درباره الی، در سوگ ما!


درباره الی را دوست داریم؛ حداقل برای من یکی که بهترین قابی است که اصغر فرهادی ساخته .
درباره الی را که میبینم، شعر ((ای ادمهای نیما)) توی ذهنم پلی میشود! درباره الی را که میبینم حالم از قضاوت بهم میخورد از دروغ،از این پرده های چرک دور قلبمان؛ حالم بهم میخورد!
ما همان ها هستیم! همان هایی که دور الی را گرفته اند! همان ها!
ما شهره ایم! پای منافع مان که وسط بیاید؛ هیچکس و هیچ چیز دیگر مهم نیست؛
ما احمدیم حالمان از دروغ و قضاوت بهم میخورد ولی چه کنیم که تنها راه چاره است!!
ولی ما شاید از همه بیشتر شبیه نازی باشیم! همان که گفت تابع جمع! ما خیلی از رسوایی هم رنگ نشدن با جمع، میترسیم!
شاید هم سپیده باشیم! هان؟ همان قدر مهربان؛ اما باز هم دروغ میگوییم! و در اخر با یک عذاب وجدان کشنده، روح مان را ارام میکنیم.
ما حتی نمیدانیم اسم الی چیست، الهام؟ الهه؟ المیرا؟ ولی این دلیل نمیشود نتوانیم الی را قضاوت کنیم!
درباره الی یک مرثیه برای انسان است؛ ولی نه در سوگ الی! که در سوگ ما!