دکتری در تاریخ ایرانباستان؛ نویسنده ، ایرانشناس Ph.d in ancient Iranian history; Writer, journalist,Iranology and Teacher
داستانِ داستانها؛ داستانهای شاهنامه فردوسی (۱۲)
فریدون (۴)
بدو گفت شاه، ای خردمند پور / برادر همی رزم جوید تو سور!
فریدون به فرزندش گفت: فرزند خردمند، برادران تو را به جنگ میخوانند و تو با مهر آنان را به سور میخوانی؟ اگر تو بر این باوری من اسراری ندارم پس من هم به آن دو نابرادر نامه مینویسم که شاید سخنم بر ایشان اثر کند تا باز تو را زنده ببینم. فریدون دستبهقلم برد و برای آن دو فرزند سرکش نامهای بنوشت و نامه را به نام پر مهر ایزد آغاز کرد و نگاشت: ای دو شاه بزرگ جهان که میان یلان چون نگین میدرخشید اینک گرز و شمشیر بر زمین نهید؛ زیرا ایرج با دلی شاد و بی لشکر سوی شما در راه است و فرموده که تاج شاهی نمیخواهد به قیمت ناراحتی دو برادر پس شما نیکان نیز او را با رویی باز و دستی گشاده دریابید که من سه فرزندم را در آرامش و راحتی خواهان دیدنم، برادرتان بی سپاه و بی تیغ و گرز سویتان آمد که آرزومند دیدارتان بود، او در سن از شما کوچکتر است پس برشمارت تا برادر کوچک را بنوازید. نامه به مهر فریدون شاه ممهور شد و سوی سلم و تور روان گردید.
فریدون ایرج را با تنی چند از بزرگان و پیران روانهٔ لشکرگاه دو فرزند دیگرش کرد؛ ایرج به نزدیک اردوگاه سلم و تور رسید و سلم و تور برای نشاندادن قدرت خود و آوردن ترس به دل ایرج دستور دادند تا سپاه کمی جلوتر بیاید و ایرج را از برابر لشکریان بگذراندند تا به تختگاه دو برادر رسید؛ برادران با پرخاشگری و صورتی برآشفته و ایرج با لبی خنده گون و صورتی پر ز مهر بهم رسیدند.
ایرج را چون سپاهیان سلم و تور دیدند بدین باور رسیدند آن را که لیاقت تاجوتخت است همان ایرج است و مهر ایرج به دل سپاهیان افتاد و مزدوران سلم آرامآرام از سپاه جدا شدند؛ زیرا مهر ایرج به دل داشتند و با یکدیگر میگفتند کسی را که برازندهٔ شاهی و تاجوتخت است همان ایرج است؛ سلم که از دور سپاه را بدید این حکایت فهمید، دیوانهوار به سراپردهٔ تور درآمد و به وی گفت: میبینی بر سپاهیان چه میشود! گروهگروه از لشکرگاه بیرون میروند و چشم بر دهان ایرج دوختهاند! میترسم تا چندی پس سپاهیان وی را شاه خود دانند پس اگر کار ایرج را یکسره نکنی تخت شاهیات را از زیر پایت خواهد کشید. چون خورشید به پردهٔ آسمان دمید آن دو بیشرم برادر بهسوی خیمهٔ ایرج شدند، ایرج که دو برادر را دید که به سمت خیمهاش میآیند به سویشان رفت و استقبالشان کرد و با هم به داخل خیمه درآمدند، سلم و تور به ایرج گفتند مگر تو از ما به سن خورد تر نیستی؟ پس چرا بر سرت کلاه شاهی گذاشتی؟ تو که از ما کوچکتری باید شاه ایران شوی و یکی از ما که از تو بزرگتریم شاه ترکان و دیگریمان شاه روم! پدرمان تمام نیکوییها را به تو بخشید و به ما ستم کرد! اکنون که چنین شد نه تو را میمانیم نه تاجوتخت ایرانزمین را؛ ایرج که این سخنان از تور شنید روی بهسوی برادر بزرگتر کرد و گفت: ای بزرگ جهانجوی اگر مراد دل میخواهی به سخنان من گوش ده، من نه شاهی ایران را میخواهم نه تاج روم را و نه چین را و نه شاهی روی زمین را اگر بزرگی به قیمت تیرگی بین من و برادرانم باشد باید به حالوروز آن بزرگی گریست؛ زیرا انسان بر آسمان هم حکومت کند عاقبت و فرجامش خاک است و خانهاش گور پس من با شما برادران بزرگم سر جنگ ندارم و دوست ندارم بین ما تلخی پیش آید و از دیدن شما بینصیب مانم، پس هرچه خواهید آن کنم زیرا من برادر کوچک شمایم و اطاعت از شما بر من واجب؛ چون تور این سخنان شنید از گفتار ایرج خشمناک شد و از جای برخاست و دست برد بر یک کرسی که در آن سرا بود و آن را بر سر ایرج کوفت؛ ایرج از تور خواست تا خون او را نریزد و به نابرادر گفت: مگر تو از خدا نمیترسی؟ از پدرمان شرم نمیکنی؟ از ریختن خون من که برادر تو ام به چه میرسی؟ جز آنکه دل پدر پیرمان را میسوزانی؟ مگر نیتت رسیدن به شاهی جهان نبود؟ تو که بر نیت خود رسیدی پس خون نریز که خونریز در جنگ خداست! تور پاسخ ایرج را نداد؛ چون دلش پر از کینه بود و سرش پر از طمع، ناگهان خنجری از کمر درآورد و بر پهلوی ایرج زد و ایرج که بسان سرو بود نقش بر زمین شد و بدنش را خونگرم گرفت؛ تور، سر از تن از ایرج جدا کرد و با مشک و عنبر آن را آراست و روانهٔ درگاه فریدون نمود و گفت به پدرش بگویند این سر ایرج! حال میخواهی بر این سر تاج بده یا تخت، سپس دو برادر از هم جدا شدند و تور به ترکستان رفت و سلم به روم.
برفتند باز آن دو بیداد شوم / یکی سوی ترک و یکی سوی روم
▪️کتاب آفرینش رستم منتشر شد
جلد اول از داستانهای شاهنامه
همراهان گرامی از داستان ۱ تا تا داستان ۶۰ به ترتیب روایت در نسخه اصلی شاهنامه به همت انتشارات میراث اهلقلم در ۱۷۶ صفحه منتشر شد. (قیمت با تخفیف ویژه ۱۴۰ هزار تومان)
● کتاب آفرینش رستم
● اثر علی نیکویی
۰۰۰۰۰۰
🚩 پیامک و تلگرام:
🔻 09370770303
🚩 برای خرید اینترنتی
🔻
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستانِ داستانها؛ داستانهای شاهنامه فردوسی (۷)
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستانِ داستانها؛ داستانهای شاهنامه فردوسی (۱۳)
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستانِ داستانها؛ داستانهای شاهنامه فردوسی (۴)