نقدی بر نمایشنامه چوب بدستهای وَرَزیل غلامحسین ساعدی

نمایشنامه چوب بدستهای ورزیل نمایشنامه ای است ساده و روان که در آن نویسنده یعنی غلام حسین ساعدی حرفش را مستقیم واضح و بدون هیچ پیچ تابی بیان کرده و استعاره های درون متن بقدری روشن هستن که حتی نوجوانان هم اگر متن را مطالعه کنند قادر به درک آن ها هستند و بخاطر همین اثر از پیچیدگی ادبی ای که در نمایشنامه نویسی استفاده می شود بی بهره مانده

البته بقدری صدای فریاد اعتراض غلامحسین ساعدی به موضوع استعمار بیگانگان ،جهل جامعه بومی ، حکومتی بی کفایت و نخبگانی بی هویت و غرب زده در متن بلند است که توجیه می کند سادگی اثر را زیرا کاربرد این متن را می توان گفت بیانی نمایشی از اعتراض به شرایط سیاسی آن زمان (۱۳۴۵) بوده است و هدفش آگاهی بخشی به جامعه‌ ای بوده که دارای درک و اندیشه های پیچیده و عمیق فرهنگی نبوده به گونه ای که همه مردم جامعه بتوانند آن را متوجه بشوند .

نکته مهم دیگری هم هست و آن مربوط به مکان اتفاقات داستان است که روستایی است کوچک با جمعیتی کم نه یک کشور با شخصيت های بزرگ کشوری این انتخاب زیرکانه نویسنده باعث می‌شود که مخاطب درگیر حاشیه و مسائلی دیگر نشود و تمام توجه ها معطوف به موضوع اصلی نویسنده یعنی استعمار و سلطه بیگانگان شود و جالب آن است که استعمار گری غیر مستقیم و با واسطه یعنی موضوع اصلی اثر یکی از مسائل تاریخ ایران زمین است که پتانسیل فوق‌العاده ای برای نوشتن و پردازش دارد یکی دیگر از استعاره های درون متن که در نام اثر هم به آن اشاره شده آن است که مردم آبادی دائما چوب و چماق بدست می‌گیرند و عدای اعتراض را در می آورند اما جرعت اعتراض را ندارند

استفاده بی نظیر غلامحسین ساعدی از زبان و گویش بومی و محلی هم بشدت نکته ای قابل توجه و زيباست

و نکته نهایی درباره شخصيت های نمایشنامه است که باید گفت آنها تیپ های ادبی ای هستند که هرکدامشان نماد یکی از اقشار درون جامعه است تا بیان کننده مسئله ای عمومی باشد نه یک درام شخصی.