[تکرار غریبانهی روزهای آنه سرانجام اینگونه گذشت...]
چالش ۷۵ روز سختی ۴/۷۵ و «گوربه»
۱۴۰۲/۱۰/۹
روز چهارم چالش ۷۵ روز سختی
اول تصمیم داشتم امروز رو روزه بگیرم ولی چون فردا امتحان فیزیک دارم و بی حال میشدم و انرژیای برای خوندن فیزیک نمیموند قبل از اذون ظهر روزمو باز کردم. یه لیتر آبم رو قبل از سحری خوردن خورده بودم.
امروز روز مرور لغات بود و به خاطر همین از کلمههای جدید خبری نیست.
فیزیک خوندم و فیزیک خوندم و بازم فیزیک خوندم. ناهار هم سالاد خوردم.
وسط فیزیک خوندن هر موقع بیکار میشدم نتیجه این بود:
و یا این:
فیزیک خوندم و دومین لیتر آب رو هم تموم کردم.
رفتم برای ورزش و مدیتیشن و دوش فنلاندی که در حین ورزش پادکست امروزم رو هم گوش دادم. و باز هم از دکتر مجتبی شکوری که میتونید از اینجا و از اپلیکیشن کست باکس بهش گوش بدین.
سومین لیتر آبم رو هم حین ورزش تموم کردم. بعد دوباره فیزیک خوندم و یه سری چیزا هم که تموم کرده بودم رو به مامان و بابام گفتم که برام بگیرن.
و خب اونا هم با دست پر برگشتن و برام نون پروتئین، ماست و پودر قهوه اسپرسو گرفتن.
شبم برای شام اوتمیل درست کردم و خوردم. بعدم فصل چهارم کتاب «سطل شما چقدر پر است؟» رو خوندم.
قسمتهای قشنگ این فصل رو براتون گذاشتم. باز هم فیزیک خوندم و چهارمین لیتر آب رو هم تموم کردم.
اتاقمو مرتب کردم و قهوه درست کردم و خوردم.
الانم روی تختم دراز کشیدم و دارم فکر میکنم موضوع بحث آخر این پست چی باشه.
تصمیمم رو گرفتم.
یه چند تا عکس از «گوربه» براتون میزارم. امیدوارم شما هم مثل من عاشق گربهها باشین و کلی براشون ذوق کنین.
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک آرزو ،یک 180!
مطلبی دیگر از این انتشارات
مکبری من در مسجد + ویس
مطلبی دیگر از این انتشارات
کلاژ زندگی ، مرداد۱۴۰۱