معجزه‌ات چه می‌تواند باشد؟


دوستی به من میگفت:"امروزت پر از معجزه باشد."

به راستی معجزه چیست؟

برای من معجزه می تواند همان حالِ آرامش‌بخشم باشد. همان شادی‌های پرشورم باشد.

معجزه می تواند همان امیدواری باشد.


امیدواری که در ذهنم شکوفه میزند و سبز می‌شود.

برایِ من، معجزه می تواند همان به تحقق رسیدن ِآمالم باشد.

برای من، معجزه می تواند همان شادی های دنباله دارم باشد.

معجزه می تواند همان آزادی‌های به حقیقت پیوسته باشد.

برایِ من، معجزه می تواند همان کلام ها و عهدهای به واقعیت پیوسته باشد.

معجزه می تواند پرواز بال قاصدک نشانِ تخیلم باشد.

برای من معجزه می‌تواند اندیشه‌یِ آزادِجهانِ کتاب ِواقعی باشد.


برای من معجزه می تواند شادیهای به حقیقت پیوسته عالمِ اطرافم باشد.

برای من معجزه می تواند حالِ پرتفکرِ شوق‌دارِ پیرامونم باشد.


برای من معجزه می تواند اندیشه‌ی بی‌رنجِ خلوتِ هستیِ رها شده در بَرَم باشد.

برای من معجزه میتواند سلامتیِ شفایافتگان باشد.

برای من معجزه می تواند اندیشه‌های پرطرف مردمم در سطح جهانی باشد.

برای من معجزه می تواند آرزوهای به حقیقت پیوسته مردمی مظلوم باشد.


برای من معجزه می تواند نامرئی شدن فقر و تکدی و غوطه در ثروتِ این خِیل باشد.

برای من معجزه میتواند شکوهِ ملتِ سرافراز باشد. برای من معجزه می تواند به حقیقت پیوستن رؤیاهای کودکانه باشد.


برای من معجزه می تواند در هم شکستنِ حصارِ محدودِ اندیشه ها باشد.

برای من معجزه می تواند به بار نشستنِ اتحادهای سبز شده باشد.

برای من معجزه می تواند طلوعِ مُهرِمِهرِ عدالت باشد.

برای من معجزه می‌تواند سپید شدنِ راستی ها و درستی ها باشد.


برای من معجزه می تواند برملا شدنِ ناراستی‌ها، سنگدلی ها و ناعدالتی‌ها باشد.

برای من معجزه می تواند سپید شدنِ زبانِ قلمم باشد.

برای من معجزه می تواند پرشکوه بودنِ هوایِ نَفَس انسانیت و شرافتِ ملت مهربانم باشد. معجزه برای من می‌تواند قفس‌هایِ باز ِبی‌حَبس باشد.


برای من معجزه می تواند سیر شدنِ شکم گرسنگان ِبی مدّعا باشد.

دوستِ عزیزم از دیدِ تو، معجزه در چیست؟