مهندس عمران؛ پادکست «خوانش کتاب برای انسان خردمند»؛ نویسندهی علمی/تخیلی؛ مترجم و ویراستار؛ گوینده و تهیهکننده رادیو در سالهای دور! عاشق موسیقی، سینما، اخترفیزیک، اتیمولوژی، زبانشناسی و...
♣ روایت شاعران پاییز از کارناوالی زنگزده ♣
لِه میشويم زيرِ قدمهای عابران
پاييز؛ اين بهارِ غمانگيزِ شاعران *
«کارناوال زنگار» (Carnival Of Rust) شاهکاری زیباست از گروه آلترناتیو-راک فنلاندی «شاعران پاییز»
(Poets Of the Fall)؛ گروهی که در سال 2003 به سبب ساخت ترانهی «Late Goodbye» برای بازی کامپیوتری «مکس پِـین 2» شکل گرفت.
نخستین آلبوم گروه با نام «نشانههای حیات» (Signs of Life با الهام از یکی از قطعات بیکلام پینکفلوید) در سال ٢٠٠۵ راهی بازار شد. این آلبوم بلافاصله در فهرست آلبومهای برتر فنلاند رتبهی نخست را به خود اختصاص داد و جایزه «اِما» را نیز از آن خود کرد.
در سال ٢٠٠۶ تکاهنگی از گروه در فنلاند و سپس در آلمان منتشر شد و یک هفته بعد نماهنگی از آن پخش شد که در آن زنی با ماسک گاز در حال بازدید از یک کارناوال قدیمی است. این نماهنگ محبوبیت چشمگیری در فنلاند و سایر کشورها به دست آورد و نامزد جایزه «بهترین نماهنگ همه زمانها» شد!
دومین آلبوم گروه و نیز موفقترین آنها با همین نام (Carnival of Rust) شامل ١٢ آهنگ در سال ٢٠٠۶ منتشر شد و توانست جوایز متعددی را کسب کند و به صدر جدول آهنگ های فنلاندی راه یابد.
«شاعران پاییز» که جدیدترین آلبومشان با نام «فرابنفش» (Ultraviolet) به تازگی منتشر شده است، از همان ابتدای حضور در مجامع موسیقی، موفقیت ها و جوایز پیدرپی كسب كردهاند هرچند تمرکز کارشان آنچنان که از اسم گروه نیز پیداست بیشتر بر شعر است تا موسیقی.
اشعاری که عمدتاً توسط خوانندهی خوشصدا و کاریزماتیکِ گروه «مارکو سارستو»، سروده شدهاند گاه با اشعار ادبیات کلاسیک انگلیسی پهلو میزند و به سبب واژگان به کار رفته در آنها به لحاظ غنای ادبی غالباً یک سر و گردن بالاتر از ترانههای معمول موسیقی راکاند.
«کارناوال زنگار» روایتی نمادین از عشق و انسان، زندگی و مرگ، حرص و طمع و پشیمانی از فرصتهای از دسترفتهی عشقورزی است.
زمان و فرصتی که در زندگی داریم، سکههای محدودی است که صرف بازیهای بیفایده و لذتهای زودگذر میکنیم و ناگهان روزی به خود میآییم که دیگر سکهای نداریم و با بازیچهی بیارزشی در دست از این کارناوال بیرون رفتهایم؛ در بسته میشود و دیگر فرصت بازگشت نیست...
◄ در تلاش برای برگردان این شعر زیبا، بر آن شدم تا به سبک و سیاق خود، بازسرایشی مفهومی از «کارناوال زنگار» به دست دهم که نتیجه این شد که در زیر میبینید:
♫ پشتهای زنگار ♫
فایل صوتی خوانش این برگردان
به هنگامهی آز و نیاز
رهایشگرت را چه سان،
فرامیخوانی
نجواکنان،
که این زیادهخواستنها را
نادلآسوده
خود مینکوهی و
رامِش و آرَمِش
- همه -
از کف میدهی،
به تباهخویی و
دُشکامی
در کشاکشِ این آشفتهبازار،
هرزهروی و پریشانگوی
پیش از آن که داسِ دروگرِ واپسین
بر آستانهی ناگزیر،
فرود آید
تنــــورهکشان،
بیــــــــا و باران بباران!
که منام
تشنه به عشق تو
دست افشان
پایکوبان
با دلخواستههای بیپایان!
بیا و باران بباران!
که بی تو،... بی عشق تو
من... بودنام... هر آنچه هستم،
جز پُشتهای زنگار نیست
نقابها که از چهرهها روفته میشود،
همه چیزی
به بازیِ بیهودهای میماند؛
به بازیِ «شکستات مباد!»
«دگرسان مباش!»
«ناسازی مکن!»
و «بیاندوز، تا توانات هست!»
من اینک
- بس بیشتر از پیش-
آرزومند آن دَمام
که در گیر و دارِ آرزوهای دور و دراز
که دیگر هیچ چیز،
هیچ چیز را
بسنده نیست،
تیرهروزیهامان
سرانجام
واپس نشیند به فرجام
اینک نرو!... آیییی! اینسان نرو!
جهانم نسوزان و از من نرو!
دلمویههایم را نمیبینی؟ نرو!
اینسان نرو... از من نرو... دیگر نرو!
که نباشی اگر،
من کیستم؟
... بودنام چیست،
جز انبوههای آخال،
بیبَـر و بیبار
این پُشتهی زنگار.
فرهاد ارکانی - گوهردشت 1396
▲ نماهنگ «کارناوال زنگار» را اینجا ببینید ▲
* بیت نخستین از «حسن صادقیپناه»
مطلبی دیگر از این انتشارات
رویاروییِ «متالیکا» با سرطان
مطلبی دیگر از این انتشارات
نابخشودههای متالیکا (دو از سه)
مطلبی دیگر از این انتشارات
«آپولو»؛ بازسرایی ترانهای از «آلفاویل»