حتی بی ارزش ترین انسان ها با ارزش هستند

سال ها پیش در یک جلسه بحث و هم اندیشی کنار عزیزان در خصوص موضوع ارزشمندی انسان ها صحبت کردیم، مسائل عمقی و سطحی را بررسی کردیم که دوست داشتم برای شما اینجا بنویسم .

در ابتدا دو نوع مدل انسانی کدامند؟

انسان با مدل اول : یک انسان از کودکی شروع می کند به یاد گیری و بزرگان شروع می کنند به آموزش دادن، هر کس به میزان دانش محیطی به فرزندان و اطرافیان از زاویه دید خود دانش و آگاهی منتقل می کند و هر فردی بر اساس استعدادها یا براساس علاقه یا براساس انتخاب بزرگترها انتخاب رشته تحصیلی خود را انتخاب می کنند و تلاش می کند به بهترین دانشگاه راه پیدا کند. (تربیت ساختاری)

انسان با مدل دوم : یک انسان مجبور می شود در همان ابتدا به بازار کار در هر شغلی راه پیدا کند، تمامی شغل های پایه از کارگری تا سطح آزاد مدیریت تجربه را طی می کند و توانایی یادگیری دروس آکادمیک را ندارد (تربیت تجربی)

اولین سوال که باید از خود بپرسیم به نظر شما کدام مدل تربیتی ارزشمندتر هستند؟

بله در جواب هر دو، قطعا تمامی انسان ها برابرند فقط جریان های مالی روی انسان ها تاثیر می گذارد، نگرش ها را متفاوت می کند.

درواقع یک انسان در مدل تربیت ساختاری حداقل 15 سال تحصیل را انجام داده که بعد از آن تازه وارد بازار کار تخصصی اصلی خود می شود، که کسب تجربه کند که قالبا پشت میز نشینی و کارمندیست ولی فردی که در مدل تربیت تجربی از ابتدا در بازار کار بوده تقریبا 15 سال جلوتر از فردی که تازه وارد تجربه میدانی می شود، حتی گاها کارفرمایانی با سواد دانشگاهی کم و سواد تجربی بسیار بالایی را در سطح جامعه می بینیم که تحصیلات آکادمی را ندارد ولی توانایی بالایی در مدیریت دارند و تحصیلکرده ها را استخدام می کنند، گاها دیدیم فردی که در مدل تجربی پرورش و تربیت یافته است زاویه دیدش به تمامی موضوعات سطوح جامعه بیشتر از فردیست که در مدل ساختاری آکادمیک است.

دومین سوال کدام مسیر درست است ؟ مسیر ساختاری یا تجربی

برخی از انسان ها همزمان با تحصیل کار می کنند این فرآیند در قسمت مدل ساختاری قرار می گیرد که بخاطره دریافت ذهنیت مدل ساختاری و درآمدی که از بازار کار دریافت می کنند برای دانشگاه و تحصیل هزینه می کنند و تجربه کسب می کنند و مدل ذهنی ساختاری را دریافت می کنند.

اکثر استخدام ها با مدل نیاز تربیت ساختاری آگهی استخدام می دهند ولی نیاز اساسی آنها مدل تربیت تجربی است، بخاطر این امر کسانی که استخدام میشوند حداقل نیاز به آموزش ساختار سازمانی به مدت یک الی دو سال دارند تا فرد را برای سازمان و دریافت وظایف و نقش آفرینی آماده کنند.

مدل امروزه استخدام در استارتاپ ها و نگرش جدید کارآفرینان بر اساس توانایی و تجربه است و مدرک دانشگاهی چندان اهمیتی در این نوع اکوسیستم ندارد.

در واقع کسی که آبدارچی موفقی هست قطعا کسی که سالها تجربه آبدارچی را داشته پس این انسان ارزشمندتر از یک تحصیل کرده بی تجربه است، یا یک کارگری که کاری را در کمترین ساعت با بالاترین کیفیت انجام میدهد از یک مهندسی که تازه مدرکش از دانشگاه گرفته موفق تر است.

سومین سوال چرا ما در ذهن و نگرش جامعه، انسانی که با تربیت تجربی زندگی می کنند را کم ارزشتر از افرادی با تربیت ساختاری می دانیم ؟

جواب همه این سوال ها این است که ما خود را فریب می دهیم و فکر می کنیم جایگاه ما در هر مدل تربیتی بالاتر از بقیه انسان ها در سایر جایگاه هاست.

نتیجه

تمامی انسان ها دارای هدف و استعداد می باشند که با هدایت و پرورش استعدادیش می توانیم آن را در جایگاه درست قرار دهیم، این کار بزرگی برای پیشرفت یک جامعه است و متوجه می شویم تمامی انسان ها با ارزش هستند و ما باید در هر نقطه و جایگاه مسئولیت اجتماعی زیادی به جامعه داشته باشیم.