مسئول تیم محتوایی اکوموتیو، دانشجوی کارشناسی ارشد دانشگاه صنعتی امیرکبیر
چگونگی حذف استرس از گفتگوهای استرس زا
زندگی ما انسانها بر پایهی حرف زدن استوار است. در واقع ما حیوانات ناطق هستیم. بحث، خبرچینی، شایعهپراکنی و شوخی میکنیم. اما گاهی اوقات، بیشازحد انتظارمان، گفتگوهای استرس زا داریم، همان گفتوگوهای حساسی که ردوبدل میکنیم و میتوانند از هر نوع صحبت دیگری، بیشتر اذیتمان کرده یا ذهنمان را مشغول کنند.
گفتگوهای استرس زا در زندگی اجتنابناپذیرند و ممکن است در سرکار، نتایجی – از اخراج کارمندان گرفته تا دریافت پاداشهایی که به طرز عجیبی زیادند – به دنبال داشته باشند. اما محتوای این گفتگوهای استرس زا هرچه که باشد، با توجه به حجم احساساتی که همراهشان است، با سایر گفتوگوها تفاوت فاحشی دارند. این گفتوگوها، ناامیدی، سردرگمی، نگرانی، خشم، درد یا ترس را برمیانگیزند و اگر این احساسات در شما ایجاد نشوند، قطعاً در مخاطب شما ایجاد میشوند. در واقع، گفتگوهای استرس زا به حدی سبب اضطراب میشوند که بیشتر افراد خیلی راحت از آنها دوری میکنند. البته این راهبرد لزوماً غلط نیست.
به هر حال، یکی از اولین قوانین تعامل، اجتناب از گفتوگوهایی است که هدر دادن وقت و انرژی بهحساب میآیند. اما گاهی اوقات، اگر از زیر مشکلات شانه خالی کنیم، نتوانیم افراد بهانهگیر را راضی سازیم و خصومتها را فروبنشانیم، باید هزینهی زیادی بپردازیم؛ زیرا اجتناب از این مسائل، معمولاً به بدتر شدن مشکل یا رابطه میانجامد.
حال که گفتگوهای استرس زا تا این حد رایج و ناراحتکنندهاند، چرا برای بهبود آنها بیشتر تلاش نمیکنیم؟ علت این است که احساسات ما به طرز چشمگیری در این امر دخالت دارند. اگر از نظر احساسی درگیر مسئلهای نباشیم، میدانیم که عادی و قابلحل است یا حداقل میتوان آن را مدیریت کرد. ولی به محض اینکه احساسات وارد کار میشوند، بیشترمان از تعادل خارج میشویم. مانند مهاجم فوتبالی که در یک بازی سخت نمیتواند کاری از پیش ببرد، همهی امیدمان را برای رسیدن به نقطهی هدف (گل) از دست میدهیم.
واقعیت این است که هیچ روش آسانی برای غلبه بر گفتگوهای استرس زا وجود ندارد. با متغیرهای متعدد و تنشهای بسیار زیادی روبرو هستید و تعاملهای میان افراد در موقعیتهای سخت، همواره منحصربهفردند. با این حال میتوان تمام گفتگوهای استرس زا را به شکل آمیزهای از چند گفتوگوی ساده دیگر در نظر گرفت که هر کدام مشکل خاص خود را به همراه دارند. در ادامه، به بررسی چگونگی کسب آمادگی لازم برای مقابله با آن مشکلات خواهیم پرداخت. اما ابتدا اجازه دهید سه مورد از گفتگوهای استرس زای پایهای را که اغلب در محیط کار با آن روبرو میشویم، بررسی کنیم.
“خبر بدی برات دارم”
گفتن یک خبر بد، معمولاً هم برای گوینده و هم برای شنونده دشوار است. معمولاً گوینده آشفته و شنونده نگران این است که گفتوگو به کجا ختم میشود. در گفتوگوهایی از این قبیل، مشکل اصلی این است که بحث را بهدرستی آغاز کنیم. اگر گفتوگوهای ردوبدل شده به خوبی شروع شود، احتمال اینکه تا پایان به خوشی پیش رود بسیار زیاد است. ولی اگر آغاز بدی داشته باشد، ممکن است تا آخر تیز و برنده باشد. بسیاری از مردم سعی میکنند خیلی به آرامی و محترمانه این گفتوگوها را شروع کنند.
“اینجا چه خبر است؟”
اغلب، گفتگوهای استرس زا بر ما تحمیل میشوند. درواقع، برخی از بدترین گفتوگوها – که معمولاً نیز برای افرادی پیش میآیند که از جروبحث گریزاناند – همگی بهصورت یکجا مانند طوفان تابستانی بر شخص نازل میشوند. سپس گفتوگو بهشدت با احساسات درمیآمیزد و پرتوهای احساس در تمام جهات ساطع میشوند. بدتر از همه اینکه هیچچیز باعقل جور درنمیآید. انگار درون ابر سیاهی از جنس منطق پیچواپیچ و احساسات تغییریافته کشیده میشویم.
“داری به شخصیت من حمله میکنی!”
حال بیایید راجع به گفتگوهای استرس زای همراه با پرخاش بحث کنیم که در آنها، افراد از هرگونه مکانیزم روانشناسی و گفتاری جهت سلب تعادل حریف، تخریب جایگاه او و حتی تحقیر او، بهره میگیرند. این “تاکتیکهای مقابلهای” به اشکال مختلفی ازجمله بیحرمتی، دستکاری احساسات و فریاد زدن، ظاهر میشوند و همهی افراد، با تاکتیک یکسانی تحریک نمیشوند. یک تاکتیک مقابلهای بهتنهایی خطرناک نیست؛ ولی آمیزهای از تاکتیکهای مقابلهای هرکدام با آسیبهای خاص، میتواند خطرآفرین باشد.
آمادگی برای گفتگوهای استرس زا
حال، سؤال این است که چگونه از قبل، برای این سه گفتگوهای استرس زای پایه آماده شویم؟ بهتر است نخست، از نقطهضعفهای خود در برابر اشخاص و موقعیتهای مختلف آگاه شویم. ایجاد آگاهی به این معنا نیست که پیوسته در حال کاوش درون خود باشیم، ولی شاید اینطور به نظر برسد. بیشتر به این معناست که شناخت ضمنیمان از خود را به شناختی صریح و آشکار تبدیل کنیم.
همهی ما از تجربیات پیشین خود درمییابیم که در مقابل کدام گفتوگوها و چه اشخاصی دارای ضعف هستیم. اگر زمانی در گفتوگوی دشواری قرار گرفتید، از خود بپرسید که آیا این یکی، از همان موقعیتهاست یا با یکی از آن اشخاص طرف هستید؟ برای مثال، آیا در مقابل یک رقیب قدر، به مبارزه برمیخیزید؟ آیا وقتی احساس میکنید از جمع کنار گذاشتهشدهاید، در لاک خود فرومیروید؟ با درک محدودهی خطر خود، میتوانید آسیبپذیریهایتان را بشناسید، پاسخ مناسب آنها را پیداکرده و اصلاحشان کنید.
زندگی ما انسانها بر پایهی حرف زدن استوار است. در واقع ما حیوانات ناطق هستیم. بحث، خبرچینی، شایعهپراکنی و شوخی میکنیم. اما گاهی اوقات، بیشازحد انتظارمان، گفتگوهای استرس زا داریم، همان گفتوگوهای حساسی که ردوبدل میکنیم و میتوانند از هر نوع صحبت دیگری، بیشتر اذیتمان کرده یا ذهنمان را مشغول کنند.
گفتگوهای استرس زا در زندگی اجتنابناپذیرند و ممکن است در سرکار، نتایجی – از اخراج کارمندان گرفته تا دریافت پاداشهایی که به طرز عجیبی زیادند – به دنبال داشته باشند. اما محتوای این گفتگوهای استرس زا هرچه که باشد، با توجه به حجم احساساتی که همراهشان است، با سایر گفتوگوها تفاوت فاحشی دارند. این گفتوگوها، ناامیدی، سردرگمی، نگرانی، خشم، درد یا ترس را برمیانگیزند و اگر این احساسات در شما ایجاد نشوند، قطعاً در مخاطب شما ایجاد میشوند. در واقع، گفتگوهای استرس زا به حدی سبب اضطراب میشوند که بیشتر افراد خیلی راحت از آنها دوری میکنند. البته این راهبرد لزوماً غلط نیست.
به هر حال، یکی از اولین قوانین تعامل، اجتناب از گفتوگوهایی است که هدر دادن وقت و انرژی بهحساب میآیند. اما گاهی اوقات، اگر از زیر مشکلات شانه خالی کنیم، نتوانیم افراد بهانهگیر را راضی سازیم و خصومتها را فروبنشانیم، باید هزینهی زیادی بپردازیم؛ زیرا اجتناب از این مسائل، معمولاً به بدتر شدن مشکل یا رابطه میانجامد.
حال که گفتگوهای استرس زا تا این حد رایج و ناراحتکنندهاند، چرا برای بهبود آنها بیشتر تلاش نمیکنیم؟ علت این است که احساسات ما به طرز چشمگیری در این امر دخالت دارند. اگر از نظر احساسی درگیر مسئلهای نباشیم، میدانیم که عادی و قابلحل است یا حداقل میتوان آن را مدیریت کرد. ولی به محض اینکه احساسات وارد کار میشوند، بیشترمان از تعادل خارج میشویم. مانند مهاجم فوتبالی که در یک بازی سخت نمیتواند کاری از پیش ببرد، همهی امیدمان را برای رسیدن به نقطهی هدف (گل) از دست میدهیم.
واقعیت این است که هیچ روش آسانی برای غلبه بر گفتگوهای استرس زا وجود ندارد. با متغیرهای متعدد و تنشهای بسیار زیادی روبرو هستید و تعاملهای میان افراد در موقعیتهای سخت، همواره منحصربهفردند. با این حال میتوان تمام گفتگوهای استرس زا را به شکل آمیزهای از چند گفتوگوی ساده دیگر در نظر گرفت که هر کدام مشکل خاص خود را به همراه دارند. در ادامه، به بررسی چگونگی کسب آمادگی لازم برای مقابله با آن مشکلات خواهیم پرداخت. اما ابتدا اجازه دهید سه مورد از گفتگوهای استرس زای پایهای را که اغلب در محیط کار با آن روبرو میشویم، بررسی کنیم.
“خبر بدی برات دارم”
گفتن یک خبر بد، معمولاً هم برای گوینده و هم برای شنونده دشوار است. معمولاً گوینده آشفته و شنونده نگران این است که گفتوگو به کجا ختم میشود. در گفتوگوهایی از این قبیل، مشکل اصلی این است که بحث را بهدرستی آغاز کنیم. اگر گفتوگوهای ردوبدل شده به خوبی شروع شود، احتمال اینکه تا پایان به خوشی پیش رود بسیار زیاد است. ولی اگر آغاز بدی داشته باشد، ممکن است تا آخر تیز و برنده باشد. بسیاری از مردم سعی میکنند خیلی به آرامی و محترمانه این گفتوگوها را شروع کنند.
“اینجا چه خبر است؟”
اغلب، گفتگوهای استرس زا بر ما تحمیل میشوند. درواقع، برخی از بدترین گفتوگوها – که معمولاً نیز برای افرادی پیش میآیند که از جروبحث گریزاناند – همگی بهصورت یکجا مانند طوفان تابستانی بر شخص نازل میشوند. سپس گفتوگو بهشدت با احساسات درمیآمیزد و پرتوهای احساس در تمام جهات ساطع میشوند. بدتر از همه اینکه هیچچیز باعقل جور درنمیآید. انگار درون ابر سیاهی از جنس منطق پیچواپیچ و احساسات تغییریافته کشیده میشویم.
“داری به شخصیت من حمله میکنی!”
حال بیایید راجع به گفتگوهای استرس زای همراه با پرخاش بحث کنیم که در آنها، افراد از هرگونه مکانیزم روانشناسی و گفتاری جهت سلب تعادل حریف، تخریب جایگاه او و حتی تحقیر او، بهره میگیرند. این “تاکتیکهای مقابلهای” به اشکال مختلفی ازجمله بیحرمتی، دستکاری احساسات و فریاد زدن، ظاهر میشوند و همهی افراد، با تاکتیک یکسانی تحریک نمیشوند. یک تاکتیک مقابلهای بهتنهایی خطرناک نیست؛ ولی آمیزهای از تاکتیکهای مقابلهای هرکدام با آسیبهای خاص، میتواند خطرآفرین باشد.
آمادگی برای گفتگوهای استرس زا
حال، سؤال این است که چگونه از قبل، برای این سه گفتگوهای استرس زای پایه آماده شویم؟ بهتر است نخست، از نقطهضعفهای خود در برابر اشخاص و موقعیتهای مختلف آگاه شویم. ایجاد آگاهی به این معنا نیست که پیوسته در حال کاوش درون خود باشیم، ولی شاید اینطور به نظر برسد. بیشتر به این معناست که شناخت ضمنیمان از خود را به شناختی صریح و آشکار تبدیل کنیم.
همهی ما از تجربیات پیشین خود درمییابیم که در مقابل کدام گفتوگوها و چه اشخاصی دارای ضعف هستیم. اگر زمانی در گفتوگوی دشواری قرار گرفتید، از خود بپرسید که آیا این یکی، از همان موقعیتهاست یا با یکی از آن اشخاص طرف هستید؟ برای مثال، آیا در مقابل یک رقیب قدر، به مبارزه برمیخیزید؟ آیا وقتی احساس میکنید از جمع کنار گذاشتهشدهاید، در لاک خود فرومیروید؟ با درک محدودهی خطر خود، میتوانید آسیبپذیریهایتان را بشناسید، پاسخ مناسب آنها را پیداکرده و اصلاحشان کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
۵۰ استارتاپ ارزشمند جهان در سال ۲۰۱۸
مطلبی دیگر از این انتشارات
زندگی نامه و داستان موفقیت مارک زاکربرگ موسس فیسبوک + اینفوگرافیک
مطلبی دیگر از این انتشارات
کدام سرمایه گذاری جف بزوس با شکست مواجه شد؟