من پیمان بشردوست هستم. در مورد کنجکاویهام تحقیق میکنم و یافته هام رو در پادکست داکس براتون تعریف میکنم. فیلم مستند زیاد میبینم و خیلی اوقات مستندهای جذابی که دیدم بهانه ساخت اپیزودهام بوده.
قسمت چهاردهم ـ باغهای بهشتی ـ باغهای ایرانی
سلام. من پیمان بشردوست هستم. یه آدم علاقهمند به فیلمهای مستند و اینجا در پادکست داکس فیلمهای مستندی که میبینم رو براتون تعریف میکنم.
بیابان جاییه که شاید در طول سال اصلا بارونی در اون نباره و یا شایدم خیلی کم بباره. به خاطر همین آب در مناطق بیابانی خیلی کمه. طبیعیه که در شهرها و روستاهای بیابونی چیزهایی مثل آب، خنکی، سایه و درخت اینا نعمتهای بزرگی باشن و این موضوعات میشن یک مقوله بسیار باارزش و حتی حیاتی برای مردم اون مناطق چون که هر کدوم از اینها میتونه واقعا جان آدمها رو نجات بده و به دست آوردن اینها هم چیز راحتی نیستش.
حالا توی همچین شرایطی شما اگه یه باغ پر از آب و پر از درخت داشته باشید، انگار که مالک بهشت روی زمین هستید. شاید برای همینه که در ایران ما از گذشتههای دور باغها و بوستانهای زیادی بودند که توسط پادشاهان ساخته شدن و البته ما ایرانیا خیلی خوشبختیم که هنوز هم این امکان رو داریم که از باغهایی دیدن بکنیم که صدها سال پیش نیاکان ما در نهایت سلیقه و هنرمندی اونها رو ساختن.
فرقی هم نمیکنه که کجای این مرز پرگهر قرار گرفته باشیم. هر جایی که باشیم، حداقل یه باغ دلگشای ایرانی در اطرافمون هست. از باغ شاهزاده در ماهان کرمان تا ایل گلی تبریز، از باغ گلشن طبس تا باغ شاه بهشهر، خیلی زیاد داریم. باغ تاج آباد نطنز، باغ خسروآباد سنندج، باغ دولتآباد یزد، میدان نقش جهان اصفهان، باغ عفیف آباد شیراز و دهها باغ ایرانی زیبای دیگه ولی با همه این حرفا اگه یه خارجی بیاد از ما بپرسه که چند تا سمبل از فرهنگ ایرانی رو نام ببر، احتمالا بیشتر ما یه چیزهایی مثل موسیقی شعر یا فرش ایرانی رو بهش اشاره بکنیم اما کمتر کسیه که به باغ ایرانی یک سمبل از فرهنگ ایرانه.
مستندی که الان میخوام براتون تعریف بکنم، اینقدر حقایق جالب و شنیدنی رو در مورد باغ ایرانی و تاثیرش روی سایر کشورها تعریف میکنه که مطمئنا دید شما رو بعد از شنیدن این اپیزود تغییر میده. میخوایم راجع به مفهوم باغ بهشتی و به طور خاص باغ ایرانی صحبت بکنیم. ببینید قرار نیست راجع به نحوه کاشتن گیاهان یا نحوه باغبانی و اینها صحبت کنیما. بحث بر سر طراحی و معماری باغها هست. بحث بر سر تاریخ و فرهنگی هست که پشت سر باغها قرار گرفته. مانتی دان «Monty Don» یک برنامهساز در شبکه بیبیسی هست که کتابها و سریالهای مستندی رو در مورد باغها ساخته و شهرت زیادی هم داره به خاطر همین.
مانتی دان در بعضی از مجموعههای مستندی که ساخته، به کشورهای مختلف سفر میکنه و تاریخ و ویژگیهای باغهای اون کشورها رو تشویق میکنه. مثلا مستندهای مختلف ساخته با موضوع باغهای ایتالیایی، باغهای فرانسوی، باغهای ژاپنی، نمیدونم باغهای آمریکایی، بعد مستند ساخته به اسم دور دنیا با هشتاد باغ. این تیپیه مستنداش. اتفاقا یه مستند دو قسمتی ساخته با عنوان باغهای بهشتی یا پارادایس گاردنز و این مستندی هست که من میخوام براتون تعریف بکنم.
مانتی دان توی این مستند به اسپانیا، مراکش، ایران، ترکیه، هند و بعد انگلیس سفر میکنه و از بعضی از باغهای تاریخیای که تو این کشورها هستن دیدن میکنه. مفهوم باغ بهشتی اشاره داره به باغهایی که مسلمونا با الهام گرفتن از نکاتی که در قرآن راجع به بهشت اومده ساختن. بحثی که در این مستند دنبال میشه اینه که این سبک از باغها یعنی باغهای بهشتی یا باغهای اسلامی اینا تا حد زیادی متاثر از سنت باغهای ایرانی هستن. یعنی سنت باغ ایرانی که از زمان کوروش بزرگ در ایران رایج بوده.
من خودم اولین بار بود که همچنین اطلاعات جالبی رو از این منظر در مورد فرهنگ و تاریخ ایران میگرفتم. مطمئنم که برای خیلی از شما هم که این اپیزود رو میشنوید هم همینطور میشه. من یه خلاصهای از همه سفرهایی که سازنده داشته رو میگم اما بیشتر وقت این اپیزود رو راجع به باغهای ایرانی حرف میزنم.
من هر دو قسمت باغهای بهشتی ساخته مانتی دان رو تماشا کردم و کنارش هم چند مقاله علمی در مورد باغهای ایرانی خوندم و چندین ویدیوهای آموزشی و سخنرانی هم توی یوتیوب هدایت تماشا کردم و اون بین به سخنرانی دکتر محمد قاریپور استاد دانشگاه ایالتی مورگان آمریکا برخورد کردم که ایشون داشتن به زبان انگلیسی در مورد کتاب «persian gardens and pavilions» که خودشون در مورد باغ ایرانی نوشتند رو داشتن توضیح میدادن. انقدر تحقیقی که ایشون انجام دادن جامع و ارزشمنده که من کلی نکات جالب ازش یاد گرفتم و تلاش کردم که ایشون رو پیدا کنم و خیلی خوشحالم که این اتفاق افتاد و دکتر قاریپور عزیز هم دعوت من رو برای شرکت در این اپیزود پذیرفتند و بخشهایی از صحبتهای ایشون رو هم تو این اپیزود خواهید شنید.
خب زودتر بریم سراغ اصل مطلب. مانتی دان سفرش رو از جنوب اسپانیا شروع میکنه. استان آندلسیا یا همون جایی که کشورهای مسلمان بهش میگن الاندس که منطقهای که خیلی نزدیک به شمال آفریقا و کشور مراکش. به خاطر همین نزدیکی هم بوده که مسلمونا وقتی که مراکش رو گرفتن، از اونجا به اسپانیا حمله میکنند و شبه جزیره ایبریا که شامل اسپانیا و پرتغال میشه رو فتح میکنن و چند صد سال هم بخشی از قلمرو مسلمونا میمونه.
یعنی سال ۷۱۱ میلادی که میشده سال ۹۱ هجری قمری، امویها همینطور داشتن کشورگشایی میکردند دیگه. به کشورهای مختلف حمله میکردند و مردم اون کشورها رو مجبور میکردند که مسلمان بشن.
همون موقع یه فرماندهای رو به نام طارق میفرستن به اون تنگهای که بین اسپانیا و مراکش هست که بعد از اون اسم اونجا میشه تنگه جبلالطارق که هنوز این اسم روش هست. کاری نداریم. مسلمونها از سال ۷۱۱ تا تقریبا ۸۰۰ سال بعدش در بیشتر مناطق اسپانیا و پرتغال حکومت کردن. تا اینکه کمکم اقوام و کشورهای اروپایی با مسلمونا جنگیدن و اونا رو از اسپانیا و پرتغال بیرون کردن.
اعراب مسلمان در طول این مدت نسبتا طولانی خب تاثیراتی روی فرهنگ اسپانیا و پرتغال گذاشتن. مثلا پائلا، غذایی که معروف به غذای اسپانیایی رو این رو اعراب وارد اونجا کردن. به عنوان مثال یا خیلی چیزای دیگه اما بریم ببینیم باغهای اون دوره چه شکلی بوده؟
مانتی دان میره به بازدید دو تا از کاخهای معروفی که از دوران اسلامی در جنوب اسپانیا به جا مونده. کاخهای الحمرا و الخضرا هنوز اسماشون همینطور عربی مونده روشون. الحمرا خب یعنی قرمز. کاخ الحمرا یه مجموعهای از باغها و کاخهای متصل به همه که به مرور در طول چند سده مختلف همینطور به مجموعه اضافه شدن.
قسمت شاهنشین کاخ، خب یعنی جایی بوده که منطقه شخصی شاه و خونوادش بوده. در حیاط اونجا یه باغچه زیبایی وجود داره. آب یکی از اجزای اصلی سبک باغهای بهشتی هست. توی این باغچه هم کارهای جالبی با آب کردن که برای ما ایرانیها هم البته اون چیزی که دیده میشه خیلی آشناست و شبیهش رو ما در باغهای ایرانی هم داریم.
اونجا در وسط حیاط یک حوض بزرگ و مرتفعی هست که با سنگ مرمر ساخته شده و دور تا دور این حوض هم چند مجسمه سر شیر هست که از دهانشان آب به صورت فواره میاد بیرون. اما این حیاط یک شکل مستطیلی داره که با دو تا جوب افقی و عمودی این باغ به چهار قسمت مساوی تقسیم شده. شبیه به خیلی از باغهایی که ما در ایران میشناسیم و بهش میگیم چهارباغ.
یه بار دیگه این رو میگم. چون این مسائلهای که تو این اپیزود زیاد در موردش حرف میزنیم. یه زمین مستطیلی رو در نظر بگیرید که دو تا جوب آب ازش رد میشه. یکی به صورت افقی مثلا از سمت چپ رفته به سمت راست و اون یکی هم به صورت عمودی، جوب از بالا اومده به پایین. این دو تا جوبها آب در وسط باغ هم همو قطع میکنن که اونجا معمولا جایی که حوض رو میذارن توی باغ دیگه.
خب پس اینجوری این جوبها باغ رو تبدیل میکنن به چهار تا باغچه کوچیکتر. مثل این میمونه که یه کاغذ آچار رو یه بار عمودی تا کنیم یه بار افقی تا کنیم. بعد کاغذ باز کنیم دیگه. میبینیم اون مستطیل بزرگ تبدیل شده به چهار تا مستطیل کوچیک. شبیه به همین انگار یک باغ مستطیلی بزرگ رو تبدیل کردیم به چهار تا باغ کوچیکتر. این کار رو ما در ایران بهش میگیم «چهارباغ».
در خارج از ایران میدونید کارشناسی طراحی باغ به این چی میگن؟ اونا هم میگن چهارباغ. یعنی دقیقا همین لفظ چهارباغ رو به کار میبرن. چهارباغ یکی از مهمترین پایههای باغهای بهشتی هست. حالا چرا باغ رو چهار بخش میکردن؟ این چهارباغ کردنم اشاره داره به عناصر چهارگانه طبیعت که بعدا بهش اشاره میکنیم چی بوده و همین که اشاره داره به چهار فصل سال. یعنی هر کدوم از اون باغچهها انگار نمایانگر یک فصل از سال هستش.
غیر از اینها هم میگه یه جورایی هم اینطوری اون بهشتی که در کتاب آسمانی مسلمونا گفته شده رو انگار داریم عینیت میدیم. چطوری بین این چهار تا باغچه چهار تا جوب در جریان دیگه این چهار تا جوب در واقع نماد نهرهای چهارگانه بهشت هست که در قرآن بهشون اشاره شده و گفته شده که چهار نهر در باغهای بهشتی وجود دارند که تو یکیشون آب، تو یکیشون عسل، تو یکیشون شیر و در اون یکی شراب پاک جریان داره. پس این چهار تا جوب هم نماد این چهار نهر بهشتی هستن.
این کاخ الحمرا که گفتیم در شهر گرانادای اسپانیا واقع شده. بعد از بازدید از این کاخ، مانتی دان به شهر سویل «Seville» اسپانیا رفت تا باغ الخضرا ببینه. شهر سویل به درختان مرکباتش معروفه و در باغ کاخ الخضرا خیلی از همین درختان نارنج و مرکبات استفاده شده. درختهای نارنج و پرتقال رو اعراب در قرن دهم میلادی وارد اسپانیا کردن. برعکس خیلی از ما ایرانیا که مزهای ترش رو دوست داریم و تقریبا جا افتادهاست برای خیلیها، در اروپا مزه ترش طرفدار چندانی نداره و اونا از میوه نارنج استفاده خوراکی نمیکردن. اما خیلی زود فهمیدن که روغن نارنج بسیار خوشبوئه و جالبه اینکه این روغن هنوز پایه ساخت خیلی از عطرهای مدرنه.
برگردیم به باغ. کاملا مشهوده که ساکنان این قصر چقدر عشق و علاقه به درخت نارنج و پرتقال داشتند و در جاهای مختلف در باغ کاشتنش. میشه فهمید که وقتی که بهار بود، عطر بهار نارنج یه جور خوش آمدگویی بود به مهمونای کاخ اعراب. اعراب غیر از مرکبات، گونههای مختلف گیاهان دیگه رو هم وارد اسپانیا کردند. از جمله نخل خرما، انار یا رزماری یا گیاهان دیگه. مثلا گرانادا «Granada» یا همون شهری که کاخ الحمرا در اون واقع شده بود، گرانادا به معنی انار هست.
مانتی دان با خانم اما کلارک «Emma Clark» صحبت میکنه که یک کارشناس باغهای دوران اسلام هست. خانم کلارک میگه که اون چیزی که خیلی توی قرآن بهش اشاره شده، اینه که در بهشت میوههای مختلف است. میوه و 'گیاه از هر مدل و یه مسائله دیگه وجود گیاههایی هستش که رایحه داشته باشن. خوشبو باشن.
میدونید؟ دلیل این که اینجا به قرآن اشاره میکنه این کارشناس اینه که اولا قرآن راجع به باغهای بهشت توصیفات خیلی زیاد و با جزئیات داره و دوم اینکه انطباق خیلی زیادی هم وجود داره بین اون چیزی که در قرآن نوشته شده و اون طوری که مسلمونا باغ رو ساختن. بنابراین قصدشون از این ارجاعات اینه که معماری باغ تفسیر بکنن.
یه نکته جالبی هم که هست اینه که این باغها پره از نماد و سمبل. به عنوان مثال در باغهایی که معروف به باغهای بهشتی، خیلی رایجه که شما یک حوضچه دایرهای شکل داشته باشید و خانم کلارک میگه که دایره نمادی از بهشت هست و مربع سمبلی از زمین. در خیلی از باغها، حوض دایرهای شکل داخل یه حوض مربعی شکل دیگهای قرار گرفته.
یعنی دو تا چیز رو میخواستن بگن. یکی اینکه این باغ محل تلاقی بهشت و زمین هست و دوم اینکه حوض دایرهای بالاتر قرار گرفته از اون حوض مربعیه. یعنی در نظر معمار این باغ، زندگی غیر دنیایی بالاتر از دنیاست.
باز یه نمونه دیگه از سمبولیسم که در باغهای بهشتی به کار برده میشه آب زلالی هست که در جوهای باغ در جریانن. خب هم نشانه نعمت و برکت هم سمبل روحه. برای همینه که آب عنصر جداییناپذیر سبک باغهای بهشتی هست. چون گاهی اوقات در طراحی یه باغ بهشتی یکی دو تا از این عناصر اصلی باغ رو شاید نادیده بگیرن اما راجع به آب این اتفاق نمیفته.
آب، سمبل روحه و باغ بهشتی نمیتونه بدون روح باشه. خانم کلارک باز اشاره میکنه به مفهوم چهارباغ و باز هم این لفظ فارسی چهارباغ رو به کار میبره. میگه که اینکه باغ رو به باغچههای چهارتایی مساوی تقسیم میکنیم نشونهای از نظم و هارمونی که در جهان وجود داره. این سمبولیسم خیلی زیبا و هنرمندانه است. مهم نیست که اعتقاد مذهبیمون چیه ها. داریم رمزگشایی میکنیم از اینکه چرا یک باغ دورهی اسلامی که به باغ بهشتی میگن این طوری طراحی شده و حرفی که هست اینه که این نمادها، هنرمندانه انتخاب شدن.
بعد از اینکه مانتی دان از کاخهای الحمرا و الخضرا دیدن میکنه، یک سفری هم به مراکش میره تا ریشههای این باغ رو اونجا هم ردیابی بکنه. میره از چند تا باغ قدیمی و جدید بازدید میکنه و دوباره خیلی از این ویژگیهایی که گفتیم رو اونجا هم میبینه. من خیلی دیگه به سفر مراکش نمیپردازم. چون بیشتر دوست دارم که در ادامه راجع به باغهای ایران صحبت کنم. بعد از مراکش، مانتی دان به ایران عزیزمون میره تا باغهای پارسی ایران زمین رو از نزدیک ببینه.
برای مدت بیش از دوهزار سال باغ یکی از اساسیترین نشانههای فرهنگ ایران زمین بوده. وقتی که عربها در قرن هفتم میلادی به سرزمین پارس هجوم آوردن، متوجه سطح بالایی از مهارتهای مختلف ایرانیها شدن و از اونها تاثیر زیادی گرفتن و خیلی از این تاثیرات رو سعی کردن در نقاط دیگه قلمروی خودشونم اجرا بکنن. قلمرو وسیعی داشتند دیگه، اما تجربه حکومتداری، امور دیوانی و مسائل فرهنگی رو خیلی نداشتن.
برای همین از ایرانیها که دارای یک امپراتوری بودن تجربیات این چنینی داشتن، خیلی تاثیرگرفتن و یکی از این حوزهها معماری بود و به طور خاص موضوعی که ما تو این مستند داریم صحبت میکنیم طراحی و ساخت باغ و اینطوری بود که ایران شد خانه و مرجع باغ بهشتی یا باغ پردیس. کلمه بهشت در انگلیسی بهش گفته میشه پارادایس «Paradise» دیگه و کلمه پارادایس از واژه فارسی پردیس میاد.
اعراب بهش میگن فردوس. ایتالیاییها هم میگن پارادیسو که میدونید همشون باز از همون ریشه پردیس فارسی میاد که خود این مسائله نشون میده که ایرانیها در این زمینه یک رفرنس بودن که سایرین هم از همین کلمه ایرانی برای باغ و باغ بهشتی استفاده میکردن.
پردیس در فارسی به معنی یک باغ محصور شده هستش؛ اما مانتی دان سفرش رو از اصفهان شروع میکنه که پایتخت سلسله صفویه بوده. شاه عباس تصمیم گرفت که پایتختش رو در اصفهان پایه بذاره. شهر اصفهان دور تا دور یک میدان عظیم شکل گرفت؛ میدان نقشجهان. خود میدان نقش جهان یک باغ بسیار عظیمی بوده که قبلا در اونجا چوگان بازی میکردن ولی شاه عباس اونجا رو تبدیل کرد به مرکز اصفهان و مرکز حکومت خودش.
قصد شاه عباس این بود که اجزای اصلی فرهنگ ایرانی رو در اونجا کنار همدیگه بیاره و این اجزا رو اونجا در کنار همدیگه متحد بکنه و به نمایش بزاره. حالا اون اجزا چیا هستن؟ اولیش بازاره که در اون پیشهوران مختلف حضور دارن. صنایع دستی فوقالعادهای رو دارن درست میکنن و هنوز که هنوزه بعد از قرنها هنرمندان اصفهانی در داخل همون بازار عین همون کار رو دارن انجام میدن. پس یه رکن فرهنگ ایرانی بازار بوده. دومیش خود شاه بوده و در واقع سلطنت بوده. خودش شاه از ایوان کاخ عالیقاپو از اون بالا میومده و به پایین نگاه میکرده. به مردم نگاه میکرده.
محل قرارگیری کاخ عالی قاپو در میانه میدان هست که نشوندهنده این بود که حکومت قدرتمند ما در مرکز امور هستش و رکن سوم که در فرهنگ ما ایرانیا در طول تاریخ مهم بوده، مذهبه که در بخش دیگه از این میدان مسجد شیخ لطفالله قرار گرفته با اون معماری چشمنوازش، اون کاشی کاریها، مقرنس کاریها.
این مسجد یه محل خصوصی برای عبادت شاه و خونوادش بوده و شیخ لطفالله پدر یکی از همسران شاه بوده. در مستند تصاویر چشم نوازی از اصفهان زیبا و میدان نقش جهان رو به نمایش میزاره که دل ما رو آب کرد و امیدوارم که دوباره اون زیبایی رو بتونم از نزدیک ببینم.
تصویر ساختمونها و اون حجرهها که دور تا دور میدون قرار گرفته و انعکاسشون روی حوض بزرگی که وسط میدون هست، غروب زیبایی که در پس زمینه تصویر بود، مردمی که با نشاط اومدن اونجا پیک نیک کردن. از خونشون شامشون رو آوردن و میل میکنن. حضور دوچرخهسوارها، درشکه سوارها، زندگی که علیرغم سختیهایی که داره و همونم میدونیم اما به زیبایی در جریانن. نمیدونم وقتی دارم راجع به ایران حرف میزنم، این ابرهای بارانزا سروکلهشون از کجا پیدا میشه؟ بگذریم.
مانتی دان اول از همه به کاخ چهل ستون میره. خب شاهان صفوی در کاخ عالیقاپو زندگی میکردند که در خود میدان نقش جهان بود. باز در نزدیکی میدان نقش جهان، کاخ چهلستون رو هم ساخته بودند. برای اینکه در اونجا رویدادهای خاص یا جشنهای بزرگ رو اونجا برگزار کنن. میشه تصور کرد در دورانی که این کاخ مورد استفاده سلسله صفویه بوده چقدر دلگشا بوده. وقتی که فوارهها داشتن آب میپاشیدند، آدما در گوشههای مختلف کاخ در زیر سایه درخت نشسته بودند و از نعمتهای زمینی بهره میبردن.
در بعضی از نقاشیهایی که در داخل خود ساختمان کاخ نگهداری میشه، این لذتهای زمینی که گفتیم رو خوب به تصویر کشیدن که نوازندهها بودن، جشنی برقرار بود، رقصندههای زیبارو بودند، نوشیدنیهای مختلف بود و هدف هم بهره بردن از لذتهای یک بهشت زمینی بود و هم نشون دادن قدرت پادشاه ایران به مهمانانی که از مناطق مختلف به این کاخ میومدن. خود ساختمان کاخ، ظاهری خیره کننده و یک معماری فوقالعاده اشرافی داره که هویت ایرانی کاملا توی چشم میاد. یعنی کپی هیچ جایی نیستش. مال خودمونه.
عناصر مختلفی که در ساخت همچین بنایی هست نمیدونم آیا واقعا بازم قراره که در معماری ایرانی استفاده بشن یا نه؟ مثل کاشیهای فوقالعاده زیبا، خوشنویسیها، آینه کاریها، گچبریها، نقاشیهای روی دیوار، استفاده از چوبهای تزئین شده که همه این اجزا هماهنگ بودن با کلیت سبک معماری ایرانی. جالب اینه که بعضی از مصالح رو هم از خارج از ایران وارد کرده بودن. مثلا آینههایی که در سقف ایوان به کار برده شده و هنوزم بازدیدکنندهها میتونن تصویر خودشون و روی سقف ببینن. اون آینههای بزرگ و گرون قیمت رو از ونیز وارد کرده بودن اون دوران.
اون دوران هم یادمون باشه که دوران اوج ثروت ونیز بوده و تجار ونیزی هم در خاورمیانه و شرق حضور داشتن. یکی دیگه از مواردی که در مورد چهلستون زیاد گفته میشه، مسائله چراغانیها بوده که چراغهای زیادی رو به شکل هرم در نقاط مختلف باغ میذاشتن و اونجا رو روشن میکردن.
تو این مستند با آقای جواد رحمتی استاد دانشگاه و کارشناس باغهای اصفهان هم صحبت میشه. ایشون توضیح میده که هدف از ساخت این باغ بار عام بوده. زمانه، زمانه رونق تجارت ایران بوده و شاه عباس که وقتی که در جنگی پیروز میشده یا یه اتفاق مبارکی میافتاده توی کشور در اونجا جشن برگزار میکرده. آقای رحمتی در مورد چراغونی باغ میگه که منشی شاه عباس یعنی کسی که زندگی شاه را مینوشته، در یه متنی نوشته که وقتی که چراغهای کاخ چهل ستون رو روشن میکردن ستارهها غبطه میخوردن. اونقدر چراغونیه و جشنهای این کاخ جذاب بوده.
یکی از هدفهای اصلی باغ ایرانی، این هستش که گرمای هوا رو خصوصا در تابستون کم بکنه و باعث لطافت هوا بشه. برای همین مسائله در کنار گذرهای اصلی باغ درختهای چنار و درختهای بزرگی که سایه بیشتری باشه رو کاشته بودند و در محوطه بیرون درختچههای صنوبر بوده. در داخل فضای سبز مقابل استخرم که آدما اونجاها معمولا مینشستن، اونجاهام درختهای میوه بوده. یعنی اینطوری هم برای سایه فکر کرده بودن و هم برای لذت و استفاده از میوهها و گفتیم که یکی از کاربریهای اصلی این باغ بار عام بوده.
بار عام به این معنی که درهای کاخ باز میکردند و همه افراد میتونستن بیان وارد باغ بشن و با هم شادی همگانی داشته باشند و از شکوه باغ هم لذت ببرن.
بعد از بازدید کاخ چهلستون مانتی دان به باغ هشت بهشت در خیابان چهارباغ اصفهان میره. این باغ در سال ۱۶۷۰ میلادی توسط شاه سلیمان ساخته شده. قبلا توی این باغ چندین کاخ دیگه هم وجود داشته اما الان فقط همون ساختمونی که در مرکز باغ وجود داره اون باقیمونده و به این ساختمونهایی که در باغ هستند و ساختمان اصلی که در محور باغ قرار میگیرند ما میگیم کوشک دیگه یا عمارت کلاه فرنگی.
ساختار این ساختمان خاص خیلی مهمه. به خاطر این که یه ساختمون دو طبقه است که در هر طبقهاش چهار تا اتاق در هر گوشهاش قرار گرفته. یعنی اتاقهای ساختمان این باغ در هماهنگی هست با مفهوم چهارباغ. چهار تا اتاق پایین چهار تا اتاقم بالا. در مجموع هشت اتاقک که هشت یک عدد مقدسه. اسم این باغ هست باغ هشت بهشت. بنابراین این ساختمان به طور سمبلیک کاملا در ارتباط است با مفهوم معماری که در باغ وجود داره.
توصیفاتی از این باغ در اون زمان صفوی وجود داره که میگن که باغ پر از فرش بوده و وقتی که از داخل کوشک به بیرون نگاه میکردید، منظرهای پر از فواره و گل و گیاه میدیدید. وقتی هم که داشتن این فیلم رو میساختن هم تابستون بوده و مردم زیادی روی چمنها نشسته بودن. زیراندازی پهن کرده بودن. نشسته بودن چایی مینوشیدند و با خونواده از بودن در اون باغ لذت میبردن.
واسه همین مانتی دان اشاره میکنه به اینکه این سنت لذت بردن از باغ هنوز در بین ایرانیها هست و دوست دارن که بیان رو زمین بشینن تو باغ و از زیبایی و از هوای مطبوع باغ لذت ببرن. اون موقع در دوران صفوی ساکنان باغ که اشراف بودند، حاکما بودن، اونا فرش پهن میکردن. الان مردم عادی میرن زیرانداز پهن میکنن و میشینن لذت میبرن.
وقتی که مانتی دان در انگلیس بچه بود، یکی از درختهایی که دوست داشت درخت نارون بود. اما در سال ۱۹۷۵ به خاطر بیماری نارون هلندی همه درختهای نارون در بریتانیا از بین رفتن و مانتی دان بعد از نزدیک پنجاه سال در باغ هشت بهشت اصفهان موفق شده بود که یک درخت نارون رو پیدا کنه و باهاش تجدید خاطره کنه. یکی از همون درختهای نارونی که باغبونای دوران صفوی در اصفهان سیصد سال پیش ساخته بودند و هنوز اونجا برقرار هستند و الهی که سیصد سال دیگه هم برقرار باشن.
عصر طلایی باغهای بهشتی در ایران مربوط میشه به دوران سلسله صفوی اما تاریخ واقعی باغهای ایرانی برمیگرده به چند هزار سال قبل. به کجا؟ الان عرض میکنم. مانتی دان بعد از اصفهان راهی پاسارگاد میشه و میره به مقبره کوروش بزرگ. کوروش بزرگ در قرن ششم پیش از میلاد امپراتوری ایران را بنا گذاشته. گستره این امپراتوری از شرق اروپا تا رود سند در هند ادامه داشته. پایتخت این امپراتوری هم که خب در پاسارگاد بوده، بقایای خیلی کمی از کاخ کوروش به جا مونده ولی در دهه ۱۹۶۰ اکتشافات باستان شناسان نشان داد که در نزدیکی مقبره کوروش کاخ سلطنتیش هم اونجا واقع شده بوده و اتفاقا در قلب این کاخ هم یک باغ وجود داشته.
این باغ از طریق یک خط سنگی به طول بیش از یک کیلومتر حدودش معلوم شده. یعنی مثل باغهای بعدی ایرانی اونم محصور بوده. باستان شناسان هنوز دارن روی بقایای این دیوارها و نهرهای سنگی این باغ دارن کار میکنن اما چیزی که معلومه اینه که یه حوضچه مرکزی وجود داشته و اونجا آب ذخیره میشده و اون آب از طریق کانالی که با سنگ ساخته بودند به نقاط مختلف باغ منتقل میکردن. این باغ شامل چهار مستطیل مساوی کنار هم بوده. گرفتید چی شد؟ بله پدر جد چهارباغ معلوم شد که کجا بوده؟ باغ ایرانی چهار بخشی. سنت چهار باغ از دوران کوروش بزرگ میاد.
در دوران پیش از اسلام عدد چهار اشاره داشت به چهار عنصر زرتشتی ایران باستان؛ آتش، آب، زمین و هوا. در این مستند گفته میشه که وجود چهارباغ برمیگرده به هزار سال پیش از حمله عربها به ایران ولی همین مبنایی شده برای همه باغهای اسلامی که بعد از اون در نقاط دیگه دنیا هم درست شدن و اونام از مفهوم چهارباغ استفاده کردن.
در مستند بقایای کانال سنگی آبی که در پاسارگاد وجود داره رو نشون میده و میگه این بقایای قدیمیترین باغ بهشتی دنیاست. بعد از دیدن پاسارگاد مانتی دان به شهری سفر میکنه که باغهای اونجا معروفترین باغهای ایرانی هستند. فکر میکنید کجاست؟ کاشان. کاشان جاییه که شاه عباس بزرگ در آنجا دفن شده. کاشان به خاطر چند تا چیز مشهوره؛ فرشش، صابونش، گلابش و باغهاش و به طور خاص باغ فین کاشان.
این باغ یکی از پرطرفدارترین باغهای ایرانیه. شاید هیچ باغ دیگهای انقدر پرطرفدار نباشه. نه تنها به خاطر این که قدیمیترین باغ در حال استفاده هستش بلکه اصلا یه باغ ایدهآله. این باغ از سال ۱۵۰۴ در این محل موجوده. یعنی ۵۰۰ ساله ولی از اواخر قرن شونزدهم شاه عباس یک کاخ کوچیک رو در اونجا درست کرده. گفتیم به این بناهای کوچیک که در باغ میسازن میگن کوشک. انگلیسیها هم بهش میگن کیوسک که در واقع اونم از فارسی گرفته شده کیوسک.
این کوشک هم یکی از اجزای باغهای ایرانی هست. کوشک یا عمارت کلاه فرنگی گاهی اوقات در وسط باغه، گاهی اوقات در انتهای باغ و گاهی اوقات هم در بلندترین نقطه باغ قرار میگیره ولی معمولا در محور اصلی باغ قرار گرفته و منظره خوبی رو هم به باغ داره. این کوشکی که در باغ فین هست، مرکز موقت حکومت بوده در دوره صفوی. مثلا وقتی که شاه صفوی از اصفهان به اون مناطق سفر میکرده، به طور موقت در اون کاخ میمونده و از اونجا حکمرانی میکرده.
کانالهای آب زیادی هست که در باغ جریان داره و همینطور فوارههای زیادی هم هستند که به زیبایی آب رو پخش میکنن و فواره میکنن. رنگ کانالها و فوارهها فیروزهای رنگه و اون آب زلالی که در نهرها میره جلوه خیلی زیبایی رو میده.
در باغهای ایرانی، آب یک متانت و آرامشی داره. چون ما همیشه یک کشور کمآب بودیم، در باغ هم روان شدن آب با آرامش و طمانینه بوده. نمیخواستن که آب هی حروم بشه. اون صدای پای آب به قول سهراب سپهری که اتفاقا اهل کاشان هم هست، یک صدای آرام و آرامش بخشه. در مقایسه اما مثلا در باغهای غربی که اونا مشکل آب نداشتن، آبنماها و فوارههای بزرگ دارند و صدای آب خیلی بیشتره. تامین این آب شفاف و زلالی که گفتیم اونم در یه منطقه خشک و تقریبا بیابونی کار راحتی نیست و این وابستهاست به مهندسی آب کارآمدی که ایرانیها از دیرباز داشتن و اونم چیزی نیست جز قنات.
قنات همونطور که میدونید آبیه که از کوهها جمعآوری میشه و از طریق کانالهای زیرزمینی منتقل میشه به محل استفاده. بنابراین نه تنها آب تبخیر نمیشه زیر زمین و خنک میمونه، بلکه مزیت اصلیش اینه که میزان آبی که انسان از طبیعت میگیره هم وابسته میشه به میزان آبدهی بافتهای خاک اون منطقه. یعنی طبیعت آبی که میخواد رو برمیداره مابقیش رو هم انسانها استفاده میکنن اینجا.
برای باغ هم همینطور، یه انشعاب گرفته بودن از قنات و مابقی آب به مسیر خودش ادامه میداد تا بقیه آدما یا باغات رو هم سیراب کنه. این سیستم قنات روشی بود که ایرانیان نزدیک به هزار سال ازش استفاده میکردن و برای خیلی از باغاتشونم از آب قنات استفاده میکردن.
در اپیزود جنگهای آووکادو هم آقای دکتر ناصر کرمی که مهمان ما بودن، توضیحات خوبی رو راجع به قنات دادن که پیشنهاد میکنم اگه نشنیدید گوش بدید. قبل از اینکه سفر مانتی دان در ایران به اتمام برسه، به پایتخت فرهنگی ایران زمین یعنی شیراز میره تا آخرین قطعه این پازل ایرانی رو در اونجا پیدا کنه.
چندین باغ زیبا در شیراز وجود داره دیگه میدونیم اما مهمترین باغی که در حال حاضر در شیراز وجود داره، باغ ارم هست. ارم هم یه واژه عربیه که باز به معنی بهشت است. یکی از ویژگیهای اصلی باغ ارم رایحه است. این باغ پر از گلهای مختلفه. خصوصا گل رز که یکی از گلهای ملی ایرانه. گلهای رز ایرانی، اجداد خیلی از گلهای رزی هستند که توی کشورهای اروپایی وجود دارن.
مانتی دان توی باغ ارم با یکی از راهنماهای محلی به اسم آقای امین ریاستی صحبت میکنه. ایشون توضیحاتی رو راجع به ویژگیهای باغ میدن و میگن که یکی از سمبلهای شیراز درخت نارنجش است و به خاطر عطر شکوفههای نارنجش این شهر در اردیبهشت ماه تبدیل میشه به بهشت ایران.
باغ ارم هم مثل خیلی دیگر از باغهای بهشتی ایران زمین، به صورت چهار باغ هست. یعنی به صورت چهار مستطیل مجزا و در کنار هم ساخته شده. حوض و فواره داره. کانالهای آب بین باغها جریان داره. درختهای بلندی داره که سایه درست میکنن. گلهای مختلف از جمله رز داره که هوا رو معطر میکنن. اینا همگی ویژگیهای پارادایس گاردن «Paradise gardens» هستند یا باغهای بهشتی.
سفر مانتی دان به ایران اینجا تموم میشه و در این بازدیدها ماتیام به خوبی تونست تاثیری که باغهای ایرانی بر سبک باغهای بهشتی یا پارادایس گاردنز داشتن رو به تصویر بکشه. تا اینجای سفر قسمت اول فیلم مستند باغهای بهشتی بود که من بیشتر تمرکزم در این اپیزود به همین بخش بود.
در قسمت دوم مستند باغهای بهشتی مانت دان به ترکیه و هند میره. در اونجا هم تحقیقات خودش رو راجع به باغهای بهشتی ادامه میده. بعد هم البته از اونجا حتی به انگلیس میره و تاثیر باغهای بهشتی رو در اونجا هم بررسی میکنه. من به طور خلاصه در مورد این بازدیدها هم صحبت میکنم. در استانبول در شهری که دو فرهنگ آسیایی و اروپایی به هم گره میخورند، به باغ گلهای لاله کاخ توپکاپی میره. در اونجا دوهزار گونه مختلف گل لاله رو عثمانیها در قرنهای هفده و هجده میلادی جمع کرده بودن.
گل لاله در اندیشه اسلامی خیلی اهمیت داشته. به خاطر اینکه این گل یه ساقه بلندی داره و در انتهاش هم یک گل تنها یک گل قرار گرفته که اون یک گل سنبل اینه که یک خدا وجود داره و غیر از اون هم عدد گل لاله به حروف ابجد میشه ۶۶ که مساوی با عدد ابجد واژه الله. به خاطر همین گلهای لاله خیلی مورد علاقه حاکمان عثمانی بودن.
یکی از تفاوتهایی که باغهای عثمانی با باغهای ایرانی دارن اینه که باغهای ایرانی محصور هستند. دور تا دورش دیوار کشیده شده اما باغهای عثمانی عمدتا در نقاط مرتفع واقع شده بودند که چشمانداز خیلی خوبی رو به نقاط دیگه مثلا به دریا یا نقاط دیگه داشتن. از طرفی هم عامه مردم به اونجا نمیتونستن دسترسی داشته باشند. مثلا روی تپه ساخته شده بودند یا اطراف باغ رودخونهای بوده، دریاچهای وجود داشته که دسترسی عامه مردم به اونجا غیر ممکن بوده و خب نیازی نبوده که دیوار بکشن. این باغهای عثمانی بود به صورت امپیتری و خلاصه.
حالا بریم سراغ هند. چون هند خیلی مورد جالبی داره و موقع صحبتش دوباره برمیگردیم به ایران. هندوستان برای مدت سیصد سال توسط مسلمانان اداره شده که بهشون میگفتن امپراتوری گورکانیان. سال ۱۵۲۶ میلادی یکی از نواده تیمور به اسم بابر به هند لشکرکشی کرد و کمکم بر هند مسلط شد. این خاندان که به امپراتوری مغولی هند هم معروف شدن، باغهای زیادی رو در هند درست کردن اما جالب اینه که کاربری باغهای گورکانیان برخلاف باغهای بهشتی در مراکش و ایران و اسپانیا که گفتیم بوده. یعنی هدفش لذت بردن از نعمتهای زمینی و اینها نبوده بلکه بیشتر این باغها حالت باغ مقبره دارند. یعنی برای احترام و بزرگداشت مردگان ساخته شدن.
یکی از مهمترین باغهای گروکانیها مقبره همایون هست. همایون پسر بابر بوده. همونطور که از اسمش پیداست اینا خیلی تحت تاثیر ایران بودن. حتی همایون سالهای زیادی از عمرش در ایران بوده اما به هر حال در هند از دنیا میره و براش یک مقبرهای درست میکنند که کاملا سبک و سیاق معماری ایرانی رو میشه در اونجا دید. گنبد و شکل دیوارها کاملا شبیه ساختمانهای ایرانی اون دوره هست. مقابل اون ساختمون هم یک باغ هست که باغ به فرم چهارباغ ساخته شده. یعنی یک باغ بزرگ مستطیل شکل که تبدیل شده به چهار تا مستطیل کوچیک و وسط باغ هم یک حوض آب قرار گرفته.
گورکانیان خیلی علاقه به نظم هندسی داشتن و بناها و باغهایی که میساختند سعی میکردن که به شکلهای هندسی منظم بسازن. نکته جالبی که در مورد اونها هست اینه که مغولها چون عادت داشتند که در صحرا و طبیعت و توی چادر زندگی کنن، بعد از این همه فتوحات و داشتن کاخهای متعدد هم این عادت رو هنوز داشتن و در باغ چادر میزدند. همونجا زندگی میکردن.
در سخنرانی که دکتر قاریپور در مورد باغهای ایرانی داشتن اشاره میکنم به این که مثلا تیمور با اینکه چند کاخ در سمرقند داشته اما در باغ زندگی میکرده و نوهاش بابر هم همینطور بوده و در کتاب بابرنامه نقاشیهایی وجود داره که خود بابر داشته معمارها رو راهنمایی میکرده که چطور باغ رو به شکل دلخواهش بسازن. یعنی انقدر به باغ علاقه داشته که داده از وقتی که داشته باغ رو میساخته نقاشی کشیدن.
داخل پرانتز یادآوری کنم که اون موقع مغولها در هند تحت نام سلسله گورکانیان داشتن حکومت میکردن. در ایران و بیشتر ترکیه امروزی هم مغولها با نام سلسلهای ایلخانیان حکومت میکردند. این دو حکومت اشتراکات زیادی با هم داشتند. هر دو ریشه مغولی داشتن. زبان رسمی هم توی هر دوی این حکومتها فارسی بوده و یکی دیگه از اشتراکاتشونم همین علاقه به باغ بوده.
دکتر قاریپور در کتاب نفیسی که دارند به عنوان باغهای ایرانی، تصاویری از حضور شاهان ایلخانی رو هم در باغ آوردن که داشتن در باغ به امور حکومتی خودشون میرسیدن یا باز یکی دیگه از علاقه مغولها فرش ایرانی بوده و در باغ هم روی فرش مینشستند. حتی چندین کارگاه فرش رو هم با کمک ایرانیها و با طرحهای ایرانی در هند درست کردن و جالبه که هنوز کارگاههای تولید فرش در هند هنوز کار میکنن و بعضیاشون همون طرحهای چهارصد سال پیش رو حفظ کردن.
از دکتر قاریپور استاد دانشگاه ایالتی مورگان آمریکا و نویسنده کتاب «persian gardens and pavilions» چند سوال پرسیدم که خلاصه پاسخ ایشون به دو تا سوال من رو الان تو این اپیزود میشنوید و فایل کامل صحبت ایشون بعدا توی کانال تلگرام خواهیم گذاشت.
سوال اول در مورد تاثیر باغ ایرانی و طراحی باغهای اسلامی اسپانیاست. کوروش بزرگ در قرن ششم پیش از میلاد زندگی میکرده اما این کاخهای الحمرا و الخضرا مربوط به بعد از قرن دهم میلادی هستن. یعنی این بین بیشتر از پونزده قرن فاصله افتاده. سوال من اینه که آیا اسناد تاریخی هست که این تئوری صحه بذاره و ثابت کنه که چطور الگوی چهارباغ ایرانی سر از اسپانیا در آوردن؟ پاسخ ایشون رو بشنویم.
«خود مفهوم چهار باغ یک زمانی به هر گونه باغ ایرانی اطلاق میشده و این لزوما باقی نبوده که به چهار قسمت تقسیم شده باشه. یعنی مدلای دیگهای هم بوده که اینها چهارباغ شناخته میشده. ممکنه شما ساختمون وسط باغ بوده یا ساختمون در انتهای باغ بوده. باغ ممکنه به هشت قسمت تقسیم شده باشه. باغ ممکنه به دوازده قسمت. هندسهها متفاوت بودن.
یعنی در در حقیقت نکته من اینه که شما باید در نظر بگیرید که چهارباغ ایرانی لزوما یک باغی نبوده که به چهار قسمت تقسیم شده بوده. منتهی این لغت چهارباغ اصطلاحی بود که برای اکثر باغها استفاده میشده و باید بگیم که باغهای اسپانیا تحت تاثیر سنت باغسازی و کشورهای اسلامی و سنت باغسازی توی رم قرار گرفتن.
یعنی اون چیزی که شما توی الحمرا میبینید، یک ورژن مخلوطیه. ترکیبیه از این سنتهای باغسازی که بوده خب اون بخش اسلامی یا بخش ایرانی به صورت غیرمستقیم شاید میچربه ولی واقعا ما نمیتونیم این باغ رو سوا بکنیم و بگیم که این تیکش از ایران اومده. این تیکش از عراق اومده. این تیکش از شمال آفریقا اومده. از مراکش اومده. عناصری که شما میبینید عناصریه که توی باغهای ایرانی و باغهایی که توی کشورهای اسلامی بعد از اسلام رایج شدن هست و اون عناصر در حقیقت آبه. آبی که در جریان هست و درخت و گیاه و ساختمان که حالا به نحوی وجود داره.»
سوال بعدی این بوده که تعداد بسیار زیادی باغ ایرانی در کشورمون داریم در ایران. دلیل زیاد بودن باغهای ایرانی خصوصا در دوره پس از اسلام چی بوده؟
«یکی از دلایلی که این باغها بعد از دوران اسلامی بسیار رایج میشن که کشورهای اسلامی در حقیقت اون تاکیدی بوده که روی باغ شده توی قرآن و متون اسلامی و برای همینه که حتی از اصطلاح ایزلامیک گاردن «islamic garden» استفاده میشه. یعنی باغهای اسلامی یا باغهای بهشتی.
و یه دلیلی که خب این باغها توی این منطقه سریع پخش میشن این بوده که به هر صورت مخصوصا برای بسیاری از اهالی این کشورها و اهالی این شهرهها که مذهبی بودن، علاوه بر جنبه مادی باغ و اینکه خب یک آب و هوایی بسیار خوبی تو حتی یه خونه میتونه درست بکنه. یک آب و هوای مایکرو کلایمنت میتونه درست بکنه. علاوه بر اون این باغ یک رفرنسی بوده به اون فضای دینی و به اون بهشتی که خب خیلی از انسانها بهش باور داشتن.»
ممنونم از دکتر قاریپور عزیز که با بزرگواری دعوت من رو پذیرفتن و در این اپیزود مشارکت داشتند.
خب برگردیم به هند و بریم به یکی از زیباترین بناها و باغهای دنیا یعنی تاجمحل. گفتیم در هند سنت باغ مقبره رایج بوده. تاج محل یک باغ مقبره بوده. در سال ۱۶۳۲ یعنی حدود ۴۰۰ سال پیش، شاه جهان که یک شاه مغولی بوده، امپراتور وقت هند بوده، یک همسر ایرانی تبار داشته به نام ممتاز که این دو بال و شیدای هم بودن و سیزده بچه با هم داشتن و ممتاز سر زایمان فرزند چهاردهمشون از دنیا میره.
شاه جهان انقدر از مرگ ممتاز ناراحت بوده که تصمیم گرفت با شکوهترین ساختمان جهان را برای یادبود ممتاز و به عنوان مقبرهاش بسازه و موفق هم شد. هنوز که هنوزه زیبایی این داستان عاشقانه و البته زیبایی خود تاج محل مردم رو به اونجا میکشونه که این ساختمون خاص و چشم نواز و تماشا کنن. بیست هزار کارگر به مدت بیست سال برای ساخت این بنا تلاش کردند؛ از جمله معمارانی از سمرقند، کاشان، شیراز، اصفهان رفتن اونجا مشارکت داشتند که این بنای زیبا ساخته بشه.
تاج محل یکی از عجایب هفتگانه جدید دنیاست دیگه. این بنا داخل یک باغ ساخته شده که اون باغ هم یک چهارباغ هست. تفاوت اصلی تاج محل با چهارباغهای ایرانی در این که در اونجا درختی کاشته نشده و فقط سبزه و گل هست. به این دلیل که بازدیدکنندهها توجهشون فقط معطوف به نمای ساختمان باشه و بتونن ببینن. درختا مانع نباشن و یه دلیل دیگهام این بوده که اون باغ بزرگ اطراف تاج محل، محل اردوی ارتش بوده و نیروهای ارتش در چادرهای بزرگ در اونجا اسکان داده میشدن.
اینجا باز از سخنرانی دکتر قاریپور استفاده میکنن. ایشون خیلی از منابع نوشتاری به جا مانده از اون دوران رو بررسی کردن و واقعا یک تحقیق جاندار درست حسابی کردن. یعنی ایشون کتاب ابن بطوطه رو خونده. خمسه را خونده. سفرنامههای اروپاییها و ایران خونده. تاریخ بیهقی رو خونده. همه رو مطالعه کرده که دید خوبی رو راجع به باغ در اون دوران پیدا بکنن.
من دوست دارم این نکته رو هم از ایشون اینجا بیارم که یک دستهبندی از کاربریهای مختلف باغ بوده. اصلیترین کاربری باغ این بوده که بهشت زمینی باشه. یعنی برای لذتجویی و عیش و نوش باشه یا مثلا میرفتن در باغ ساکن میشدند از اونجا میرفتن برای شکار اما غیر از اینها کاربریهای دیگهای هم داشته. مثلا باغ، محل اجرای تشریفات اداری و رسمی هم میشده. از ملاقات سفیر بگیرید تا اجرای حکم اعدام.
دیگه این که باغها محل اسکان ارتش بودن. چون مدام حاکمان در حال جنگ با همدیگه بودن و پادشاهها به همراه ارتششون از یه باغ به باغ دیگه میرفتن اونجا اردو میزدن برای جنگ آماده میشدن. بنابراین اهمیت نظامی باغ هم خیلی بالا بوده و اصلا برج دیدهبانی داشتن مثلا و تصرف باغ میتونست کلید برنده شدن در جنگ باشه. پس باغها فقط برای عیش و نوش نبودن. خب برگردیم به مستند و دیگه ببندیمش کم کم.
مانتی دان بعد از هند به انگلیس برمیگرده و دو تا باغ اسلامی که در سالهای اخیر در بریتانیا و با الهامگیری از مفهوم باغ بهشتی درست شده رو اونجا هم میره میبینه و جمعبندی میکنه. من خیلی دیگه وارد اونا نمیشم. چون همونطور که گفتم بیشتر دوست داشتم در مورد اون بخشهایی که مرتبط به ایران میشد صحبت کنم و تا جایی که میشد غیر از مستند از منابع دیگهای هم که جمعآوری کرده بودم هم در لابهلای صحبتام استفاده کردم. برای خود من دیدن این مستند و تحقیق کردن در مورد این موضوع خیلی جالب بود. چون یک باب بزرگی از فرهنگ ایران رو برام باز کرد.
باغ ایرانی مقولهایه که مستقیما مرتبط با شاخههای دیگه فرهنگ و هنر ایران؛ مثل ادبیات، شعر، نقاشی، کاشی کاری، طراحی پارچه و منسوجات همینطور به فلسفه و مذهب و شاید از همه مهمتر یکی از حوزههایی که خیلی تاثیرگذار بوده باغ ایرانی روی فرش ایرانی بوده.
من یه مقالهای میخوندم به اسم هندسه مشترک در فرش و باغ ایرانی که آقای سید مجتبی میر حسینی از دانشگاه فردوسی مشهد همراه دو محقق دیگه نوشته بودن. اینا میگن که بالغ بر نود درصد فرشهای ایرانی روایتی از باغ تعریف میکنن و اینها توی مقالشون خیلی جالب شباهتهای طراحی باغ و طراحی فرش رو گفتن. مثلا همین طرح مستطیلی که هم در باغ است و هم در فرشاست، چهار بخشی بودن و یا چهارباغ بودن هر دو یا اون حاشیههای کنار فرش که نشوندهنده دیوارهای باغ هست.
دیگه این که مثلا مرکز فرش که نشون دهنده حوض مرکزی یا کوشک داخل باغ هست و دیگه اینکه مثلا گلها و درختها و حتی حیوونایی که توی فرش هستند و چندین شباهت دیگهای که شما توی باغ هم میبینید اینها رو و شما میبینید که هر ایرانی زیر پاش حداقل یک فرش داره. یعنی یک باغ زیر پای هممون هست. یعنی این عنصر فرهنگی ما انقدر در زندگی ما وجود داره. اما ازش غافلیم و شاید آخرین چیزی باشه که به عنوان یک نماد فرهنگی ایرانی ازش اسم میبریم.
غیر از اینها یک نکته دیگه هم داشت از سیال بودن و غنای فرهنگی ایرانی که میبینیم حتی نیاکان ما تونستن مهاجمین به کشورمون رو هم تحت تاثیر قرار بدن. عربها حمله کردند، مغولها حمله کردن، اما تحت تاثیر فرهنگ ما قرار گرفتن و بخشهایی از فرهنگ ما رو با خودشون به جاهای دیگه هم بردن. همین.
تا اپیزود بعدی و فیلم مستند بعدی خدانگهدار و باغتون آباد!
بقیه قسمتهای پادکست داکس را میتونید از طریق CastBox هم گوش بدید:
مطلبی دیگر از این انتشارات
قسمت نهم - نسل کشی ارامنه
مطلبی دیگر از این انتشارات
اپیزود بیستم: مینیمالیسم
مطلبی دیگر از این انتشارات
قسمت پنجم- جنایات لئوپولد در کنگو (قسمت اول)