز جذب مخاطب که کمتر کسی متوجه میشه اما من چون دوره دیدم خوب میفهمم) ببینیم خدا چی می خواد.
- · امروز بعد از مدت ها یکم آشپزی کردم یه آشپزی نصفه نیمه.چقدر دلم برای آشپزی تنگ شده،برای کیک پختن،حتی برای ظرف شستن.
دلم برای کتابام و پادکستام تنگ شده.همه ی اونایی که یک سال باید توو لیست انتظاربمونن تا بعد کنکور برم تو کارشونJ
امروز حس کردم آشپزی یادم رفته. روغن هنوز خوب داغ نشده بود و دوتا از کت لتام چسبید البته سریع دمارو تنظیم کرده و بخشای چسبیده به ماهیتابه رو ازش جدا کردم که نسوزه و دوباره مثل همون حدیث سابق دستمو تر کردم و کتلتای گرد(نه بیضی)درست کردم.دوست دارم لازانیا هم درست کنم.لازانیا اونقدر زمانبره که هیچ کس بجز من حوصله نداره درست کنه و واقعا دوست ندارم یه سال باهاش خداحافظی کنم.
1402.6.12
- · ساعتای ده بود که مامانم اومد تو اتاق و خواهرمو که همچنان خواب بود صدا زد و گفت پاشو ساعت از دهم گذشته!
من وقتی مامان رفت گفتم:بگیر بخواب هنوز ساعت دههD:
خواهر جانم با چشمانی خمار نگاهم کرد و گفت:ساعت چنده؟
منم که به سلامتی از فروردین که ساعتای یه ساعت رفته جلو اما نرفته جلو ساعتمو تغییر ندادم و همین کلی دردسر ساخته برام اول می خواستم بگم 11 که یادم اومد ساعت دهه.
خواهرم وقتی شنید ساعت دهه یه خمیازه کشید و با حرص گفت:این همه زحمت کشیدم خوابیدم هنوز ساعت 11 نشده:/
من در افق محو بودم...
-الان باز باید زحمت بکشم بخوابم نرم دستشویی تا ساعت 11 بشه:ا
- · نقل قولی از شهید چمران:"من باید از نظر علم از همه برتر باشم تا مبادا دشمنان از این مرا طعنه زنند.باید به آن سنگ دلانی که به بهانه ی علم به مردم فخر می فروشند ثابت کنم که خاک پای من نخواهند شد باید همه ی آن تیره دلان مغرور و متکبر را به زانو در آورم انگاه خود خاضع ترین فرد روی زمین باشم."
این نقل قول باعث شد به فکر فرو برم واقعا هدف من همینه.دکتر چمران بهترین الگوی معاصریه که میتونم انتخاب کنم کسی که هیچ چیزی نتونست جلوی هدفشو بگیره.از رفاه،پول،احترام و همه ی داشته هاش تو آمریکا گذشت.از خانواده و فرزندانش در لبنان گذشت.از جان شیرینش هم گذشت.
چمران نمونه ی بی نظیر ایمان و شجاعت و خلاقیته.یک انسان کاملا عملگرا و باهوش.عالمی که کل دنیا خواهان این بودن که بهشون بپیونده اما با رفتن به ویران ترین مناطق و خدمت به شیعیان ثابت کرد هیچی روی ارادش تاثیر نمیزاره.
چمران خیلی امتحان شد:تو امریکا با انواع رفاه ها امتحان شد.تو لبنان با دوری از خانواده و فرزندانش و حتی عدم اطمینان از امنیت اونا امتحان شد.تو ایران با پست و مقام.با جونشم امتحان شد.
چمان نمونه ی کامل یک مسلمون شجاع و معتقده.چمران فخر اسلامه.چمران اهل شعار و پیچیده گویی نبود.علم چمران جهانی بود و به همه ثابت کرد اگه بخواد هرچیزی رو میتونه بدست بیاره.
چمران افتخار غرب به پیشرفت تجربیشونو به سخره گرفت.
چمران مرد رویا هاست باید خیلی بیشتر ازش بخونم و بدونم...
- · از آمای دورو واقعا متنفرم.اینکه یه نفر بهت یه قولی بده اما خیلی راحت پشت سرت بزنه زیر قولش.
ادعا کنه قصدی نداشته از کارای زشتش اما بازم به کارش ادامه بده.
اینکه یه نفر ادعا داشته باشه از هیچ کس هیچچ توقعی نداره اما کوه توقع باشه.
اینکه جلوی روی تو باهم بخندن وقتی یکیشون نیست همدیگرو خراب کنن.
اینکه ادعا کنن آدمای رکی هستن اما برن پشت سرت به یه نفر راجع به تو حرف بزنن.
اینکه...
شما تا حالا از آدمای دورو ضربه خوردید؟
پ ن. خیلی ظالمانس کسی که آدم روزای سخت همه است توی روزای سخت خودش تنها باشه مگه نه؟...
مطلبی دیگر از این انتشارات
نیمچه غر های یک نوجوان دردمند
مطلبی دیگر از این انتشارات
بالاخره منم رفتم دانشگاه🏫
مطلبی دیگر از این انتشارات
مخصوص ویرگولیهای کنکوری