هم‌آموزی - مصاحبه با آمنه فدایی پژوهشگر دانشگاه هاروارد

گفتگو با آمنه فدایی پژوهشگر پروژهٔ سالمندان چین در دانشگاه هاروارد
گفتگو با آمنه فدایی پژوهشگر پروژهٔ سالمندان چین در دانشگاه هاروارد

تجربهٔ هم‌آموزی در صنف تجربهٔ دیوار

ما در صنف تجربهٔ دیوار، هر هفته یک جلسهٔ یادگیری برگزار می‌کنیم که اسمش رو «هم‌آموزی» گذاشتیم.
در بعضی از این جلسات مهمان‌هایی رو دعوت می‌کنیم تا برامون حول موضوعی براساس دانش و تجربهٔ خودشون صحبت کنن؛ این دانش یا مربوط به حوزهٔ کاری‌شون یا تحصیلات دانشگاهی‌شونه و می‌تونه برای کل صنف مفید باشه.
ما فکر کردیم حالا که این جلسات برای ما مفید بودند چرا برای همهٔ علاقه‌مندان منتشرش نکنیم؟ این‌طور بود که بعد از جلسهٔ هم‌آموزی با آمنه فدایی و با هماهنگی و موافقت خودش متن این جلسه رو نوشتم تا منتشر کنیم.

در این مطلب در مورد پروژهٔ اخیر آمنه که در دانشگاه هاروارد در جریانه توضیح دادم، همچنین رشتهٔ تحصیلی آمنه رو در دانشگاه MIT با عنوان Integrated Design and Management معرفی کردم.برای آشنایی بیشتر با ما، پست بلاگ معرفی صنف تجربهٔ دیوار رو بخونید.

آمنه فدایی

پژوهشگر در دانشگاه هاروارد مجموعهٔ ATI: Assistive Technology Initiative

فارغ‌التحصیل ارشد Integrated Design and Management از دانشگاه MIT آمریکا

کارشناسی ارشد طراحی صنعتی از دانشگاه امیرکبیر

کارشناسی طراحی صنعتی از دانشگاه هنر تبریز

از سایت شخصی آمنه فدایی
از سایت شخصی آمنه فدایی


پروژهٔ سالمندان چین در مجموعهٔ ATI

آمنه الان مسئول طراحی پروژهٔ سالمندان چین در مجموعهٔ Assistive Technology Initiative است.
در زمان گفتگو آمنه با صنف تجربهٔ دیوار، او و تیمش در مرحلهٔ پیدا کردن مسائل و شناسایی مشکلات پروژه‌ای که در ادامه بهش اشاره می‌شه؛ بودند تا از بینشون مسئله‌ای رو انتخاب و براش محصولی طراحی کنند.

مجموعهٔ ATI از آزمایشگاه دپارتمان مهندسی و علوم کاربری دانشگاه هاروارد، با هدف شکل‌گیری استارتاپ و محصولات برای ورود به بازار تأسیس شده.

پروژهٔ سالمندان چین در مجموعهٔ ATI شکل گرفت؛ در واقع هاروارد با سرمایه‌ای که برای حل و توسعه این پروژه از چین گرفت دپارتمان‌های مختلفش رو دور هم جمع کرد تا هر کدوم در حوزهٔ تخصصیشون روی این پروژه کار کنن. برای هم‌فکری و کمک هر کدوم از این دپارتمان‌ها و تیم‌ها به‌ همدیگه، هفتگی و ماهانه جلسات مداومی برگزار می‌شه.

در واقع Social Technology محوریت اصلی پروژه‌ست و هر کس می‌تونه بخشی رو انتخاب کنه و با کار کردن روی راه‌حل‌های مختلف در حوزهٔ تکنولوژی اجتماعی، محصولی تولید کنه.

یکی از چالش‌های مهم این پروژه، انجام دادنش از راه دوره که به خاطر پاندمیک و دوری از چین، آنلاین و با مترجم برگزار می‌شه.

روش‌های پژوهشی به‌کار رفته

Remote Interviews

Experts Interviews

Affinity Diagram

Contextual Inquiry

Persona

A/B Testing

Community Testing

بعد از این توضیحات اولیه در مورد پروژه، آمنه گفتگو رو به سمت تعاملی شدن و پرسش و پاسخ پیش برد و اعضای صنف سوالاتی مطرح کردن که آمنه به همشون جواب داد. بخش پیشِ رو، شرح همین قسمته.

بازار چین در انتخاب مسئله اثرگذار نیست؟ برای انتخاب موضوع آزادید؟

بازار خیلی اثرگذاره. در گذشته، در چین قانون تک فرزندی گذاشته شده که والدین متأثر از این قانون، الان پیر شدن و نیاز به مراقبت دارن. تخمین زدن در سال 2030، حدود 250 میلیون نفر در چین جمعیت بالای 65 سال هستن. این عدد جالب توجه و بازار بزرگیه و البته این آمار در جهان هم به همین شکله. بنابراین به فروش این محصول به کشورهای دیگه حتی آمریکا هم فکر می‌کنن. در آینده هم جمعیت کل دنیا به این سمت خواهد رفت. بعد از پاندمیک افراد زیادی ترسیدن که به آسایشگاه برده بشن و ترجیح دادن توی خونه بمونن و افراد مراقب شامل فرزندانشون هم کمتر شدن.

درباره روش پژوهش مصاحبه غیر حضوری که فقط نمایان‌گر نگرش کاربر است نه رفتارشون، آیا سوالات مرتبط با رفتارها و خاطرات و سوابقشون پرسیده‌ می‌شه؛ می‌تونه جایگزین روش مشاهده (که الان امکانش رو ندارین) بشه؟

یکی از نکاتی که در مورد سالمندان وجود داره اینه که کلا غر نمی‌زنن. چون حس می‌کنن اگر غر بزنن ناتوانن و مایل نیستن اینطور به نظر بیان. اینو خیلی توی مصاحبه‌ها دیدیم.

سوال‌ها کلا در خصوص خاطرات اون‌هاست و از بین جواب‌‌هاشون، مشکلاتشون رو می‌فهمیم.

مثلا می‌پرسیم «دیروز رفتی بیرون چطور بود؟»، در مورد خرید که حمل وسایل سخته، اول می‌گه «نه مشکلی نیست» و بعد که بیشتر می‌پرسیم خودش سبد خرید رو نشون می‌ده و می‌گه از خونه تا مرکز خرید باید سوار اتوبوس بشه و وقتی می‌خواد بذارتش تو اتوبوس باید بلندش کنه؛ اینجا می‌فهیم که بلند کردن سبد خرید براشون سخته و به ذهنمون میاد «چرا باید بلندش کنن؟ چرا نمی‌تونن بکشنش؟»

به همین دلیل باید سوال‌های زیاد و مختلفی پرسید تا بفهمیم واقعا چه مشکلاتی دارن.

بعد از مصاحبه ازشون می‌خوایم یادداشتی برای ما بنویسن و در این بخش هم نکاتی رو اضافه می‌کنن و بیشتر توضیح می‌دن. اما موقع مصاحبهٔ رودررو مایل نیستن این نکات رو بگن.

کاری که از این به بعد می‌خوایم انجام بدیم (چون متدمون رو تغییر دادیم) اینه که استوری‌بردی از مراحل مختلف کارهای روزانهٔ سالمندان طراحی کنیم و به مصاحبه‌شونده‌ها نشونش بدیم تا بفهمیم آیا فرد هم این مشکلات رو تجربه کرده یا نه؟ یا مشکلات مشابهی داره یا نه؟

مشکل دیگه هم ترجمه‌ست که هر بار صحبت می‌کنن باید صبر کنیم تا مترجم حرف‌ها رو ترجمه کنه و بالعکس و بین مکالمات مکث زیادی اتفاق می‌افته که باعث می‌شه مصاحبه‌شونده حرفی رو که می‌خواد بگه فراموش کنه. به همین دلیل می‌خوایم تعدادی پژوهشگر در چین استخدام کنیم که اون‌ها بخشی از پژوهش رو برامون انجام بدن.

چطور مطمئن می‌شید در ترجمهٔ همزمان، مفهوم به‌خوبی منتقل می‌شه و جواب های دقیقی دریافت می‌کنید؟

این رو هنوز هم دقیق نمی‌دونیم چیکار کنیم. مثلا من سوالی می‌پرسم که در زبان چینی معنیش خیلی متفاوته و مترجم باید سوالات زیادی بپرسه تا دقیقا منظور رو بفهمه و بعد بتونه سوال رو ترجمه کنه. برای همین گاهی اوقات قبل از مصاحبه، سوال‌ها رو برای مترجم می‌فرستم تا از قبل بهشون فکر کنه و سوال‌هاش رو بپرسه تا کامل متوجه منظورم بشه. اما باز هم در طول مصاحبه، مدام براساس جواب کاربر سوال جدیدی ایجاد می‌شه که از قبل طرح نشده و نمی‌شه فقط روی همون ترجمه‌های قبلی حساب باز کرد. ولی کاری که به‌زودی می‌خوایم انجام بدیم اینه که ویدیوهای مکالمات رو ضبط کنیم که مترجم‌ها بتونن درستی ترجمه رو بررسی کنن و ببینن جایی رو فراموش کردن یا نه!

در چنین پروژهٔ گسترده‌ای، برای انتخاب کابر پژوهش چه استراتژی‌ای دارید؟ با چه کسایی صحبت می‌کنید؟

برای تارگت جدولی تهیه کردیم از انواع مدل‌های کاربرانی که داریم. مثلا کسایی که بالای ۶۵ یا بالای ۸۵ هستن، کسایی که در شهر یا روستا هستن، در خانهٔ خودشون تنها هستن، با بچه‌هاشون زندگی می‌کنن، یا در خانهٔ سالمندان هستن و... این دسته‌بندی‌ها رو مشخص کردیم.

در قدم بعدی در نظر گرفتیم چه کسایی با این افراد در ارتباطن؟ اولین گروه، کسایی هستن که از سالمندان مراقبت می‌کنن که یا پرستار حرفه‌ای‌ان یا فرزندانِ خودشون هستن. گروه بعدی افرادی‌ان که در حوزهٔ سالمند تخصص دارن، مثلا فیزیوتراپ‌ها یا متخصصان حوزهٔ پزشکی. با این گروه‌ها صحبت کردیم، یکی از چالش‌ها این بود که نمی‌تونستیم هر روز فرد جدیدی رو به پژوهش اضافه کنیم و ازش مصاحبه بگیریم چون باید همه رو در REB: Research Ethics Board (برای ضمانت رعایت اخلاق پژوهش نسبت به افراد مورد پژوهش) ثبت نام می‌کردیم که فرآیند طولانی و زمان‌گیری داشت و برای آمریکا انجام شده بود. اما در چین هنوز انجام نشده و ما می‌تونستیم موقتا با سالمندان چینی که فرزندانشون در آمریکا هستن صحبت کنیم. مشکلی که وجود داشت این بود که اکثر کسایی که اینجا هستن خانوادهٔ تحصیل‌کرده‌ای دارن و در سطح بالایی زندگی می‌کنن و می‌تونن پرستار داشته باشن یا افراد تحصیل‌کرده و فعالی هستن.

پیدا کردن سالمندانی که در روستا هستن چالش دیگه‌ایه که باعث شده هنوز با این افراد حرف نزنیم و باید با روش‌های دیگه‌ای پیداشون کنیم.

از حرف زدن با آدم‌ها یاد گرفتیم، یکسری مشکلات رو پیدا کردیم و از مدل افرادی که درگیر بودن، پرسونا ساختیم. مثلا الان افرادی که باهاشون مصاحبه کردیم سالمندان فعال و مستقلن و نیاز داریم بیشتر با آدم‌هایی که وابسته‌ان حرف بزنیم. پرسونا ساختن خیلی کمک کرد بفهمیم باید مشکلات کدوم قسمت رو حل کنیم، به کدوم سمت بریم و کدوم گروه مشکلات بزرگتری دارن که ما می‌تونیم حل کنیم.

چه تخصص‌هایی در تیم دارید؟

از دپارتما‌‌‌ن‌های مختلف مثل بیزینس روی این پروژه کار می‌کنن، با اونا در تعامل و ارتباط هستیم و یا مثلاً با Medical Center Harvard در ارتباطیم که فیزیوتراپ یا پژوهشگرانی‌ان که در مورد سالمندان تحقیق می‌کنن.

از دپارتمان ما مهندسای مکانیک به‌عنوان متخصص فنی در گروه هستن و من هم بخش دیزاین رو بر عهده دارم.

بررسی‌های فرهنگی هم در این رابطه داشتید؟ مثلا به‌صورت سنتی یا تاریخی، رویکردهای خاصی وجود داره؟ من فکر می‌کنم غر نزدن آدم‌های پیر شاید دلالت‌های فرهنگی داشته باشه. این پیچیدگی‌ها در تحلیل در نظر گفته می‌شه یا در اجرا یا قبل‌تر از اون؟

آره صددرصد. چینی‌ها به‌طور کلی خیلی غر نمی‌زنن. علاوه بر این افراد سالمند خیلی تمایل ندارن که ایرادات و سختی‌های زندگی خودشون رو بازگو کنن.

بله، بخش‌های فرهنگی هم داریم. از افرادی که در گروه ما چینی‌ هستن در مورد مباحث فرهنگی می‌پرسیم. توی مصاحبه‌ها هم می‌پرسیم که چه مدل غذایی دوست دارید؟ چه مدل غذایی رو درست می‌کنید تا بیشتر باهاشون آشنا بشیم و چیزهایی که براشون لذت‌بخش‌تره رو بدونیم.

مثلاً تو این بررسی‌ها فهمیدیم افراد زیادی صبح‌ها برای ورزش به پارک می‌رن و یا در رقص‌های گروهیِ شهری شرکت می‌کنن و بینشون محبوبه. کفش‌های خاصی هم براش می‌پوشن و پوشیدن اون‌ها خیلی براشون مهمه، این‌ها همه بخشی از فرهنگشونه.

یا با در نظر گرفتن آب و هوا فهمیدیم شمال‌غربی چین هوا سردتره و مردم بیشتر توی خانه می‌مونن. اما در بخش شرقی چون هوا خوبه، مردم بیشتر در فعالیت‌های بیرونی و اجتماعی شرکت می‌کنن.

یا افراد سالمند بیشتر زمان‌شون رو در پارک‌ها می‌گذرونن و با هم بازی‌های مختلفی انجام می‌دن. این بازی‌ها به ما کمک می‌کنه. اگر بخوایم محصولی طراحی کنیم، می‌تونیم از این بازی‌ها، ورزش و یا رقص‌های گروهی الهام بگیریم.

بررسی‌های فرهنگی رو خود شما انجام می‌دید یا متخصص دارید براش؟ چه تخصصی این موضوع رو پیگیری می‌کنه؟

استادی که این پروژه رو به هاروارد آورد و مسئولشه، در رشتهٔ انسان‌شناسی تحصیل کرده و در بخش مطالعات انسان‌شناسی و بخش‌های فرهنگی خیلی به ما کمک می‌کنه. همچنین مقاله، فیلم‌ و کتا‌‌‌‌ب‌های مختلف و مرتبطی رو هم بهمون معرفی می‌کنه.

من هم در این‌باره مطالعه می‌کنم و با افراد چینی، نه فقط کاربران‌مون، صحبت می‌کنم که چه چیزهایی رو دوست دارن و یا قبل از مصاحبه، از تیمم می‌پرسم که این فرد اهل کدوم ناحیه از چینه؛ چه چیزهایی در اون منطقه مرسومه، فعالیت‌هایی که روزمره انجام می‌دن چیه و یا دربارهٔ معماری شهر صحبت می‌کنیم. حتما قبل مصاحبه در مورد اون زمینه مطالعه می‌کنم و این‌جوری تا حدودی می‌فهمم این فرد ممکنه چه فعالیت‌هایی انجام داده باشه.

احتمالا طیف افرادی که باهاشون کار می‌کنید خیلی گسترده‌ست و همه مسن هستن. چطور متقاعدشون می‌کنید که باهاتون مصاحبه کنن؟ با توجه به اینکه در کشورشون نیستید.

تا الان با افرادی مصاحبه کردیم که همه‌ از اقوام یا آشنایان دانشجویان چینی اینجا هستن. در کنار اون برای پژوهش افراد جدید، گروهی داریم که در چین هستن و مسئولن تا افراد جدید رو پیدا کنن و پژوهش رو با چالش‌های کمتری انجام بدن.

متقاعد کردن افراد سخت نیست، چون آدم‌ها دوست دارن که حرف بزنن و از تجربه‌های خودشون بگن. تا به حال پیش‌ نیومده (نه فقط برای این پروژه، در پروژه‌های دیگه هم) که از آدم‌ها بخوایم با ما مصاحبه کنن و اونا رد کرده باشن؛ خیلی پذیرا و راحت بودن. من برای یکی از پروژه‌هام می‌رفتم پارک و از آدم‌های سالمند می‌پرسیدم که می‌تونم با شما مصاحبه کنم یا پروتوتایپ رو به شما نشون بدم؟

اینکه چه آدمی رو انتخاب کنید هم مهمه. تو پارک نمی‌ری از کسی که در حال دویدن یا پیاده‌رویه مصاحبه بگیری. می‌ری کسایی رو انتخاب می‌کنی که شرایطش رو دارن.

قبل از اینکه وارد ATI بشی، بررسی کرده بودی که خروجی‌های قبلی این مرکز چی بوده؟ ایده‌ای داشتن که وارد بازار کرده باشن؟

به‌طور کلی ATI  تازه شروع به کار کرده اما یکی از ایده‌هاشون که در مورد کمک به باربرها بوده، در حال حاضر تبدیل به استارتاپ شده و به‌تازگی ۲ میلیون دلار سرمایه جذب کرده‌.

ولی خروجی پروژه‌هایی که دانشجوها انجام می‌دن، بیشتر مقاله‌ست.

گاهی پیچیدگی مسئله‌ای که می‌خوایم حل کنیم، اونقدری نیست که نیاز باشه با کاربران زیادی صحبت کنیم و خوبه بریم پروتایپ رو تست کنیم. با توجه به تجربه‌تون، در پروژه‌هایی که انجام دادید بین پژوهش تا تست پروتوتایپ چقدر فاصله‌ست؟

در پروژه‌های مختلف متفاوته. مثلا در پروژه‌ای که در حال انجامش هستیم، از قبل هیچی درباره‌اش نمی‌دونستیم و محصول قبلی هم وجود نداشته که تست کنیم. پس از اول شروع می‌کنیم، پژوهش می‌کنیم و بعد پروتوتایپ می‌سازیم.

اما گاهی اوقات شما محصول رو از قبل دارید و یک تغییر کوچیک درش ایجاد می‌کنید و A/B Testing رو انجام می‌دید. با تست پروتوتایپ به جواب می‌رسید.

من با شرکتهای مختلف مصاحبه می‌کردم، خیلی این‌طوره که یک گروه فقط برای تعریف کردن پژوهش دارن که کاملا تخصصی‌ان و یک گروه دیگه شامل پژوهشگر و طراح دارن که فقط یک قسمت از محصولِ طراحی‌شده رو تست می‌کنن، در نتیجه پروتوتایپش به‌سرعت آمادهٔ تست می‌شه.

نکتهٔ جالبی که اینجا یاد گرفتم این بود که خیلی سریع همه‌چیز رو تست می‌کنن. اصلا اینطور نیست که مدت زیادی روی ایده فکر کنن و ایده رو توسعه بدن.

تو همون روزای اول دانشگاه وقتی چیزی به ذهنم می‌رسید، استادم می‌گفت «ایدهٔ خیلی خوبیه، برو بساز و تستش کن.»

نه اینکه صرفا محصول شیک و زیبایی بسازید و تست کنید. من فقط برای اینکه بتونم ایده‌ی دست‌بند برای سالمندان رو تست کنم و بازخورد بگیرم، از شلنگ استفاده کردم و اون رو می‌پیچیدم دور دست‌ کاربرها که بعد مرحله به مرحله پروتوتایپ رو توسعه بدم.

در مواردی که بازارش حجم مشخصی نداره یا حقوق و قانونی برای حمایت از آدم‌ها تعریف نشده، یعنی اجبار و الزام قانونی‌ای برای دسترس‌پذیر‌ کردن یا فراهم کردن امکاناتی برای همهٔ آدم‌ها ندارید، چطور دولت، کارمندان یا خود مردم و کاربران؛ کسب‌وکارها رو تشویق می‌کنن که سراغ حل مسائل این‌چنینی برن و دیدگاه طراحی فراگیر نسبت به طراحی محصول داشته باشن؟

سوال خیلی خوبیه ولی جوابش رو نمی‌دونم؛ اینجا هم دقیقا همین مشکل رو داریم. به‌طور مثال تعداد زیادی فاند (مقدار زیادی سرمایه) وجود داره برای ایده‌های تکنولوژی و یا ایده‌هایی که به دسترس‌پذیری مربوطن اما وقتی وارد این حوزه می‌شید، باید دنبال آدمایی بگردید که به شما سرمایه بدن چون بازارش خیلی کمه. مثلا تائیدیه گرفتن از FDA یکی از چالش‌هاست و باعث می‌شه خیلی از افراد به همین دلیل به این سمت نرن. ولی حس می‌کنم اگر کسی بتونه چیزی طراحی کنه که فقط مخصوص سالمندان نباشه و افراد جوون هم بتونن ازش استفاده کنن، این‌جوری بازار بزرگ‌تری رو هدف قرار می‌ده و بیشتر می‌تونه سرمایه‌ جذب کنه.

از نظر من وقتی فرد محصولی رو طراحی می کنه و می‌گه این محصول مخصوص سالمندانه، آدما فکر می‌کنن اگر از این محصول استفاده کنن، پس سالمندن. اما اگر چیزی طراحی بشه که هم جوونا و هم سالمندا بتونن ازش استفاده کنن، حس بهتری بهشون می‌ده و می‌تونه نقطهٔ قوت به حساب بیاد.

دربارهٔ MIT Program

رشتهٔ MITidm: Integrated Design and Management ترکیب Design, Business, Engineering است. برای این رشته، یک سوم کلاس بک‌گراند (زمینهٔ) دیزاین داشتند، یک سوم بیزینس و یک سوم هم مهندسی؛ که در هر پروژه باید یک نفر از هر بک‌گراند در تیم حضور می‌داشت تا با نوع نگاه‌های مختلف به پروژه آشنا بشیم.

MITidm:Integrated Design and Management
MITidm:Integrated Design and Management

دروس دیزاین

درس Integrated design lab I & II اجباری بود که شامل ۳ پروژه می‌شد.

پروژهٔ ۱: پروژهٔ فردی برای یادگیری مفهوم Human Centered Design و چگونگی پیشبرد پروژه که همواره در حال ساخت پروتوتایپ و تست با کاربر بودیم. اصلا هدف این نبود که فنسی (تجملاتی - تشریفاتی) باشه یا وقتی برای ایجاد مدل ۳ بعدی گذاشته بشه.

خلاصهٔ پروژه ۱ رو در سایت شخصی آمنه فدایی ببینید.

پروژهٔ ۲: پروژهٔ تیمی که باید از یک محصول تعدادی تولید می‌کردیم و می‌فروختیم.  هدف از این پروژه این بود که چطور یک استارتاپ رو راه‌ بندازیم، از ایده شروع کنیم، به تولید فکر کنیم و در آخر اینکه چطور مارکتینگ انجام بدیم و اون رو بفروشیم.

خلاصهٔ پروژه ۲ رو در سایت شخصی آمنه فدایی ببینید.

پروژهٔ ۳: پروژهٔ تیمی که از همون شروع، ایده رو باید Pitch (ارائهٔ ایده سریع) می‌کردیم، بعد باید تیم رو تشکیل می‌دادیم و با توسعهٔ ایده، به طراحی بیزینس پلن هم فکر می‌کردیم.

در بخش‌های بعدی، در بیزینس و مهندسی: هر فرد می‌تونسته هر درسی که بهش علاقه داشته باشه رو انتخاب کنه که آمنه دروس زیر رو گذرونده.

دروس کسب و کار

درس Improvisational leadership، چطور در لحظه تیم رو رهبری کنیم که بیشتر به‌صورت ورکشاپ برگزار شد.

درس Power and negotiation، چطور در­ فرهنگ‌ها یا تیم‌های مختلف مذاکره کنیم.

درس Listening to the customer، روش‌ و باید‌ و نباید‌های مصاحبه و تحلیل مصاحبه

درس Supply Chain، زنجیرهٔ تأمین کالا و خدمات که برای کمک به دید سرویس دیزاین گذروندم.

دروس مهندسی

درس Human system engineering، از دپارتمان هوا و فضا.

تو این درس یاد گرفتیم که باید چه اینترکشنی برای سیستم‌های مختلف طراحی کنیم و تاثیر هر کدوم روی بینایی، شنوایی و مغز ما چطوره.

درس Data visualization، این دوره با هدف تبدیل اطلاعات به تصاویر مناسب برگزار شد.

درس Tangible interfaces، محصولاتی رو باید طراحی می‌کردیم که تعاملی باشن و روی افراد تاثیر بذاره.

پروژهٔ Pill Carrier از سایت شخصی آمنه فدایی
پروژهٔ Pill Carrier از سایت شخصی آمنه فدایی

سرنوشت ایده‌ها در MIT

در MIT مرکزی به نام The Martin Trust Center وجود داره برای کارآفرینی و همچنین مرکز MIT deltav که مثل شتاب‌دهندهٔ ایده‌هاست.

هر فرد می‌تونه ایدهٔ خودش رو ارائه بده و برای داوری شدن آماده‌ش کنه. بعد از ارائهٔ ایده، در طول ۳ ماه تابستون حقوق می‌گیرن و با استفاده‌ از مشاوره‌های مختلفی که وجود داره، می‌تونن ایده خودشون رو رشد بدن و در آخر تابستان و حدود سپتامبر هم ایده رو Pitch می‌کنن تا براش سرمایه‌گذار پیدا کنن.

خیلی از افراد حتی پروژه‌های کلاسی و پژوهش‌های خودشون رو در قالب ایده ارائه می‌کنن و اینجوری استارتاپ خودشون رو راه‌ می‌ندازن.

در آخر

باید از آمنه فدایی عزیز تشکر کنم که با تمام مشغله‌ای که داشت برای این گفتگو وقت گذاشت که برای ما خیلی آموزنده بود. امید‌وارم خوندن این مطلب برای شما هم مفید بوده باشه.
خوشحال می‌شم اگر سوالی دارید در قسمت کامنت بنویسید تا بتونم طی یک جلسه با آمنه در میون بذارم و به سوالاتون جواب بدم.