بیا لحظـــات را زندگــــــی کنیم...


به تازگی شیفته‌ ی آهستگی شده‌ام...

دلم می‌‌خواهد با کمترین سرعت به پیش بروم تا فرصت کنم اطرافم را خوووب بنگرم و از مناظر و وقایع،
بهره و لذت بیشتری ببرم.


دلم می‌ خواهد کمی از بارِ سرِ همیشه شلوغم بکاهم و گاهی بی دغدغه خودم را روی تخت رها کنم و فارغ از همه‌ی برنامه‌ها و کارهای تلنبار شده، به سقف زل بزنم.


دلم می‌خواهد گام‌هایم را کندتر بردارم و بیش از کمیت به کیفیت بها دهم.

این روزها فراتر از دانستن، این نکته را لمس کرده‌ام که شتافتن یا همیشه در اندیشه‌ ی کاری یا برنامه‌ای بودن، آدمی را به هیـــــــچ جایگاه و مرتبه‌‌ی ارزشمندی نمی‌رساند.
بلکه بر استیصال و درماندگی او می‌‌افزاید.
حتا در او ترسی از پریدنِ فرصت‌ها و محو شدنشان ایجاد می‌کند که سدی می‌‌شود در مسیر حرکتش.
استرس، تلاطم و بازماندگی نخستین پیامدهای چنین سبکیست.

اگر طالب پیشرفتی بدان، رشدی که در طمأنینه و آرامش یافت می‌کنی، هرگز و هرگز در شتاب و عجله نمیابی.!

گاهی بِایست و کاری نکن.
گاهی متوقف شو و به جای نگریستن به دورنمای مقصدت و ترس از طولِ مسیر، دور و برت را کنجکاوانه و موشکافانه از نظر بگذران.
باور کن زندگی همین لحظاتیست که آنها را بیرحمانه قربانیِ مقصد نامعلوممان می‌‌کنیم.
زندگی همین اموریست که آنها را بیهوده می‌‌پنداریم.

رفیق!!!

بیا لحظـــــــات را زندگــــــی کنیم...


?به قلم:

••✧-❥فاطمه سادات جزائری❥-✧••