نادان تر از چیزی هستم که فکر می کردم...
مجموعه ای از بر و بچز😎
پارسال به مناسبت صدمین دنبال کننده ام صدمین نوشته ام را منتشر کزدم و در آن از دوستانی یاد کردم که آن زمان بسیار با آنها ارتباط داشتم.
امروز عده ی زیادی از آنها یا رفته اند،یا دیگر ارتباط دوستانه ای نداریم و یا...
بعد کنکور سائر به من گفت،خوب میشد اگر دوباره چنین پستی بنویسم ،من هم فیلم یاد هندوستان کرد اما سر شلوغم مهلت نداد.
امسال دوستان خوب و عزیزی پیدا کردم،افرادی که با سبک های تفکر و علایق مختلف همه در کنار هم جمعیتی هیجان انگیز را در ویرگول تشکیل داده اند و من را به شوق وا می دارند.می خوام دوستامو بهتون معرفی کنم.
پیشگوی معبد دلفی
یه درونگرای تحلیلگر که افکارش درباره ی بقیه و تحلیلش از هر کامنتی که می خونه،منو شوکه می کنه و با خودم میگم واقعا ممکن بود همچین چیزی به ذهن من برسه؟
فک کنم بیشترین جمله ای که بهش گفته باشم«سخت نگیر» باشه.پیشگو آدم باهوشیه اما قدر خودشو نمی دونه،قلمش خیلی خیلی قشنگ و پخته است و اوایلی که شناختمش توی دو سه پست اولش بود که کتاب معرفی می کرد و من شدم اولین دنبال کننده ی پر و پاقرصش و همه ی پستاشو خوندم😁
ممنونم که روزای سخت کنارم بودی 👭
سائر
نفر بعدی آقای دکتر خودمونه.ایشون قدیمی ترین کاربریه که من باهاش ارتباط داشتم و دارم.از زمانی که کنکور اولشونو دادن بحثای گاه و بی گاه داشتیم و یه نصیحتی کردم بهشون که استارت نوشتن یه پست و بعد ها تشکیل انتشارات عقیق رو زد😄
بعد کنکور دومشون اوج ارتباط ما بود،من تابستون برای کنکور می خوندم اما نصف وقتم تو ویرگول بودم و درباره ی دین و وذهب و جامعه و تاریخ و هزار تا چیز بحث می کردیم،بعدا من کنکوری تر شدم و ایشونم آقای دکتر شد،بعضی وقتا همین بزرگ شدنای ما ویرگولو خالی می کنه😭
رسول والی
آقای والی کسیه که به شدت تحسینش می کنم،درحالی که من خودمو تیکه تیکه می کنم تا یه پست بنویسم خیلی راحت و به دور از کمالگرایی پست منتشر می کنه.
پستای تراپیش واقعا غم بزرگی بهم داد،حس می کنم زندگیشون پتانسیلشو داره که ازش یه رمان بنویسیم،مخصوصا اگه به رئیس جمهور هم تبدیل بشن👌
فائیر
فائیر نیومده آتشی بر خرمن ویرگول انداخت و همه رو مسحور خودش کرد،دلم می خواد یه اتوبیوگرافی پونصد صفحه ای از زندگیش بخونم واقعا تکه های کوچک خاطراتش اونقدرررر هیجان انگیزه که من میگم کل زندگیش چه خفن بوده.
یه آدم باحال و به روز و باایمان،می تونه نسخه ی به روز حدیثی باشه که می خوام در آینده باشم.
امیدوارم دوتا کوچولو ها مجال بدن که بیشتر برامون بنویسه🥺😍
حسین
اولین پستایی که از ایشون خوندم این حسو بهم داد که دارم از یه آدم سی و چند ساله می خونم،ماجراهای کار و زندگی و اهداف ایشون خیلی الهام بخش بود برام و با خودم گفتم بد نیست پسرای بی عار فامیل ما که تا سی سالگی دستشون تو جیب باباشونه از ایشون چیز یاد بگیرن😐
حالا جدیدا که زده جاده ی خاکی ولی ایشالا یا جاده آسفالت میشه یا برمیگرده تو جاده ی اصلی.
با دعای خیر🤲
Last chemist
علی شیمیست سابق هم آدم باحالیه،حقیقتا علاقه ی من نسبت به علوم تجربی چیزی حدود ۱۳٪ هست اونم اگه یه نوشته ی خیلی ساده و جذاب و عجیب باشه که بگم «واو جدی؟» ولی عشق وافر ایشون به علوم تجربی منو به وجد میاره.
پراکنده جات و انتشاراتای مختلفش هم خیلی خفنه.
امیدوارم هیچ رویدادی نتونه این شوق و جرأت زیستنو ازتون بگیره:)
آنه شرلی
دختر با اراده ی ویرگول،من فک کنم همه ی پستای چالش سختی کشیدنشو خوندم و باهاش همراه شدم.
شور و حالش واقعا هیجان انگیزه،خیلی از بودنت خوشحالم.
آدرا
بدون شرح😐
همین که هم جنس نبودیم جای شکرش باقیه اگه نه یا ایشون منو کتک میزد یا من موهاشو می کندم.
سید مهدار بنی هاشمی
خیلی از دستشون حرص خوردم اخیرا تا جایی که اصلا نگم براتون.
اما درکل خوشم میاد از حال و هواشون نوشته های خوب و صمیمی،ارتباط برقرار کردن با آدما و کارای جالب و قشنگ.
آرزوم اینه که یه دایی مثل ایشون می داشتم،کی آرزوش نیست؟😅
بیاید همه یه صلوات برای ظهور امام زمان و یه صلوات برای پیدا شدن نیمه ی گم شده ی سید بفرستیم.
آتنا
نفر بعدی خانم آتناست،یکی از آدمای بسیار پرمخاطب.
کارای جاابی می کنه و اتفاقات معمولیو خیلی خوب شرح میده طوری که عاشقش میشی،خیلی قوه ی طنزنویسیش هم فعاله.دیگه چی بگم؟
ان شالله بری تو مسیر درستش گل دختر
شاهد آرزو
من خیلی در اولین کامنت ها حرف بیخود بهش زدم😐واقعا نمی دونم چرا؟
ولی فک کنم کم کم روابط حسنه شد.شاهد آرزویی که من میشناسم عاشق ادبیاته،من ادبیات دوست دارم ولی عشقی که از ایشون میبینم خیلی جذاب تره.
یلدا روشن
بوی زندگی👒من واااااقعا هر وقت ازش چیزی می خونم سفر می کنم به سبزه زاری در سیستان و بلوچستان.یه دنیای دیگه دنیایی که کیلومتر ها از زندگی شهری من فاصله داره و مثل یه سیب سرخه.
آشنا شدن با چنین فضایی و آدمی که احتمالا در زندگی عادی هیچ وقت فرصتشو ندارم خیلی ارزشمند بود.
خانم میراحمدی
خانم کاپوچینو و یه مامان خوب و معتقد،تیکه های کوچیکی که از زندگیشون میگن گاهی خیلی الهام بخشه و با نوشته هاشون ارتباط خوبی برقرار می کنم.
دختر مهتاب
گل باغ ویرگولی تو دختر مهتاب🤗مایه ی رونق ویرگول،چالش گذار ویرگول.
روزمرگی هاتم خیلی دوست دارم 👏
نگین اصل
بعد از یه اتفاقی که افتاد روابط ۱۰۰٪ حسنه ی ما به ۷۰٪ رسید😅
درکل گاهی بهت حسودیم میشه،خیلی خوشحالم که در مسیر نزدیک شدن به معشوق حقیقی قدم بر می داری☺️
مهربونی ولی بعضی وقتا حرصم میدی😅اما با این حال خوشحالم که هستی.
علیرضا
من از آقای علیرضایی که باریستا بود کلی حس خوب گرفتم،و از نویسنده ای که تیره می نوشت احساس تحسین.
دوست دارم این قلم بتونه بومی بنویسه و مطرح بشه در سطح کلان.
محدثه داوری
در کشمکش با خودشه اما قلبش اونقدر مهربونه که حاضره برات وقت بزاره تا حال بدت به حال خوب تبدیل بشه.
هزار تا قلب صورتی برات ارسال می کنم💖
نازی کنکوری
کسی که همه ی تجربیاتش از کنکورو بی منت در اختیار بچه ها گذاشت.
امیدوارم به آرزوهاش برسه.
خانم بخشی
خانم بخشی خیلی کم مینویسه اما وقتی مینویسه کارش درجه یکه.
من از پستاش،شیوه ی نگارش،نگاهش به زندگی و... خیلی لذت میبرم کاش زود به زود بنویسه.
رهام
بلاخره یه روز به سالگردتون کمک می کنم:)
تصویری که از این آدم تو ذهنمه خیلی گنگه،اما به درجه ای از عرفان رسیده که به حرف چرت و پرت محل نمیده پس او را می ستایم.
چقدر زیاد شد😳دلتون بسوزه من این همه دوست خوب اینجا دارم شما هم دارید؟😁
پ.ن.بعضیارو واقعا ممکنه از بسیاری موارد فراموش کرده باشم بعضیا هم خیلی تازه است که دوست شدیم و هنوز خیلی ارتباط نداشتیم امیدوارم از این جمع کسی تا سال دیگه ازم دور نشه.
مطلبی دیگر از این انتشارات
جمعی از رفقای ویرگولی که با آنها می پلکم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
ویرگولی ها:)
مطلبی دیگر از این انتشارات
روز دانش آموز در ویرگول