اولین مرحله راه اندازی استارتاپ ؛ حل کردن یک مشکل واقعی

با نخستین قدم از آموزش راه اندازی استارتاپ در کنارتان هستیم؛ این نخستین مرحله از مراحل بیست‌گانه موفقیت یک کسب و کار است.




ایده‌های جدید بسیاری وجود دارد که هر سال مطرح می‌گردند و اکثر آن‌ها به فراموشی سپرده می‌شوند. درواقع فقط آن‌هایی که دارای نگرشی خاصی هستند می‌توانند کسب و کاری را آغاز نموده و آن ایده را به تحقق برسانند. بسیاری از افرادی که وارد کسب و کار می‌شوند، ایده‌های فوق‌العاده‌ای با خود به همراه می‌آوردند که فقط درصدی از آن‌ها موفق می‌شوند. درمیان دلایل مختلف شکست کسب و کارها، دو دلیل اساسی وجود دارد؛ اینکه ایده‌ی مطرح‌شده مشکلی را حل نمی‌کرده، و یا پاسخگوی نیازهای فعلی مشتریان نبوده است.

اگر در ابتدای راه ایده‌ای در سر ندارید و نمی‌دانید از کجا شروع کنید شاید بهتر است سری به دسته ایده و خلاقیت ما بزنید: ایده های استارتاپی

برای اینکه یک محصول موفق شود، باید نیازی را پیدا کند که تا به حال در یک بازار برآورده نشده یا بازاری پیدا کند که قبلاً کشف نشده بوده است. باید مردم را متقاعد کند تا با درآمدی که به سختی آن را به دست آورده اند مشارکت کرده و محصول استارتاپشان را خریداری کنند چرا که باور دارند این محصول زندگی آن‌ها را بهبود خواهد بخشید.

اما کارآفرین‌ها و نوآوران درست در جایی مرتکب اشتباه می‌شوند که به ایده‌ای می‌رسند و بعد سعی می‌کنند آن را به زور در بازار بچپانند. هرچقدر هم این ایده جذاب و تازه باشد، اگر در خدمت تأمین نیاز یا تسکین دردی از مخاطب هدف خود قرار نگیرد، احتمالاً به موفقیت زیادی دست پیدا نخواهد کرد.

وقتی به محصولات شکست‌خورده‌ای فکر می‌کنیم که تمام انرژی شرکتی را به خود معطوف ساخته و درنهایت زمین خورده‌اند، می‌بینیم که حتی بزرگترین شرکت‌های بین‌المللی هم می‌توانند اشتباه کنند. برای مثال چند محصول شکست‌خورده‌ی گوگل از  جمله Google Wave تا Google Video Player را در نظر بگیرید. هریک از این محصولات با یک هدف بنا شده‌اند که به‌طور نظری یک ایده‌ی خوب است، اما درنهایت به دلایلی (از قبیل تکثیر محصولات موجود بدون ارتقای آن‌ها، دشواری به‌کارگیری محصول و …) شکست سختی خورده‌اند که همه‌ی دلایل در یک چیز خلاصه می‌شوند: اینکه این محصولات چیزی نبوده‌اند که مصرف‌کننده می‌خواسته یا نیاز داشته است.

اشتباه احتمالی دیگر، بازماندن از اصل مطلب و وفق دادن خود با مطالبات در حال تغییر بازار است. درحال‌حاضر، وجود فن‌آوری، بروز تغییرات را با سرعتی بیش از همیشه میسر می‌سازد، و کسب و کارها اگر می‌خواهند از کهنه شدن در امان بمانند باید از تغییراتی که در راه است آگاه باشند. برای مثال شرکت‌هایی مانند Blockbuster و Sears قبلاً بر صنعت خود حکمرانی می‌کردند، اما با تغییر یافتن اطرافشان از قافله جا ماندند، همین‌طور شرکت‌هایی مثل موتورولا و مایکروسافت که هنوز هم موفق‌اند اما موج تبلت و گوشی هوشمند را از دست دادند.

غرق شدن در کاری که می‌کنید و پرت شدن حواستان از جهان خارج و کاری که شرکت‌های دیگر انجام می‌دهند بسیار آسان است. وقتی می‌خواهید روی قابلیت‌های اصلی خود تمرکز کرده و محصولی را تولید کنید که از ابتدا رویایش را در سر داشته‌اید، دور کردن هر درون‌داد یا بازخورد خارجی، نه تنها راهی مطمئن برای ندیدن مشکل عده‌ی خاصی از مصرف‌کنندگان است، بلکه می‌تواند به جلو زدن رقبایی از شما بیانجامد که در حال حاضر با جریان‌های فعلی بازار هماهنگ هستند.

موفقیت به کمی خوش‌شانسی نیاز دارد، اما به دانستن اینکه بازار محصولتان کجاست هم نیازمند است، و اینکه بازار دارد به کجا می‌رود. خیلی بهتر است به جای اینکه اجازه دهید باورهایتان، پیش‌فرض‌هایی درمورد خواسته‌های مردم را به شما دیکته کنند، نسبت به آنچه مشتریان احتمالی‌تان در زمان حال و آینده می‌خواهند ایده‌ای داشته باشید.

ازاین‌رو، قبل از صرف ساعت‌ها وقت و هزینه برای یک پروژه، تشخیص دهید که این پروژه چه مشکلی را حل می‌کند و آیا بازار آن مدت زیادی دوام خواهد آورد یا خیر. اگر افرادی را در این صنعت می‌شناسید، نظرشان را بخواهید. و مهم‌تر از همه این که، با مشتریان احتمالی صحبت کنید. درمورد گرایشات بازار و مقصد این صنعت، تحقیقات خود را انجام دهید. وقتی به این نتیجه رسیدید که حالا و در درازمدت می‌توانید مشکلی را برای مشتریان حل کنید، با اطمینان از قرار گرفتن در مسیر درست می‌توانید از تلاش کردن برای فروش محصولتان احساس آرامش کنید.

پیشنهاد: مایکروسافت و نجات اپل، کمک به فیسبوک و سرمایه گذاری روی استارتاپ ها