دکتری در تاریخ ایرانباستان؛ نویسنده ، ایرانشناس Ph.d in ancient Iranian history; Writer, journalist,Iranology and Teacher
داستانِ داستانها؛ داستانهای شاهنامه فردوسی (۱)
کیومرث
سخنگوی دهقان چه گوید نخست / که نام بزرگی به گیتی که جست
داستان کیومرث چنان کهن و دور است که کس را یاد نیست و تنها آنان این فسانه در یاد دارد که از نیا به نیا برایش بازگفتهاند؛ باری اول کسی که تاج بر سر نهاد و بر تخت شاهی تکه زد کیومرث بود، کیومرث کدخدای جهان شد و بر کوه خانه ساخت و از پوست پلنگ برای خود لباس آماده کرد که پیش از او پوشش در جهان نبود! او سیسال شاه بود و از خوبی بر او همتایی نبود، تمام حیوانات گیتی به پیشش به در کُرنش و اطاعت درآمدند و سروری وی را قبول نمودند.
کیومرث پسری داشت سیامک نام که چون جان شیرین برایش عزیز بود، زیباروی و هنرمند بود؛ پدر را تنها اندیشه آن بود که مباد پسرش از او دور گردد. روزگاران بر کیومرث و سیامک به خوشی میگذشت و دولت ایشان به راه شکوه میرفت و کسی با ایشان بر سر دشمنی نبود مگر یکی از فرزندان اهریمن[1] که ریمن نام داشت؛ حسد روزگار اهریمن را سیاه کرد پس با سپاهی بزرگ از بدان و پلشتان و فرزندانش به سمت درگاه کیومرث روان شدند؛ سروش[2] به نزد سیامک آمد و او را به جنگ اهریمن آگاه ساخت، سیامک چرمی نهی از پوست پلنگ بر تن کرد و سپاهی آماده ساخت و بهسوی اهریمن شتافت؛ سپاهیان در مقابل یکدگر صف کشیدند، سیامک بهرسم پهلوانی به جنگ تنبهتن با یکی از پسران اهریمن به نام خروزان رفت و تن عریان نمود و پور اهریمن سیامک را از جای بلند کرد و بر زمین کوبید و چنگالهای خود بر سینهٔ شاهزاده فروبرد و سیامک را بکشت و سپاه کیومرث از پهلوان تهی ماند.
خبر مرگ سیامک به بارگاه کیومرث رسید و شاه از مرگ فرزندش روزگارش تیره شد، از تخت شاهی به زیر آمد و اشکریزان و مویهکنان شد؛ مردمان و لشکریان و حیوانات بهسوی کوهی شدند که کیومرث آنجا خانه داشت و در آن کوه به ناله و گریه پرداختند، یک سال چنین بر مردمان به غم و اندوه گذشت؛ پس سروش از جانب دادار دادگر خبر آورد بر کیومرث که غم و غصه را بس کنند و به فرمان خداوندی سپاهی بسازند و پهلوانی بر سپاه بگمارند و سپاهیان اهریمن را شکست دهند. هنگامهای که فرمان یزدان به کیومرث رسید، کیومرث نام یزدان بر لب برد و اشکها پاک کرد و در دل کینهٔ سیامک را نگاه داشت و شب روز زین سبب خواب و آرام نداشت.
از سیامک پسری بهیادگارمانده بود با نام هوشنگ که نزد پدربزرگ خود [کیومرث] بسیار عزیز بود و در پهلوانی چون ببر چالاک؛ کیومرث چون قصد جنگ با سپاه اهرِمَن نمود هوشنگ را فراخواند و بر نبیره[3] اسرار هویدا نمود و ناگفتنیها گفت و فرمود من لشکری خواهم ساخت بزرگ که این لشکر خروشی خواهد ساخت بر جهان نامور گردد و تو که از خون منی باید سپهسالار این لشکر باشی؛ زیرا که من پیرم و امید به بودنم کم و تو باید پس از من شاه جهان شوی؛ پس کیومرث سپاهی برانگیخت بزرگ از انسان و شیر و پلنگ و گرگ و ببر و پرندگان و پری و در دل تمامشان کینهٔ اهریمن بود. در پشت سپاه کیومرث به راه افتاد و در پیش سپاه هوشنگِ سپهسالار؛ خبر سپاه کیومرث به اهریمن رسید و اهریمن با لشکر دیوان به جنگ سپاه هوشنگ رفت، سپاهیان به هم آمیختند و هوشنگ فرماندهٔ سپاه اهریمن را بگرفت و سرش برید و سپاه کیومرث پیروز شد و اهریمن شکست خورد.
چون کیومرث دلش آرام شد از کین سیامک، چشم از جهان بست و تاجوتخت بر نبیرهاش هوشنگ ماند...
جهان سربهسر چون فسانست و بس / نماند بد و نیک بر هیچکس
[1] به معنی اهرمن است که راهنمای بدیها باشد، چنانکه یزدان راهنمای نیکی است؛ دیو و ابلیس. خرد خبیث. عقل پلید. شیطان.
[2] در کتب متأخر زرتشتی و فرهنگهای فارسی سروش پیک ایزدی و حامل وحی خوانده شده، ازاینرو در کتابهای فارسی او را با جبرائیل سامی یکی دانستهاند.
[3] به معنی فرزندزاده باشد عموماً، و پسرزاده را گویند خصوصاً، و بعضی دخترزاده را هم گفتهاند.
▪️کتاب آفرینش رستم منتشر شد
جلد اول از داستانهای شاهنامه
همراهان گرامی از داستان ۱ تا تا داستان ۶۰ به ترتیب روایت در نسخه اصلی شاهنامه به همت انتشارات میراث اهلقلم در ۱۷۶ صفحه منتشر شد. (قیمت با تخفیف ویژه ۱۴۰ هزار تومان)
● کتاب آفرینش رستم
● اثر علی نیکویی
۰۰۰۰۰۰
🚩 پیامک و تلگرام:
🔻
09370770303
🚩 برای خرید اینترنتی
🔻
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستانِ داستانها؛ داستانهای شاهنامه فردوسی (۵)
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستانِ داستانها؛ داستانهای شاهنامه فردوسی (۲)
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستانِ داستانها؛ داستانهای شاهنامه فردوسی (۱۱)