مدیر محصول | دیجیکالا، تپسی، ایرانسل، آسان پرداخت | دکترای مدیریت مارکتینگ
۱۰ کاری که هر مدیر محصول باید در ۳۰ روز اول خود انجام دهد - قسمت اول
بعد از گذراندن فرآیند مصاحبه و تعیین زمان شروع بهکار، یا شانس میارید و مقداری زمان برای استراحت بین دوتا کارتون خواهید داشت یا بلافاصله بعد از کار قبلی باید کار جدید را شروع کنید. در هر دو صورت اولین روز کاری خود را با کمی استرس و ذوق شروع میکنید و از همان ابتدا با کلی سؤال مواجه میشید:
- از کجا شروع کنم؟
- وظایفم چیه؟
- با کی باید کار کنم؟
- بیزینسمون دقیقا چیه؟
- هر کسی دقیقا چه کاری میکنه و برای هر کاری به کی باید مراجعه کنم؟
- فرهنگ سازمانیشون چیه؟
- …
به فرآیند پیدا کردن جواب این سوالات به اصطلاح آنبوردینگ - Onboarding گفته می شود. جدا از اینکه شرکت یا تیم منابع انسانی چه برنامه ای برای آنبورد کردن نیروهای جدید دارند، هدف از این مقاله اشاره به کارها و فعالیت های مفیدی است که در بدو ورود به شرکت جدید از دید یک مدیر محصول یا مالک محصول میشه انجام داد.
ورود مدیر محصول به شرکت جدید مثل ورودش به یک استخر با دوتا در ورودی می مونه:
- درب دوش آب گرم: اگر از این در وارد بشید، خیلی شیک و مجلسی اول دوش میگیرید و بعد، از تو حوضچه کلر برای ضدعفونی شدن رد میشید، سپس با همه ی امکانات آشنا میشید، زیر نظر یک مربی خبره آموزش میبینید و در نهایت در عمق ۴ متری به زیبایی شنا میکنید. بنابراین در این رویکرد به مدیر محصول فرصت و آموزش کافی برای آشنا شدن با بیزینس، فرآیندها، سیستم ها و آدم ها داده میشه.
- درب ۴ متری: از این در که وارد میشی درجا میوفتی تو عمق ۴ متری استخری که هیچ نجات غریقی هم نداره. با کلی تقلا و دست و پا زدن به زور خودتون رو روی آب نگه میدارید و مجبورید برای زنده بودن هرجوری شده تو همون شرایط شنا کردن رو یاد بگیرید. بنابراین در این رویکرد به مدیر محصول بدون هیچ مقدمه ای کارهای مختلف داده میشه و انتظارات زیادی از فرد وجود دارد.
من به شخصه هر دو روش را تجربه کردم هر کدوم مزایای خودشو داره و معمولا از روش دوم در شرکت های ایرانی استفاده میشه. ولی در این مقاله مستقل از این موضوع، به کارها و فعالیت های مفیدی که به شما کمک میکنه در کوتاه مدت و دراز مدت عملکرد بهتری به عنوان مدیر محصول داشته باشید، اشاره خواهد شد. قسمت اول این مقاله را میتوانید در ادامه بخوانید:
با تیم و روند کار خود آشنا شوید
۱. گپ زدن باهمه
نزدیک ترین مفهوم به مدیر محصول ارتباطات است. پس زمانی که وارد یک شرکت جدید میشید، با هر تعداد از افراد که میتونید ارتباط موثر برقرار کنید. میتونید این کارو با تنظیم جلسات شروع کنید. خیلی وقتا هم لازم نیست برنامتونو پر از جلسه کنید، در مسیر چایی ریختن یا موقع ناهار گپ بزنید و سعی کنید با ایجاد روابط درست و دوستانه هرچه بیشتر با ابعاد مختلف کار آشنا بشید. مهمترین افرادی که باید حتما باهاشون جلسه بزارید شامل مدیرتون، تیم فنی، تیم طراحی محصول، تیم مارکتینگ، تیم پشتیبانی، تیم عملیات، تیم BI است. به نکات و پیشنهادات افراد گوش کنید و ارزیابی کنید که چه کارهایی جواب میده چه کارهایی نمیده.
نزدیک ترین مفهوم به مدیر محصول ارتباطات است. پس زمانی که وارد یک شرکت جدید میشید، با هر تعداد از افراد که میتونید ارتباط موثر برقرار کنید.
شاید تنها کاری که همه ی شرکت ها مشترکا انجام میدن معرفی نیروی جدید به بقیه اعضای شرکته، که البته در حد معرفی سریع اسم هاست که در کمتر از ۵ دقیقه ۹۰٪ اسم ها یادتون میره. پس منتظر نمونید که کسی برای شما کاری بکنه از همون روز اول به دنبال ایجاد روابط با اعضای تیمتون باشید.
۲. یادگیری فرآیندها
وقتی فرآیند کارها براتون مشخص نیست، سوالهای بیشتری بپرسید! همونطور که میدونیم توسعه محصول میتونه یک فرآیند بسیار پیچیده باشه، به دو دلیل:
- هر سازمان فرآیند متمایز خود را دارد
- بعضی تیم ها، ملاحظات و شرایط خاصی دارند. ملاحظات و شرایط خاص شامل تیم هایی میشه که افراد دور کار دارند، اعضای تیم نسبت به بعضی پوزیشن ها حساسیت و بایاس فکری باشند، بدبینی و تجربیات بدی در تیم باشد و غیره
مطمئنا سعی میکنید روندهایی را اجرا کنید، ولی اگر نتونید فرآیند و نحوه کار در تیم را از قبل ورود شما به سازمان درک کنید، بعید است که موفق بشید. با شناخت فرایند های قبلی شرکت میتونید نقاط ضعف فرآیند ها را پیدا کنید و عملا جایی که شما میتونید به تیم کمک کنید همونجاست. اگر سازمان نیاز به اصلاح فرآیندها در چرخه تولید محصول دارد، میتوایند از خود بچه های تیم کمک بگیرید و آنها را با خود همراه کنید با این کار پذیرش و همکاری تیم بیشتر خواهد بود. فراموش نکنید که شاید شما اصول فرآیندهای درست را بهتر بشناسید ولی پیشینه افراد، تجربه سازمان، نوع روابط درون تیمی و بین تیمی، فرهنگ سازمانی و توقع مدیر بالاسری در ایجاد فرایندها بسیار تاثیر گذار است.
۳.جوگیر نشو!
شما ممکن است در همان ابتدا پیشنهادات فوری داشته باشید و بخواهید به این مسئله اشاره کنید که چطور فلان مشکل را در تجربه قبلی خود حل کردید و یا ابزار جدیدی برای تیم پیشنهاد کنید. ولی دست نگه دار و جوگیر نشو! احتمالا در اینجا پیشینه و دلایلی مختلفی هست که باعث پیشرفت امور در یک ویژگی خاص نشده و این که چرا کسی راه حل به این واضحی که نوک زبان شماست را اجرا نکرده.
اگر دیگران در شما احساس خود برتر بینی و میل به قدرت ببینند شما را از بین خواهند برد و خیلی زود محل کار جدیدتون به جهنمی برای شما تبدیل خواهد شد. به شخصه افراد زیادی و صد البته با تجربه ای دیدم که وارد سازمان میشوند و بدون اینکه اطلاعات درستی داشته باشند، سعی در ایجاد تغییرات بزرگ داشتند ولی نه تنها موفق نبودند بلکه خیلی زود ناامید و سرخورده شدند.
هر تغییری چه درست چه غلط، به صورت تدریجی امکان پذیر است. پس به خودتون و دیگران زمان بدید
بنابراین سعی کنید در شروع کار، خود را با فرآیندها چه غلط چه درست وفق بدید و از زدن ساز مخالف در بدو ورود پرهیز کنید چون واقعیت اینکه تیم نگاه نمیکنه شما دارید درست میگید یا نه؟ اگر بخواید درجا تغییرات بزرگی ایجاد کنید با اینرسی و مقاومت اعضای تیم روبرو میشید. درعوض سعی کنید با تاثیرگذاری ها و موفقیت های ریز، گوش دادن و ایجاد روابط، اعتبار و جایگاه خود را به دست بیارید.
۴.یادداشت بردارید!
از هر اطلاعاتی که دریافت میکنید و هر سوالی که براتون ایجاد میشه یادداشت بردارید، این کار به مرور اطلاعات کمک میکند (چه بسا برای دیگران در آینده هم مفید باشد). توصیه شخصی من اینکه تا میتونید اطلاعاتتونو به صورت دیجیتال یادداشت کنید تا بتونید راحتتر سازماندهیشون کنید. ولی وجود یک دفترچه و خودکار همیشه لازمه چون هیچ ابزار دیجیتالی مثل کاغذ و خودکار دردسترس تر و همه کاره تر نیست.
به طور مثال من خودم برای شروع به کار در تپسی یک دفترچه و خودکار مشکی خریدم و لیستی تهیه کردم که بخش های زیر در آن بود:
- سوالات: هر سوالی که داشتم و فرد احتمالی که میتونست پاسخ بده را اینجا یادداشت میکردم.
- دسترسی ها و اسناد: برای آشنا شدن با محصول و نحوه مدیریت نیاز به دسترسی به پنل ها و اسناد مختلف داشتم.
- جلسات و هدف جلسات: با چه کسانی و در مورد چه مسائلی باید جلسه میذاشتم.
- دسته بندی اطلاعات: با دسته بندی اطلاعاتی که جمع میکردم ذهنمو مرتبط میکردم تا گپ های احتمالی رو راحت تر پیدا کنم
- مشکلات و راه حل پیشنهادی: اگر مشکلی در هر چیزی میدیدم اول اینجا مینوشتم و درجا مطرح نمیکردم. میذاشتم به موقعش یکی یکی.
- تحقیق و بررسی: موضوعاتی که نیاز داشت مطالعه بیشتری داشته باشم
با مشتری و محصول خود آشنا شوید
۵. بهره بردن از تازه وارد بودن
فقط ۳۰ روز اول کار خود این فرصت را دارید که به عنوان یه مشتری جدید به محصول نگاه کنید و دیگه هیچ وقت همچین موهبتی نصیبتون نمیشه. شما در ۳۰ روز اول درگیر کوله باری از تعصبات و فرضیات نسبت به محصول خود نشده اید و این برای شما مزیتی تکرار نشدنی ایجاد میکند که باید از آن به نفع خود استفاده کنید.
این موضوع را هنگامی که در محصول خود شیرجه میزنید، به بیزینس مسلط شدید و در تعامل با مشتریان هستید، در نظر بگیرید. شما الان در تهاجم اطلاعات زیادی قرار دارید که ذهن شمارا بایاس میکند پس ذره ای تامل کنید و خودتونو جای کاربر قرار بدید…
تا به اینجا، با ۵ کاری که به عنوان مدیر محصول باید انجام دهید آشنا شدید و در قسمت دوم این مقاله به مباحث زیر می پردازیم:
۶. شناخت مشتریان محصول
۷. توقع سازمان از مدیر محصول
۸. شناخت معیارهای اندازه گیری
۹. تایین اهداف شخصی
۱۰. موفقیت های کوچیک و سریع
لینک قسمت دوم:
من، علی معدنی را، میتوانید از طریق شبکه های اجتماعی زیر پیدا کنید:
- Linkedin: linkedin.com/in/ali-maadani/
- Twitter: twitter.com/MdndAli
مطلبی دیگر از این انتشارات
مهمترین ویژگیهای یک مدیر محصول موفق از دید مدیران برجسته این حوزه
مطلبی دیگر از این انتشارات
نمود دیرینه طراحی تجربه کاربری (User Experience Design – UX Design) در زندگی ما
مطلبی دیگر از این انتشارات
21 قانون اصلی از طراحی UX (قسمت سوم)