جسور و بی پروا !
پست موقت. فشار کنکور
موقعیت اول
مثل اکثر اوقات که کسی تو خونه مادربزرگ چیزی میخواد و بچها حرف گوش نمیدن و تنها کسی که کاری انجام میده منم ، داشتم لیوانای چایی رو میبردم تو آشپزخونه. تازه رسیده بودمو مانتو تنم بود. ی مانتو سفید . عینک هم داشتم. شوهرخالم یهو گفتن تارا وایسا یدیقه... برگشتم. گفتن شبیه دکترا شدی. لبخند زدم و ذوق کردم
موقعیت دوم
با گروهی از بچها از تمامی مدارس جلسه ی مطالبه گری داشتیم از فرماندار شهر. مسئولش من بودم. قبلش ی نشست با بچها داشتیم که مطالبه هاشونو بگن و بحث کنن و من بنویسم. تقریبا ساکت نشسته بودم و با دقت گوش میدادم و مینوشتم. تقریبا آخرا جلسه بود. دیدم کسایی که جلوم نشستن نگام میکنن و میخندن. پرسیدم چیزی شده؟ گفتن مثل دکتری هستی که داره نسخه مینویسه. لبخند زدم و ذوق کردم
موقعیت سوم
وارد مهمونی خانوادگی شدم. به هرکی دست دادم و بغلش کردم دم گوشم گفت ایشالله خانوم دکتر دیگه؟ لبخند زدم.
موقعیت چهارم
از در هال اومدم داخل. فقط داداش محمد تازه اومده بود پس بهش سلام کردم و جواب داد. خاله جون گفت بَه خانوم دکتر اومد. داشتم میرفتم تو اتاق لباسمو عوض کنم که صدای داداش محمد میخ کوبم کرد. داشت میگفت حالا مثل اون دختره تو سریال شمعدونی نشه که ده سال پشت کنکور نشست. لبخند زدم.
موقعیت پنجم
یکی از دوستان : تو خوابت ببینی دکتر شی
موقعیت همیشگی
حرف های خانواده : با این وضع درس خوندن هیچی نمیشی. مثلا خوندی و نمرت این شد؟. بعد کنکور باید گریه تو تحمل کنیم. از الان واس کنکور 1405 بخون. عه خوابیدی؟ما زحمت میکشیم که تو بخوابی تو سال کنکورت؟ . چند ساعت درس خوندی؟. ترازت چند شد؟. رتبت چند شد؟. نمرت چند شد؟ 19.5 ، کی بیست شد؟. بسه به اندازه کافی استراحت کردی. والا ما ندیدیم کسی تو سال کنکور روز جمعه خواب بمونه تا ساعت 9 صبح! . اگه دست و دلت به درس بود نیاز نبود کسی بیدارت کنه خودت بیدار میشدی. حتما هم قبول میشی. ساعت 11 شب میخوای بخوابی؟ یعنی دیگه نمیخوای درس بخونی؟ آها امتحان فرداتو کامل میشی دیگه؟ . آزمون قبلی 90 زده بودی چیشد ایندفعه شد 80؟ معلوم نیست فکرت کجاست. درس نمیخونی که. پشت میز نشستی فقط.
ی خواهش دارم از تویی که پستمو میخونی. کسی که کنکور داره متاسفانه حساس تر از چیزیه که تو فکر میکنی. اگر بلد نیستی وایب مثبت بدی هیچی نگو. لطفا اذیتش نکن. خودش میدونه چقدر گند زده. خودش میدونه چقدر سال مهمیه. خودش بهتر از هر کسی میدونه این هفته افت داشته. نیاز نیست بهش یادآوردی کنی. خودش میدونه فقط ی ساله و تموم میشه. ولی وقتی تو بهش میگی ی سال بیشتر نیست تنها چیزی که تو ذهنش نقش میبنده اینه که.. اگه نشد چی؟
آره خودم میدونم همه بهتر از منن.
اگه نشد چی.
مطلبی دیگر از این انتشارات
از عجایب اول مهر(پراکنده نویسی)
مطلبی دیگر از این انتشارات
مجروحِ ترکش های زیست و خسته از دسیسه های ریاضی
مطلبی دیگر از این انتشارات
خداحافظ تابستون...