🕯️🤍🪐✨
منِ سرماخورده🤧
هفتمین روز مدرسه ساعت ۶ونیم صبح بیدار شدم تا به عنوان دانش آموز جدیدی که تغییر رشته داده برم مدرسه و روی صندلیِ تکیِ کلاس دوازدهم تجربی بشینم
اما
بیدار شدن همانا و بلند شدن صدای آژیر وضعیت قرمز همانا . وضعیت قرمز یعنی با شروع مدرسه و پاییز سرما بخوری ، آلرژی شروع بشه و دختر هم باشی (درسته هر سه باهم )این باعث میشه مدرسه نرم و علیرغم بیدار بودنم پیچیده در پتو باشم و از سرما بلرزم اما
دو دقیقه بعدش از گرما کلافه باشم و کولر رو روشن کنم بله وضعیت قرمز همچین وضعیتیه و من عمیقا نیاز به غر زدن دارم بزارید شروع کنم
_کتابای تست مورد نیازم هنوز به دستم نرسیدن
_حوصله درس خوندن ندارم و هربار که میرم مدرسه و برمیگردم ترسم از کنکور بیشتر میشه و قلبم میلرزه
_سردمه ، گرممه و گلوم دردمیکنه وحتی بیشتر از این حوصله ی غر زدن هم ندارم .
بگذریم هفته ی پیش دوستام(بروبچ دوازده ریاضی ) رو دعوت کرده بودم بیان خونمون که خبر تغییر رشته رو بهشون بدم
حدس بزنید بعد کلی آزار و اذیت من چطوری خبر رو بهشون دادم ؟
خیلی فیلمی طور با خوندن اولین پستی که اینجا گذاشتم خبر رو بهشون دادم
وقتی به جایی رسیدم که درمورد مشقت های تغییر رشته و درس خوندن در تابستون رسیدم و چهره های بهت زدشون رو دیدم فرو ریختم ، ترسیدم و بغض کردم همه ی اینا زمانی شدت گرفت که چهرهی سرخ و چشمای نمناک فاطیما ی عزیز رو دیدم . همه ی لحظات ، مسخره بازیا و شیطنت های سرکلاس با دور تند از جلو چشام رد میشدن و من سعی داشتم خوشحال باشم از این تصمیم اما چاشنی غم اضافه شد
الان بعد از یه هفته که من دانش آموز دوازدهم تجربی م و توی کلاس جدید جا افتادم کمی از شدت دلتنگی کم شد سعی میکنم حداقل یک زنگ تفریح هم که شده برم توی کلاس سابقم بشینم و از خنکی کولر لذت ببرم . درسته که من دیگه سر اون کلاس نیستم ولی هنوزم اونجا کلاس منه و مدیونید اگر فکر کنید گرما کلاس و جمعیت زیاد دوازده تجربی در دلتنگ تر شدن من اثری داره
خب از یک سرماخورده ی وضعیت قرمزی انتظار بیشتر نوشتن نداشته باشید به خصوص الان که وقت ناهار 🤭🤧
پی نوشت : الان دیگه کسره هم بین حروف کیبورد هست.راستی اینم بگم که دیروز بلاخره سر اولین کلاس زیست شناسی عمرم بودم و کلی لذت بردم
مطلبی دیگر از این انتشارات
مراقب کنکور که نباید خوشگل باشه!
مطلبی دیگر از این انتشارات
تجربه من از کنکور
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک روز معمولی.