Mim.Qorbani@Gmail.com - @Theeastindia
۱۱ روش برای سر و سامان دادن به زندگی و تجربه کردن آرامش
در زندگی همهی ما لحظاتی وجود دارد که احساس میکنیم جهان ما در حال فروپاشی است و از خودمان میپرسیم که آیا همه این مشکلات و گرفتاریها تقصیر من است؟ اگر واقعاً همه چیز تقصیر من باشد چه؟ اگر من هرگز این اشتباه را مرتکب نشده بودم الان کجا بودم؟
هزاران سؤال فلجکنندهای که هر جنبه از رفتار شما را نقد میکنند و همهی آنها بر گذشتهی شما تمرکز دارند. اگرچه گذشته غیرقابل تغییر است، اما همیشه درسهای مهمی برای ما دارد.
با این حال، آینده با بینهایت فرصت و امکان در پیش روی شما است. در مواقعی که احساس میکنید زندگی شما یک فاجعه کامل است و نمیدانید که چه کاری باید در این مورد انجام دهید، اول از همه روی این مسأله تمرکز داشته باشید که شما تجربیات و ابزارهای فوقالعاده با ارزشی را به واسطهی گذشتهی خودتان به همراه دارید که میتوانید از آنها برای ساختن آیندهای بهتر، نهایت استفاده را ببرید.
اما برای دسترسی به این ابزارها و تجربیات کاربردی، باید پیش از هر چیز بفهمید که زندگی شما دقیقاً به چه علت اینقدر بینظم است.
در ادامهی این مقاله، ۱۱ روش عملی برای سر و سامان دادن به آشفتگیهایی که همهی ما ممکن است در زندگی خودمان تجربه کنیم، آمده است. با ما همراه باشید.
چرا زندگی شما آشفته است؟
حقیقت این است که ماهیت زندگی در حالت کلی آشفته است. به اعتقاد برخی مأهیت وجود بر مبنای آشفتگی است. شما هم تنها کسی نیستید که این بینظمی و آشفتگی را در زندگی خودش تجربه میکند، اما خوشبختانه رسیدن به نظم و آرامش برای هیچکس غیرممکن نیست.
اولین قدم این است که با هرج و مرج موجود روبرو شوید و ببینید که چگونه همه چیز از کنترلتان خارج شد. در اینجا چند دلیل رایج آمده که معمولاً باعث به هم خوردن نظم زندگی انسان میشوند:
- شرایط خارج از کنترل شما: ما به بهترین شیوه برنامهریزی میکنیم، اما جهان با تمام وجود سعی میکند در مسیر ما سنگاندازی کند و نگذارد برنامههای ما اجرایی شوند. همین مشکلات به ظاهر ساده و کوچک وقتی زیاد میشوند میتوانند به نوبهی خود مشکلات روانی بزرگتری ایجاد کنند که ناگهان صبر و تحمل ما را از بین میبرند.
- شما نمیدانید چه میخواهید: وقتی نمیدانید از زندگی خودتان چه میخواهید، از میان برداشتن مشکلات و پیشروی در مسیر زندگی اصلاً ساده نیست. در واقع این سردرگمی میتواند شما را فلج کند و منجر به بیتفاوتی و ایجاد حالت اینرسی شود.
- شما در مسألهای شکست خوردهاید: شکست در برخی زمینهها میتواند باعث شود که شما احساس کنید در زندگیتان به طور کلی شکست خوردهاید. شکست را به عنوان ناکامی و عقبنشینی تعبیر نکنید، بلکه به آن به عنوان گامی برای شناخت آن مواردی نگاه کنید که مناسب شما نیستند.
اگرچه شما هیچوقت نمیتوانید خمیردندانی که از تیوپ خارج شده را دوباره به داخل تیوپ برگردانید، اما میتوانید از آن مقدار خمیردندان اضافی استفادههای مفیدی بکنید، مثلاً به عنوان کرم لایهبردار یا برای تمیز کردن آینههای کدر.
به عبارت دیگر، آشفتگی هم در زندگی شما میتواند به عنوان بخشی از فرایند پاکسازی وجودی عمل کرده و به چیزی مفید تبدیل شود. تجربیات زندگی خود را، حتی تجربیات بد را بیارزش تلقی نکنید. از آنها میتوانید به عنوان سنگ بنای زندگی جدید خود استفاده کنید.
در ادامه ۱۵ استراتژی برای تغییر وضعیت زندگی و پیدا کردن دوبارهی شادی آمده که به شما کمک موقعیتهای سخت زندگی خود را راحتتر پشت سر بگذارید.
۱. احساسات خودتان را سرکوب نکنید
وقتی اوضاع زندگی پرتشویش و آشفته میشود، سطح اضطراب هم بیشتر میشود. در این حالت هدف شما این است که این احساس ناخوشایند را از بین ببرید، اما حذف اضطراب به هر قیمتی در واقع این احساس را در وجود شما از بین نمیبرد، فقط آن را پنهان میکند و هنگامی که سعی میکنید به جلو حرکت کنید، در پسزمینهی ذهنتان مدام زمزمه میکند.
اما وقتی که شما به شیوهی درست اقدام به برطرف کردن اضطراب خود میکنید، برای تغییرات مثبت واقعی آمادگی بهتری پیدا میکنید. احساسات خود را با فردی که به او اعتماد دارید در میان بگذارید تا به شما کمک کند که افکارتان را به درستی تحلیل کنید.
احساسات منفی خود را به عنوان امواجی در نظر بگیرید که در مسیر زندگی، مدام از میان کالبد شما عبور میکنند. این امواج میآیند و میروند، اما قرار نیست هویت و سرنوشت شما را تعریف کنند.
۲. کارهایی که باید انجام دهید را فهرست کنید
وقتی کلی کار ناتمام پیش روی شما، شما فشار روحی و روانی زیادی را تحمل میکنید و هر بار که یکی از این وظایف عقبافتاده به ذهن شما خطور میکند شما با یک چالش روانی تازه مواجه میشوید.
راهحل این مشکل این است که برای بازههای زمانی کوتاه برنامهریزی و اقدام کنید. اگر برنامهریزی برای سال پیش رو برای شما کاری دشوار و کسلکننده است، صرفاً لیست کارهای خود را برای ماه پیش رو تهیه کنید. اگر این کار هم برایتان کمی دشوار یا ترسناک است، فقط لیست کارهای فردا را تهیه کنید.
تبدیل اهداف بزرگ و ترسناک به وظایف کوچکتر، انجامشان را خیلی راحتتر میکند. مثلاً به جای نوشتن «پیدا کردن کار»، هدف خود را اینگونه کوچک کنید: «یک ساعت جستجوی مشاغل مربوطه در سایت لینکدین».
۳. متناسب با شرایط خودتان برنامهریزی کنید
برخی افراد به یک برنامهی روتین نیاز دارند. این برنامه منظم به آنها این امکان را میدهد تا احساس کنترل خود را بر روی امور مختلف حفظ کرده و اضطرابشان را کاهش دهند.
اگر هم در دنبال کردن یک برنامه و روال عادی برایتان دشوار است، مشکلی نیست. به زور سعی نکنید برنامهریزی کنید چون وقتی وظایفتان را از روی برنامه پیش نمیبرید اضطراب بیشتری به شما وارد میشود. اگر جزو این گروه دوم هستید، جریان را دنبال کنید. یا اگر دچار اختلالات تمرکزی مانند ADHD هستید، یک روش آسان و راحت پیدا کنید که برای شما مناسب باشد.
به عنوان مثال، اگر ده وظیفه در لیست کارهای خود دارید، به خودتان بگویید فقط باید یکی از این کارها را امروز فقط به مدت یک ساعت انجام دهم. شما میتوانید این پروژه و همینطور روز مورد نظرتان را انتخاب کنید و ساعتی از روز که با روحیهی شما تناسب دارد را به انجام این کار اختصاص دهید.
۴. خجالت نکشید
هر انسان اتفاقات ناگواری را در سطوح مختلف تجربه میکند. گاهی اوقات شرایط ممکن است خارج از کنترل شما باشد یا اینکه وضعیت پیشآمده نتیجهی چندین اشتباه باشد.
به خاطر داشته باشید که در هر موقعیتی شما هر کاری که از دستتان ساخته بوده را انجام دادهاید، حتی اگر این اقدامات شما نتیجهای در بر نداشته باشد. با هر شکست شما درسی فرامیگیرید که بر تجربه و خرد شما میافزاید.
شما در حال حاضر تجارب و ابزارهای بسیار بیشتری نسبت به قبل در اختیار دارید، و این مسأله به این معنی است که شما بیش از هر زمان دیگری قادر هستید تا زندگی خودتان را به حالت اول بازگردانید. برای شما همه چیز ممکن است به شدت آشفته یا حتی یک همانند یک شکست کامل به نظر برسد، اما توجه داشته باشید که شما اینجا هستید و این مقاله را میخوانید! این یعنی شما از نبرد با خودتان جان سالم به در بردهاید و این یک اتفاق خوب و باورنکردنی است!
۵. بار خودتان را سبک کنید
اگر به لیست وظایف خودتان نگاهی بیندازید، آیا احساس میکنید که بیش از حد توان شما است؟ اجازه دهید رازی را با شما در میان بگذاریم: لازم نیست خودتان همهی کارها را انجام دهید.
ما اغلب سعی میکنیم که همه امور را خودمان انجام دهیم تا سربار عزیزانمان نباشیم. اما روش بهتر این است که در صورت خستگی بیش از حد، میتوانید با یکی از دوستان خود تماس بگیرید و در مورد انجام برخی از وظایف خودتان از او کمک بگیرید.
اگر تابهحال این کار را انجام ندادهاید، دفعهی بعد که احساس کردید سرتان بیش از شلوغ است با یکی از دوستان نزدیک خودتان تماس بگیرید و در مورد نگرانیهای خودتان صحبت کنید و به او اجازه دهید تا قسمتی از مسئولیتهای شما را بر عهده بگیرد. اینکه شما خودتان برخی از وظایفتان را انجام ندادهاید به این معنی نیست که انسان ضعیف یا ناتوانی هستید. در واقع شما شجاعت درخواست کمک را داشتهاید.
۶. انرژی خود را روی علایقتان متمرکز کنید
وقتی که احساس میکنید «زندگی واقعی» استرس زا است، خودتان را با کارهایی که به آنها واقعاً علاقه دارید سرگرم کنید. راههای کوچک و متنوعی برای دنبال کردن علایق واقعی خودتان به صورت روزانه پیدا کنید. این اقدامات به شما کمک میکند احساس کنید که به ریشه و هویت واقعی خودتان نزدیکتر شدهاید و احساس آرامش و عشق بیشتری را در زندگیتان تجربه کنید.
هر روز پنج دقیقه پیادهروی کنید، از اشیاء مورد علاقهی خودتان در خانه خود عکس بگیرید، غذایی را تهیه کنید که در کودکی به شما آرامش میداد، یا به باشگاه یوگا بروید! احترام گذاشتن به خودتان به شکل روزانه با هر مقدار و مقیاسی به تقویت ذهنیت شما برای بازگرداندن زندگیتان به حالت اول کمک میکند.
۷. در لحظه زندگی کنید
هیچ چیز بدتر از این نیست که زندگی شما جلوی چشمانتان شما متلاشی شود. با این حال، این احساس دردناک فقط تصور ما است. هنگامی که احساس میکنید زندگی شما در حال ویران شدن است، روی همان لحظه تمرکز کنید، نه کارهایی که باید انجام دهید، نه دوستانی که از دست شما عصبانی هستند، نه شغلی که از دست دادهاید و یا هر اتفاق ناگواری دیگری که در زندگیتان رخ داده است.
برای شروع روی ضربان قلب یا ریتم تنفس خود تمرکز کنید. اینکه الآن کجا نشستهاید؟ نرم است یا سفت؟ برآمده است یا گود؟ اگر با دقت گوش دهید چه صداهایی را میتوانید بشنوید؟ تصور کنید که نفس شما در وجودتان جریان مییابد، تا انتهای انگشتان دست و پا. اینکه شما الآن اینجا هستید. همین الان. شما در حال فروپاشی نیستید؛ نفس میکشید و دنیا به آخر نرسیده است؛ در واقع کائنات در حال آماده شدن است تا فرصتهای جدید و بهتری را به شما ارائه بدهد.
۸. به افراد نیازمند کمک کنید
ممکن است به این مسأله فکر کنید که «زندگی من در حال فروپاشی است! من باید روی این موضوع تمرکز کنم، چه دلیلی دارد که به شخص دیگری کمک کنم؟» با این حال، برخورد با مشکلات دیگران همیشه آسانتر است، زیرا شما دیدگاهی تازه، عینی و روشن در مورد مسائلی که دیگران با آنها دست و پنجه نرم میکنند، دارید. یک چالش کوچک ممکن است برای بعضیها خیلی بزرگ به نظر برسد، همانطور که مشکلات شما از نظر خودتان بسیار بزرگ به نظر میرسند.
بودن در کنار اشخاص دیگر همچنین باعث میشود که احساس خوب و مفید بودن را تجربه کنید و به شما نشان میدهد که قادر به حل مشکلات و غلبه بر آنها هستید. علاوه بر این آمادگی بیشتری برای حل کردن مشکلات دشوار خودتان پیدا میکنید و ممکن است دوستی که به او کمک کردهاید مایل به جبران لطف شما باشد.
۹. وضعیت آشفتهی موجود را بپذیرید
اوضاع فعلی زندگی شما عالی نیست در واقع کاملاً آشفته است. اما ایرادی ندارد. شرایط را همانطور که هست بپذیرید. حقیقت این است که هر انسان دارای آشفتگیهایی است که سعی دارد آنها را پنهان نگه دارد. اما شما در مورد خودتان صادق باشید چون وقتی که بفهمید تنها شما نیستید که اوضاع زندگیتان بر وفق مرادتان نیست، شگفتزده خواهید شد.
احساس شرم را کنار بگذارید و با خیال راحت به آغوش جامعه بازگردید. هرچه بیشتر از وضعیت زندگیتان شرمسار باشید، بار شما سنگینتر میشود و برخاستن دوباره برایتان سختتر خواهد بود. اعتراف به حقیقت موجود و پذیرفتن آن، بار زیادی را روی دوش شما برمیدارد.
۱۰. زندگیتان را پرهیجان کنید
یک دفترچه و قلم بردارید و سعی کنید ۱۵ موردی را که باعث هیجان زده شدن شما میشوند را یادداشت کنید. این موارد میتوانند اتفاقات بزرگ یا کوچکی باشند که برای شما بار هیجانی زیادی دارند.
به عنوان مثال، «من برای تماشای بازی فوتبال فردا هیجانزده هستم». یا این «من فردا صبح به خاطر نوشیدن فنجان قهوهام خیلی هیجانزده»، یا «اینکه در مراکز خرید بزرگ قدم بزنم و هیچ خریدی نکنم، من را هیجانزده میکند». مهم نیست که چقدر زندگی شما بههمریخته است، همیشه چیزهای کوچکی وجود دارد که شما را هیجانزده میکنند و روحیهی شما را عوض میکنند.
۱۱. ادراک خودتان را به چالش بکشید
چرا احساس میکنید که همه چیز در حال خراب شدن است؟ با طرح سؤالات متفاوت از خودتان، این ذهنیت را به چالش بکشید. به جای این که بپرسید «چرا زندگی من آشفته است؟» سعی کنید به این پرسش پاسخ دهید که «چه چیزی در زندگی من هنوز درست کار میکند؟»
همانطور که حوزههای منظم و سالم زندگی خودتان را مشخص میکنید، مناطق آشفته و مشکلدار کوچکتر میشوند. نحوهی ادراک شما از اتفاقات و واقعیتهای پیرامونی میتواند تأثیر بسزایی در انگیزش شما داشته باشد. وقتی دیدگاه شما تغییر کند، واقعیت زندگی شما هم میتواند تغییر کند.
نکتهی پایانی
پی بردن به چگونگی اصلاح اوضاع زندگیتان میتواند بر فشار و استرسی که در حال حاضر تجربه میکنید بیفزاید. این که بدانید باید فرایند احیا و نظم بخشیدن به زندگیتان را از کجا شروع کنید، آن هم درست در زمانی که روحیهی خودتان را کاملاً از دست دادهاید، واقعاً دلهرهآور است.
بهترین اقدام برای شروع این است که با یکی از استراتژیهای ذکر شده در بالا فرایند بازسازی زندگیتان را آغاز کنید. یکی را انتخاب کنید که فکر میکنید انجامش برای شما راحتتر است. صرف اقدام کردن در هر سطحی باعث میشود که احساس کنترل بیشتری روی زندگیتان داشته باشید، ضمن اینکه این کار به شما حس موفقیت میدهد.
به یاد داشته باشید که زندگی هیچ وقت قرار نیست کامل و بینقص باشد؛ حتی نمیتوان انتظار داشت که این کار آسان باشد. در حقیقت زندگی همهی انسانها پیچیده و آشفته است، اما در عین حال زیبا، فریبنده و دلچسب نیز است.
بر همین اساس، زندگی شما هم میتواند همزمان هم آشفته باشد و هم یک ماجراجویی فوقالعاده. توانایی یافتن این شگفتیها در موقعیتهای مختلف میتواند به شما کمک کند تا بر هرج و مرج و اتفاقات ناخوشایند غلبه کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
۱۰ مرحلهی جدایی (و روش قابلتحملتر کردن آنها)
مطلبی دیگر از این انتشارات
۹ عامل اصلی که طول عمر ما را تعیین میکنند
مطلبی دیگر از این انتشارات
۱۴ باور غلط دربارهی افسردگی که شبکههای اجتماعی را پر کردهاند