فرضیات در مسیر طراحی(قسمت دوم):فرض بکنیم یا نکنیم!؟

مقدمه

در قسمت قبلی صحبت های اجمالی و مقدماتی در مورد فرضیه و فرضیه سازی در طراحی محصول داشتیم.این قسمت ادامه بخش قبلی هست.اگر هنوز موفق به مطالعه قسمت اول نشدید از طریق لینک زیر میتونین بهش دسترسی داشته باشید.

فرضیات در مسیر طراحی(قسمت اول)

همونطور که در قسمت قبلی گفتم ،اولین قدم در هر فرایند ریسرچی ، تشخیص مسئله و بیان آن است. انتخاب مسئله درست یکی از مراحل دشوار ریسرچ است. این مرحله از دو قسمت تشکیل شده است.
1. تشخیص مسئله درست
2. بیان آن به صورتی که بتوان آن را با استفاده از روشهای پژوهشی معتبر و پایدار مورد پژوهش قرار داد
شرط الزم برای تدوین یک مسئله درست آن است که :
1.حل شدنی باشه
2.جواب پرسش مطرح شده را باید بشه با ابزارهای موجود پیدا کرد.
3.جواب های بدست اومده باید قابل ارزیابی باشن.

مسئله ها ممکنه در درجه های مهم تا کم اهمیت تلقی دسته بندی بشن.

به قول مکگوگان (Mc Guigan) :

یک درس مهم تاریخ این است که ما نباید نسبت به داوری درباره اهمیت مساله های که دانشمند روی آن کار میکند، شتاب کنیم. زیرا فراوان دیده شده است که آنچه به عنوان یک چیز کم اهمیت دور انداخته شده بعدها به گونه قابل ملاحظه ای در پیشرفتهای علمی سهیم بوده است.

انواع و اقسام فرضیه

چه ریدیزاین باشه ،چه نیو فیچر باشه یا نیو پروداکت.یسری چیزا توی مسیر تحقیات محصول یکسان هست.تحقیقات کاربری همیشه باید برای یک هدف روشن انجام بشه،در غیر این صورت موفقیتی هم باشه کاملا شانسیه و اینطوری ممکنه زمان و هزینه زیادی رو از دست بدین. یکی از بزرگترین مشکلاتی که بیشتر طراحان حتی حرفه ای ها باهاش مواجه میشن اینه که نمیتونن اهداف درستی رو برای خودشون ترسیم کنن.(یعنی نمیدونن چی میخوان.).خیلی فاکتور های زیادی دخیل هستن برای انتخاب و تعیین اهداف ولی یکی از مهمترین و سریع ترین و حساس ترین موارد فرضیه سازی هست. اینکه در تعیین و انتخاب هدف به مشکل میخوریم ،درواقع باید علت این کار رو توی تعریف و تعیین مفروضیات پیدا کنیم که خیلی وقت ها باهم اشتباه گرفته میشن. خیلی وقتها هم بدرستی تعریف نمیشن.

وقتی داریم ریسرچ پلن مینویسیم،احتمالا یسری اهداف رو در نظر داریم. حالا به طور کلی این اهداف در دو دسته زیر قرار میگیره :

  • برای تحقیقات مولد(generative research) معمولاً برای یافتن چیزی در مورد کاربران یا مشتریانی است که قبلاً نمی دانستید.
  • برای تحقیقات ارزیابی(evaluative research) معمولاً شناسایی هر گونه مشکل بالقوه در راه حل است.

به عنوان بخشی از این هدف، شما اهداف تحقیقی را که به شما در دستیابی به آن هدف کمک می کند، یادداشت می کنید. اما برای بسیاری از محققین (مخصوصاً پژوهشگران جوان تر) برخی از مراحل کلیدی را از دست می دهند:

  1. این اهداف تحقیقاتی چگونه به رسیدن به آن هدف کمک خواهند کرد؟
  2. چه مفروضاتی برای رسیدن به آن هدف لازم است؟
  3. تحقیقات شما (سوالات، وظایف، مشاهدات و غیره) چگونه به رسیدن به آن اهداف کمک می کند؟
  4. برای دستیابی به آن اهداف به چه نوع پاسخ یا مشاهداتی از شرکت کنندگان خود نیاز دارید؟
تحقیق مولد به عنوان روشی از تحقیق تعریف می شود که به محققان کمک می کند تا درک عمیق تری از کاربران به منظور یافتن فرصت هایی برای راه حل ها و نوآوری ایجاد کنند. گاهی اوقات به عنوان کشف یا تحقیق اکتشافی از آن یاد می شود، هدف همیشه یکسان است. (همون پرایمری ریسرچ خودمونه فقط جدید بود گفتن بیارم که یچیزی یاد بگیریم.:) )

به عنوان بخشی از این هدف، شما اهداف تحقیقی را که به شما در دستیابی به آن هدف کمک می کند، یادداشت می کنید. اما برای بسیاری از ریسرچر ها (مخصوصاً جونیور ها) یسری از مراحل کلیدی و اصلی رو از دست میدن.خالی از لطف نیست که چند مورد رو بیارم.قبل از ساخت اهداف این موارد رو باید دقت کرد:

  1. این اهداف تحقیقاتی چگونه به رسیدن به آن هدف(خواسته / سولوشنی برای حل مشکل) کمک خواهند کرد؟
  2. تحقیقات شما (سوالات، وظایف، مشاهدات و غیره) چگونه به رسیدن به آن اهداف کمک می کند؟
  3. برای دستیابی به آن اهداف به چه نوع پاسخ یا مشاهداتی از شرکت کنندگان خود نیاز دارید؟
  4. چه مفروضاتی برای رسیدن به آن هدف لازم است؟ (این مقاله در مورد همین قسمته)

یکی از رویکردهایی که افراد استفاده می کنند نوشتن اهداف خود در قالب فرضیه تحقیق هست. هنگام تلاش برای اعتبار بخشیدن به یک فرضیه با تحقیقات کیفی و گاه حتی با روش کمی، مشکلات زیادی وجود دارد.

پس قبل از هر چیزی یادتون باشه که فرضیات رو بنویسین،جنسشون رو بفهمین و با اهدافتون ترازش کنین.اینکار رو میتونین با کارگروهی و جلسات تیمی انجام دهید تا به حداقل سوگیری برسید.

یادتون باشه که روی فرضیات کار نکنیم، با فرضیات کار رو شروع کنیم و در ادامه اونا رو واکاوی کنیم.منظور اینه که ما هرگز نباید روی فرضیات کار کنیم زیرا به این معنی است که احتمالاً اشتباه می کنیم و دوباره کار می کنیم.فرضیات باید نقاطی برای هدایت ما باشن نه مقاصد رسیدن ما به هدف.

حالا چطوری این کار رو انجام بدیم؟

به سختی!! حداقل برای من توی این فضا سخته که توضیحش بدم.اما تا جایی که بتونم کلید میدم که دنبالش باشین و در ادامه اگه این سلسله مقاله ها ادامه داشت بعضی از متد ها رو میگم.

ترکیب برنامه ریزی پوکر (planning-poker)و اثر لنگر(anchoring-effect)
یک مثال عالی از نحوه کار  با مفروضات ، برنامه ریزی پوکر  هست.اگر در مورد آن نشنیدید، به بیان خیلی ساده، در مورد تخمین کار با استفاده از اعداد کار میکنه(فرض سازی کردن کارها)، تخمین (همون فرض)خود را مانند کارت های خود در پوکر مخفی کنید و سپس آنها را همزمان به گروه نشان دهید.

این امر از آنچه  اثر لنگر نامیده می‌شود، جلوگیری می‌کند  که در آن یک نفر (اولین تخمین‌گر) با ارائه تخمین خود ابتدا انتظاری از محدوده تخمین ایجاد می‌کند.

توی تیم‌هایی که کار کرده‌ام از این تکنیک برای توافق بر سر برآورد آنچه که باید فرض کنیم و تا کجا باید پیش بریم استفاده می کردیم.

چرا مهمه که ما مفروضات مختلفی داشته باشیم؟
وقتی که از اثر پوکر برای جلوگیری از اثر لنگر انداختن استفاده می‌کنیم، صرفاً برای تمیز دادن و برجسته کردن  تفاوت‌ها در برآوردهای فرضیه ها و مسئله هاست نه تایید و دفاع یا رد کردن و قضاوت فرضیه ها.
حالا چرا این مورد خیلی مهم هست؟ جواب :
وقتی بدونیم که من و شما از مساله ها برداشت ها و فرضیه ها و تخمین ها متفاوتی از بزرگی و اهمیت یک کار یا مساله ، یا تاثیرگذاری یا مخاطره آمیز بودن داریم حالا متغیر ها هر چه که میوان باشن، از این طریق می توانیم بحث کنیم  که :
"چرا!!!؟ و فرض من با فرض شما چه تفاوت هایی داره؟"


مخالفت کنید؛وقتی موافق باشیم بدتر است

خب مسلما وقتی همه موافق باشن همه چیز راحته ولی نتیجه می توانه بدتر از وقت هایی باشه که مخالفت میکنیم. بخاطر همین همیشه با تکنیک های ریشه یابی مساله شروع میکنیم.
یکی از بهترین و جالب ترین راه هایی که میشه با مساله برخورد کرد تکینک نام آشنای "پنج  چرا " هست. برای افرادی که در پروسه دخیل هستن ،فضایی ایجاد کنید تا به راحتی با این تکنیک بتوانند نظرات خود را برای ساخت فرضیات و اهداف ریسرچ به چالش بکشن.

روی فرضیات کار نکنید

توی این قسمت از مقاله کمی عمیق تر موضوع فرضیه و فرضیه سازی چقدر مهم است ادامه دادیم .همچنین
گفتیم که چرا نباید روی "فرضیات محض "کار کنیم؛در عوض، باید بیشتر روی اونا کار کنیم و اونا رو روشنتر کنیم و مطمئن شویم که دیگر فرضیات نیستند. یا حداقل اینکه بتوانیم ریسکشون رو تخمین بزنیم یا کاهش بدیم، و
اینکه گاهی اوقات باید با آنچه که داریم کار کنیم.

وقتی که فرضیات خودمون رو مطرح میکنیم و با تکنیک هایی که گفته شد ( در قسمت های بعدی بیشتر صحبت میشه) اونا رو شفاف تر و واضح تر کردیم (یا شاید فرضیات رو آزمایش کردیم/ قسمت های بعدی میگم) ،
حتما باید یادمون باشه که فرایند ها و نتایج تحلیل ها رو ورژن بندی کرده و داکیومنت کنیم،چون قطعا به دو هفته نکشیده، یادمون میره و سوالی پیش میاد که :
"بدون شک این سوال پیش خواهد آمد که «چرا دوباره X را انجام دادیم؟»."

پس از تولز های داکیومنت ساز مثل فیگجم،نوشن،میرو ، دراپ باکس و.... برای داکیومنت سازی و یادداشت برداری های دقیق استفاده کنید.هیچ وقت به حافظه های خودمون اعتماد نکنیم.میدونم که این کار خسته کننده ای هست ، اما حتی اگر خلاصه هم باشه، لینکی یا تصویری چیزی در کنار دیتا ها و فرضیات خود قرار بدید تابتونین به وقتشنشون بدین به چه علت و چرا فرض های دیگه تایید / رد شده یا یک فرض (خطرناک) هست یا نیست.

ممنون که توی این قسمت هم در کنار من بودین. منتظر نظراتتون هستم.
قسمت بعدی رو هم سعی میکنم به زودی منتشر کنم.