روایت‌گری با داده - قسمت نخست

ما به عنوان پژوهشگر، دانشجو و یا حتی مخاطبان عادی اخبار روزانه با نمودارهای زیادی سروکار داریم که می‌توانند گمراه‌کننده باشند. گاهی اوقات نمی‌توانیم به راحتی منظور آنها را بفهمیم یا حتی نمی‌دانیم چگونه از میان انبوهی از نمودارها و شیوه‌های بصری‌سازی داده دست به انتخاب بزنیم.

در کتابی که در چند قسمت به مرور آن خواهیم پرداخت، Knaflic سعی کرده با بیان اصولی ساده ولی کاربردی ما را از این سردرگمی نجات دهد. هرچند که گاهی نویسنده نمی‌تواند از نظراتش دفاع کند و نکاتش سلیقه‌ای به نظر خواهد رسید ولی چارچوب کلی که برای بصری‌سازی داده (data visualization) به کار برده برای همه بسیار راه‌گشاست.

کتاب داستان سرایی با داده راهنمایی برای بصری‌سازی داده‌هاست که عمدتاً بر فضای کسب‌وکارها تمرکز دارد، اما اصول آن در هر ارائه‌ای کاربردی است. نویسنده این کتاب که در زمینه بصری‌سازی داده‌های کمّی تخصص دارد ورکشاپ‌ها و دوره‌های مختلفی را برای آموزش موضوعاتی از این دست برگزار می‌کند. او پیش از دنبال کردن دغدغه شخصی آموزش به افراد، در بانک‌ها و موسسات خصوصی و شرکت‌های بزرگ فعالیت می‌کرده است. آخرین تجربه کاری او کار در گوگل به عنوان مدیر تیم people analytics بوده است.

توانایی شما در روایتِ داستانِ داده‌ها مهم‌تر از استفاده از ابزارهای پیشرفته‌ی بصری‌سازی آن‌هاست، چرا که در نهایت این شما هستید که باید ترکیب ابزارها، تکنیک‌ها و عناصر داستانی به این داده‌ها جان می‌بخشید.

برای داشتن ارائه‌ای با کیفیت همراه با نمایش صحیح داده‌ها، باید این ۶ قدم مهم را طی کنید:

۱. بستر(context) را درک کنید.

۲. شیوه بصری‌سازی مناسب را پیدا کنید.

۳. شلوغی‌ و به‌هم‌ریختگی‌ها را حذف کنید.

۴. توجه را به آن نقطه‌ای که می‌خواهید جلب کنید.

۵. مثل یک طراح فکر کنید.

۶. داستان روایت کنید.

گام اول: اهمیت درک درست بستر (context)

قبل از اینکه وارد مسیر بصری‌سازی داده شویم باید زمانی را به بررسی بستری اختصاص دهیم که این نیاز در آن شکل گرفته است. به عبارت دیگر باید پیش از انتخاب فرمتی که در آن داده‌ها را ارائه می‌دهید، به نکات زیر توجه کنید:

تفاوت میان تحلیل اکتشافی (Exploratory analysis) و تحلیل توضیحی (Explanatory analysis)

تحلیل‌ اکتشافی زمانی استفاده می‌شود که با بررسی داده‌ها می‌خواهید بدانید چه بخشی از آن‌ها اهمیت دارند تا توجه دیگران را به آن بخش جلب کنید. استفاده از روش اکتشافی مانند گشتن به دنبال مروارید در میان صدف‌ها است. شما ممکن است ۱۰۰ صدف (فرضیات مختلف) را باز کنید تا شاید در نهایت بتوانید ۲ مروارید پیدا کنید. زمانی که می‌خواهیم یافته‌ها را با مخاطبان در میان بگذاریم، از مرحله اکتشافی عبور کرده‌ و با تحلیل توضیحی داستان پیدا شدن آن دو مروارید را تعریف می‌کنیم.

اشتباه غالب افراد این است که وسوسه می‌شوند داستان‌شان را از قسمت اکتشافی تعریف کنند تا زحماتی که در مسیر کشیده و خلاقیت‌هایی که به‌خرج داده‌اند، بازگو کنند. اما این کار مانند این است که از مخاطبان بخواهیم تک‌تک صدف‌ها را باز کنند تا مرواریدها پیدا شوند. تمام تلاش‌تان را بکنید تا در مقابل این وسوسه مقاومت کرده و فقط روی داستان مرواریدها تمرکز کنید.

در تحلیل توضیحی و پیش از ساخت هرگونه ارائه بصری از داده‌ها یا تولید محتوا، باید برای این سوال مهم پاسخی کاملاً شفاف داشته باشیم: برای چه کسی، چه چیزی را، چگونه می‌خواهیم ارائه کنیم؟

به عبارت دیگر باید بدانیم

برای چه کسانی در حال ارائه دادن هستیم و تصور آنها از جایگاه ما چیست؟

چیزی به نام «ارائه‌ای برای همه» وجود ندارد. اگر دایره مخاطبان را بیش از حد وسیع در نظر بگیرید، ممکن است حتی نتوانید با یک نفر هم ارتباط مناسبی برقرار کنید، چرا که نمی‌توان در آنِ واحد دغدغه‌های مختلف را پوشش داد. برای اجتناب از این حالت، می‌توانید ارائه‌های متفاوتی برای گروه‌های مختلف آماده کنید یا تمرکز ارائه را بر ارتباط برقرار کردن با کسانی قرار دهید که تصمیم‌گیرنده هستند.

جایگاه شما نیز به عنوان ارائه‌دهنده در این میان مهم است. استراتژی شما برای بهینه‌ترین حالت ارائه، بستگی به جایگاه و درک دیگران از موقعیت شما دارد. آیا به عنوان متخصص در حال صحبت هستید؟ یا کسی که نیاز دارد جایگاهش را تثبیت کند؟ اولین بار است که با این افراد ملاقات دارید یا رابطه محکمی میان شما وجود دارد؟ در نتیجه لازم است قبل از آماده کردن محتوا، برای این سوالات پاسخ شفافی داشته باشید.

انتظار داریم مخاطبان پس از ارائه ما چه چیزی را متوجه شوند و یا چه کاری در این راستا انجام دهند؟

همیشه پیش از هر ارائه‌ای باید بدانیم پس از ارائه اطلاعات مخاطبان ما باید چه اکشنی داشته باشند. اگر پاسخ این سوال را نمی‌دانیم، باید در ارائه اطلاعات نیز بازنگری کنیم. بسیاری تصور می‌کنند مخاطبان همیشه بهتر می‌دانند که با داده‌ها چه کنند، ولی این تصور اشتباهی است، چرا که شما به عنوان تحلیل‌گر تسلط بیشتری به موضوع دارید و باید پیشاپیش برای شما شفاف باشد که می‌خواهید از این داده‌ها چه استفاده‌ای بکنید. در این حالت، حتی اگر شما به اشتباه موضوعی را بررسی کنید، همین امر می‌تواند آغازی برای بحث در مورد راهکار صحیح باشد یا اگر در جایگاهی نیستید که راهکار مستقیمی پیشنهاد دهید، سعی کنید در شکل‌دهی به بحث نقش مستقیمی داشته باشید. روشی (مکانیسمی) که برای ارتباط برقرار کردن با مخاطبان‌تان پیش می‌گیرید می‌تواند بسیار متنوع باشد، چرا که عوامل زیادی در انتخاب شیوه ارتباط شما تاثیر دارد. اما اگر شیوه ارتباط را یک طیف در نظر بگیریم که یک سر آن ارائه زنده و حضوری و سر دیگر آن ارائه یک متن نوشتاری باشد، در نتیجه کنترل شما بر مخاطبان نیز می‌تواند زیاد یا کم شود. تصویر زیر سعی کرده این طیف را ترسیم کند:

به طور خلاصه اگر شما در حال ارائه حضوری هستید، اگرچه تسلط بیشتری به مخاطبان دارید، اما مهم هست که آماده سوال پرسیدن، کم یا زیاد کردن سرعت ارائه و قطع شدن بحث به واسطه سوال‌ها باشید. در مقابل زمانی که متنی را غیرحضوری ارائه می‌دهید، تسلط شما بر مخاطب کاهش می‌یابد و باید تا حد امکان جزئیات را توضیح دهید. چرا که برای پاسخ به سوالات فرصتی ندارید و تنها متن باید بتواند از شما دفاع کند.

داده‌ها چگونه به شما برای رسیدن به مقصودتان کمک خواهد کرد؟

کدام شیوه ارائه و دسته‌بندی داده می‌تواند به بهترین شکل نیاز شما را پاسخ دهد؟ پاسخ به این سوال موضوع اصلی این کتاب است که در فصل‌های متعددی به آن پرداخته شده است. اما در کنار پاسخ به سوالات پیشین که هر کدام اهمیت ویژه‌ای دارند، باید به این سوالات نیز به ترتیب پاسخ دهیم.

مثلاً تصور کنید برای کمیته‌ای در حال ارائه آمارید که مسئولیت تایید بودجه آموزشی تابستان را برعهده دارند. در این حالت، مخاطبان شما اعضای کمیته تایید بودجه هستند و موضوع تایید بودجه برنامه تابستان به دلیل موفقیت برنامه فصل بهار است.

نتایج پژوهش‌های پیمایشی که از شرکت‌کنندگان برنامه، قبل و بعد از بهار تهیه شده، این موفقیت را اثبات خواهد کرد.

ممکن است این سوال برای شما پیش بیاید که چگونه می‌توانیم با موفقیت و در بهینه‌ترین حالت داده‌ها را با مخاطبان درمیان بگذاریم؟

برای این کار ۳ روش وجود دارد که به شما کمک می‌کند تسلط بیشتری روی موضوع داشته باشید:

داستانی ۳ دقیقه‌ای: تصور کنید شما برای ارائه یافته‌ها تنها ۳ دقیقه فرصت دارید تا مخاطبان را از همه‌ نکات مهم مطلع کنید. این ۳ دقیقه شاکله اصلی داستان شماست و اگر بر آن مسلط باشید، تحت هر شرایطی مخاطبان با شما همراه می‌شوند و از تمام نکات کلیدی آگاه خواهند شد.

ایده اصلی: از ۳ بخش مهم تشکیل شده است که باید برای هر بخش آن پاسخ شفافی داشته باشید:

  • بیانگر نقطه نظر خاص شما باشد.
  • محوریت آن با موضوع مورد بررسی شما باشد.
  • تنها در یک عبارت کامل قابل بیان باشد.

مثال بالا را می‌توان به این شکل تبدیل به یک ایده اصلی کرد:

برنامه آموزشی تابستان که به صورت آزمایشی برگزار شد، در بهبود درک دانش‌آموزان از درس علوم موفق بود، و به دلیل همین موفقیت ما پیشنهاد می‌کنیم که این برنامه‌های تابستانی را ادامه دهیم. لطفاً اختصاص بودجه به این برنامه را تایید کنید.

استوری‌برد (story boarding): روشی بصری برای نشان دادن مسیر ذهنی شما در پرداختن به موضوع است. در اینجا با ارائه ساختاری که طی خواهید کرد، از موضوع اصلی تا راه‌حل/یافته‌ها را نمایش می‌دهید تا چارچوب مسیر شفاف شود.

تا اینجا به صورت کلی مهم‌ترین نکاتی را بررسی کردیم که برای درک بهتر بستر ارائه داده‌ها نیازمندیم، یا به عبارت دیگر گام اول را بررسی کردیم. در پست‌ بعدی، به توضیح نمودارها و استفاده خاص هرکدام خواهیم پرداخت و گام‌های دیگر را نیز بررسی خواهیم کرد.