درباب محسن زندگی ما

این نوشتار «درباب» اندکی رُک و پوست کنده بوده و شاید به مزاج شما از دید سن، تجربه و یا جایگاه سازگار نباشد پس یا برای خوانش آن را انتخاب نکنید و بروید روزی‌تان را در جای دیگر بجویید یا اگر انتخاب کردید بخوانیدش پیامدهایش پای خودتان بوده و هیچ رقمه روا نیست که پای ما را به میان کشیده و بنای گلگی بگذارید.

همیشه در تمامی برهه‌های زندگی‌مان یک محسن نامی وبال گردنمان بوده، چندی هم که اینجاییم چون دگرگونی نام داده و آدرس و نشانی از خودمان بجای نگذاشته بودیم پس اساسا هیچ‌کس ما را نمی‌شناخت و نشناخته و خیالمان راحت بود دیگر دست هیچ محسنی به ما نرسیده و قرار نیست هیچ محسنی را حداقل در اینجای زندگی ببینیم ولی سرنوشت همیشه برای‌مان ناگه گیری‌هایی کنار گذاشته، وقتش که== می‌رسد ورقش را رو کرده و اگر زندگی را صفحه شطرنج در دید بیآوریم بیخبر از جایی که فکرش را هم نمی‌کنیم «کیش» می‌شویم. این بار هم همینگونه شد، بدون اینکه بدانیم چندین و چند وقت با شخصی در اینجا بساط گرمابه و گلستان چیده، پیام و دیدگاه رد و بدل نمودیم و دست آخر هویدا شد او همان محسنی‌ست که ازش می‌ترسیدیم!

البته نیازی نیست برای خوانندگان فهیمی مانند شما شفاف‌سازی کنیم که هر چه از سوی محسن‌های زندگی تابحال به ما رسیده مثبت و انرژی‌زا بوده و این سخنانی که پیشتر گفته شد هم دور و بعید نیست از سر حسادت و البته شاید از روی ناشکری بوده باشد و تمامی این محسن‌ها بدون کم و کسر در مادیات و اخلاقیات گوی سبقت را از ما ربوده و در پیشگاه‌شان تبدیل به نقطه ای ریز در دور دست‌ها شده‌ایم (اگر چه بایسته‌ست بدانید از ابتدا دسته خرابه به ما افتاده بود).

باری ما هم هیچ زمان دایه‌دار کامل بودن، ناحسود بودن و اینکه چشمه زلالی از معرفت هستیم نبوده و نیستیم و به شما هم بی برو برگرد پیشنهاد می‌کنیم پی چنین چیزی نباشید چون آنهایی که بوده‌اند همه پشیمانند و اگر باور ندارید ماجرای عقاب توانگر را که ما نسخه فارسی یا انگلیسی‌اش را نیافتیم یا بهتر بگویم تاب جستجوی بیشتر برای پیدا نمودنش را نداشتیم چون خسته‌ایم، پس بیایید آقایی و خانمی نموده و به همین نسخه ژاپنی،چینی یا اسپانیایی و پرتوریکویی و هر زهرماری که هست بسنده کنید! (درست فهمیدید در زمان تحریر این نوشتار مقادیر مناسب اعصاب در اختیار نداریم) و آن را ببینید تا هر چه زودتر به باور برسید

https://www.aparat.com/v/cnhdZ

حال که با باور رسیدید باید افزون کنم، بله ما هم گاهی گل آلود می‌شویم گویی شیر آبی را در آبادان یا سیستان و بلوچستان باز کرده‌اند و مانند دیگر آدمیان اخلاق خوب و بد داشته، داریم و خواهیم داشت. اگر هم می‌بینید از گفتمان و قضیه «محسن» دور افتاده‌ایم به این سبب بوده که اگر بارها و بارها و رگباری او را بستاییم ممکنه باد به کله و غبغب‌اش افتاده از فردا و پسفردای این پُست برای ما طاقچه بالا بگذارد و ما را در میان آدمیان شناخته شده دوروبرش راه نداده و در پاسخ درود و سلام ما بگوید شما؟!، ولی خودمانیم اینها از او دور بوده و این وصله‌ها یی که شما در پی‌اش هستید به او نمی‌چسبد و با این تلاش‌های کورکورانه نمی‌توانید دوستی ما را بر هم بزنید!

حال شاید کنجکاو شده باشید این محسن کیست که این هندوانه فروش اینگونه دیوانه او شده، ولی شوربختانه به کاهدان زده‌اید و از کنجکاوی‌تان بخواهید در جایی دیگر عرض اندام و جلوه نمایی کند چون اسمش پیش خود ما مانند رازی سر به مُهر خواهد ماند، یکی از این جهت که ترس داریم هر کدام از شما با او دوست شده و با آمدن نو به بازار ما که جنس کهنه‌تر محسوب می‌شویم دلش را زده و دیگر نخواهد با ما دوست باشد و دیگری هم به سبب اینکه دیدگاه‌هایی می‌نویسد سرشار از تجربه، فکر و نبوغ و تا بحال برایمان سوژه چندین پُست را تدارک دیده و در ادامه و گذران اگر من باشم و شما باشید حتما آنها را خواهید خواند، پس به ما حق بدهید نخواهیم دوستمان را با شما قسمت کنیم و اصلا مگر می‌شود دوستت را با کسی تقسیم کنی؟! به حق چیزهای ندیده و نشنیده، از سوی دیگر ما نمی‌دانیم واکنش شما با این دوست ما چه خواهد بود، ما که به پُست هم خوردیم صدای شکستن گردوی پر مغزی فضا را آکنده نمود و صد البته این تعریف از خودمان بوده و گهگاه انسان باید ویژگی‌های خوبش را به رخ سایرین کشیده و به زبانی خودمانی تر بگوید: «آره، ما اینـــــیم!»

می‌گفتم، برخورد ما دوتا مانند برخورد اکسیژن و هیدروژن بود و دستامدش هم اگر مقداری شیمی بلد باشید می‌شود آب گوارا و مایه حیات بشر، ولی نمی‌دانیم برخوردش با سایرین که شما باشید چگونه بوده و به کجا ختم خواهد شد، پس حتما به ما حق می‌دهید تا او را از دیدگان‌تان پنهان کرده، اسمش را برداریم ببریم در پستوی انباری زیرزمینی که سمندون در آنجا سکنی دارد و زیر یک گالن بزرگ ترشی 7 ساله مخفی کنیم(البته این آدرس نادرست برای رَد گم کنی بوده و بهتره هر چه زودتر تاکسی اینترنتی که گرفتید را پیش از آنکه دیر بشود لغو کنید) و اگر این دلایل کافی نیست دیگر نمی‌دانیم چگونه شما را از خر شیطان پیاده کرده و روشنتان کنیم! ...ولی از طرفی دلمان نمی‌آید شما را که تا به اینجای نوشتار خوانده‌ و آمده‌اید ناامیدانه و دست خالی روانه کرده و کُدی چیزی از او به شما ندهیم، باشد این بار بی هیچ چشمداشتی کمک‌تان می‌کنم، ولی تنها همین یکبار است و بس.... اول اسمش «م» دارد و البته باید به سبب این یاری از ما سپاسگزار باشید چون شما فرهیخته بوده و از آدمی مودب سوای این انتظاری نیست.

این نوشتار صرفا بابت کباب نمودن دل شما و فخر فروشی حاد تحریر شده و هیچ ارزش دیگری ندارد.