در ستایش کتاب مقدس فانتزی‌نویسان

در روزگار ویدئو و فیلم‌های بزرگ و قطور VHS ، اگر تلویزیون فیلم جالبی به‌نمایش می‌گذاشت، به‌همت مادرم آن را ضبط می‌کردیم. چشممان به تبلیغات تلویزیونی بود که فلان‌فیلم چه ساعتی پخش می‌شود تا فیش‌های قرمز و مشکی را حاضر و یک‌سرِ آن را به تلویزیون و یک‌سرش را به ویدئو وصل کنیم و ازروی فیلم، کپی بگیریم.

یادم نمی‌آید کلاس چندم بودم. از مدرسه که برگشتم، مادرم گفت امشب ساعت 9، قرار است فیلم جالبی نمایش داده شود. از همان‌هایی که من دوست‌داشتم. سلحشوری و جادو و نبرد خیر و شر. با همین انگیزه، تکالیفم را سریع نوشتم تا 9 شب بنشینم پای تلویزیون و مادرم فیش‌های مذکور را متصل کند و باقیِ ماجرا.

چشم‌هایم را می‎بندم و آن‌شب را تصویرسازی می‌کنم:

سکوتِ خانه، صفحه‌ی سیاه تلویزیون، نقش بستن عنوانی طلایی‌رنگ روی صفحه و صدای بَمِ گوینده: «اربابِ حلقه‌ها» و موسیقی محشری که از همان لحظه‌ی نخست، به‌ اعماق تک‌تکِ یاخته‌هایم نفوذ کرد.

اولین مواجهه‌ی من با شاهکار حماسی-فانتزی آقای تالکین
اولین مواجهه‌ی من با شاهکار حماسی-فانتزی آقای تالکین

فیلم، سه‌گانه‌ای بود که در شش شب پخش می‌شد. حدود یک‌هفته، شب‌ها ساعت 9 می‌نشستیم پای تصاویر سحّاری که پیترجکسون روی پرده‌ی سینما کشیده بود و از روی آن کپی می‌گرفتیم.

بعدها که عقل‌رس‌تر شدم، فهمیدم که این اثر زیبا، اقتباسی‌است از شاهکار آقای تالکین با همین نام. از آنجا که خوره‌ی کتاب بودم، دربه‌در افتادم درپی پیداکردن این کتاب. کتابفروشی‌های محلی را یک‌به‌یک زیرِ پا گذاشتم، اما این کتابفروشی‌ها جز چاپ هزارم دیوان حافظ براساس یک‌نسخه‌ی مغلوطِ بازاری و رمان بامداد خمار و سیاهه‌های «ر.اعتمادی» و «م. مودب‌پور» و «تکین حمزه‌لو» و غیره، چیز دیگری در بساط نداشتند. باید می‌رفتم سراغ «شهرکتاب‌»ها. باز هم مادرم همت کرد و رفتیم و کتاب را خریدیم؛ آن‌هم هرسه‌جلد.

آن‌روزها کتاب را چندباری ورق زدم. ترجمه‌ی شیوای آقای رضا علیزاده به همراه قطع بانمک کتاب و عکس‌های انتهایش از سرزمین میانه، حریف قطر زیاد آن نمی‌شدند و هربار سراغش می‌رفتم، شکست می‌خوردم و نمی‌توانستم درست و حسابی بخوانمش.

این‌همه نوشتم که بگویم یک‌ماه است که دوباره رفته‌ام سراغ کتاب‌های تالکین و از هابیت شروع کرده‌ام به خواندن. نسخه‌ی مکتوب، بسیار جذاب است و می‌تواند با نسخه‌ی سینمایی رقابت کند. معمولا توصیه‌ی همه‌ی کسانی که فیلمی اقتباسی معرفی می‌کنند این است که اول کتاب را بخوانید، بعد فیلم را ببینید؛ اما من که از طرفدارهای قدیمی و باسابقه‌ی ارباب حلقه‌ها هستم، این توصیه را نخواهم کرد. تنها وصیتم این است که حتما کتاب‌های تالکین را بخوانید. در «هابیت» با بیلبو همراه شوید و جراتتان را به‌دست بیاورید، در «یاران حلقه» نگران سرنوشت فرودو شوید و شیفته‌ی آراگورن و لگولاس و گندالف خاکستری، در «دو برج» با شاه تئودن در میانه‌ی هِلمزدیپ اضطراب بگیرید و در آخر با آرامش تمام، «بازگشت پادشاه» را ببندید و ساعت‌ها و هفته‌ها و شایدهم سال‌ها به این اثر فکرکنید.

والسلام.