⚖️ این یک قانون است!


می‌بینی..؟

هرچه از عمرمان می‌گذرد، زندگی برایمان معنا و مفهوم دیگری می‌یابد.

تا این لحظه، زندگی برای من به دو نیمه تقسیم می‌شود.

پیش از سی سالگی و پس از آن.

قبل از سی سالگی زندگی را مثل یک بازی می‌دیدم که هدف از آن کسب لذت، راحتی و حال خوب بیشتر است. و هر راهبند و دست اندازی در راه رسیدنِ من به این غایت، حالم را خراب و دگرگون می‌ساخت.

کم کم شکست‌های پیاپی در این مسیر، این خطای شناختی را برای من روشن و آشکار کرد.

و اکنون روز به روز بیشتر درمی‌یابم که هر قدم در مسیر کسبِ رفاه و لذتِ بیشتر، مساویست با چندین گام دور شدن از این مقصود.


فلسفه‌ی زندگی پس از سی سالگی برای من رشدیست که در کشاکش سختی‌ها، دردها و ناملایمات حاصل می‌شود.

زندگی بعد از سی سالگی برایم شیرین‌تر از قبل از آن است.

چون اغلب افکار، رفتارها و تصمیماتم محصول تجربه و درک بیشتر من از واقعیت زندگیست، نه احساساتِ آنی..!

به جرئت اعتراف می‌کنم: ره‌آورد این سبک از زندگی، شادی و لذت بیشتری بوده برایم.

گاهی اطرافیانم حیرت می‌کنند که با این حجم از درد و رنج و مشکلات، چگونه انقدر شاد و سرحال و خندان هستم..؟

برخی تصور می‌کنند خودم را به بی خیالی زده‌ام و برخی دیگر فکر می‌کنند این شادی، پوسته‌ایست برای پنهان کردن درد و رنج‌هایم.

اما واقعیت چیز دیگریست...

وقتی افکار، رفتارها و تصمیماتمان محصول تجربیات و درک بیشتر ما از زندگی باشد، و نه احساساتِ آنی و لحظه‌ای، زندگی رهاوردی بی بدیل به ما اهدا می‌کند به نام "شادی".

و من به این می‌اندیشم که زندگی پس از چهــل سالگی چقدر می‌تواند شیرین‌تر و شادی آفرین‌تر باشد؟

این استنباط برایم قطعیست که:

هرچه نگاهمان به حقیقتِ زندگی نزدیک‌تر می‌شود، کیفیت حالِ ما بهتر و زندگی برایمان شیرین‌تر می‌گردد.

این یک قانون است..!


✍? به قلم:

••✧-❥فاطمه سادات جزائری❥-✧••