عاشق نواختن کلاویههای کلمات برای تبدیل کردنشون به موسیقیِ جذابِ نوشتن🎼کانال تلگرام: EmpathyEchoes@
رقص واژگان
میخواهم طبق رسم دیرین، بنویسم و با قلمم کلمات را به رقص در بیاورم و رقص طنازانهشان بر بوم کاغذ را به تماشا بنشینم.
مدتیاست طبق نظر خانم دکتر، در حال ترک داروهایم هستم و زین پس وداع میکنم با این دیار دستکاری شیمیایی مغزم.
حال، بهترم اما گویی نوشتنی که توام با احساس باشد، بغض و اشک میطلبد و حین شادی به حدی دور سرت شلوغ است که ابدا یادی از همدم شبهای تارت کنی... .
رشتهی دانشگاهیام را معین کردم، برایش جنگیدم تا غیر، هم ماهیتش کنار بیایند و بدانند در من دختریست که شیفتهی پیچ و خمهای روان و رفتارهای رنگارنگ و گاها خاکستری انسان است.
قرار است شغلی از آن خود داشته باشم و سلامی بلند عرض کنم خدمت جهان بزرگسالی و مستقل بودن.
تمرین میکنم برای بدست آوردن دوبارهی آرامش، با کتاب، پادکست، ساختن تجربیات جدید و... چرا که درمان صرفا در دارودرمانی و یا رواندرمانی خلاصه نمیشود و خود فرد نیز باید در فرایند درمانش دخیل باشد.
دوست دارم تمام مطالب و تجاربی که طی ۵سال اخیر(از دهم تا پایان کنکور مجددی بودن) خود را از آن محروم کردم، بخوانم و لمس کنم و نفس بکشم به پهنای صورتم بابت آزادی پیش رویم، بابت راحت خوابیدن و بی استرس برخواستن، برای زمانی که تماما متعلق به خودم است، برای هزینههایی که جای کتاب تست، صرف کتابهای گیراتر میشوند.
و برای....
به پهنای صورتم قهقه میزنم و شادم از این آزادی پیشرویم.
حال گمانم واژگانم به قدر کافی با ساز روزگار من رقصیدهاند، بگذارید تا هجوم بعدی کلمات به سمت ذهن پرتلاطتمم، اندکی آرام بگیرند... .
برای آشنایی بیشتر با این روزهای آزادیِ من، به کانال تلگرامم مراجعه کنید :)
مطلبی دیگر از این انتشارات
بهترینکتابهای توسعه فردی و روانشناسی از نگاه کاربران ویرگول
مطلبی دیگر از این انتشارات
اندَر احوالات این روزهای من
مطلبی دیگر از این انتشارات
حس خوبتان را به اولین فردی که به ذهنتان میرسد، هدیه دهید:)