یک درگیرِ فکری با یک فکر درگیر
بی حد
حتی بزرگترین کهکشان هم، تنها چون هنوز همه ی عالم واسه ی ما قابل مشاهده نیست، بهش لقب بزرگترین میدیم. درحالی که هیچ ترینی در کار نیست. البته باید گفت تفکر غالب در جامعه هم به اون دامن میزنه و بهش بسیار بها میده ولی خب واقعیت اینه که این جاده ته نداره؛ بینهایته!
شما اگر تونستی عددی پیدا کن که بزرگ'ترین' عدد دنیا باشه و بعد اون دیگه عددی نباشه. خب واضحه که این کار تلاش بیهوده ای هست. فقط بینهایت بزرگتر از بینهایته!
ما توی دنیای خاکستری زندگی میکنیم؛ نه سفید ترینی هست نه سیاه ترینی. نه باارزش ترینی درکاره نه بی ارزش ترینی. نه خوشگلترینی نه زشتترینی. همه چیز بی حد و بی اندازهست.
این "..ترین" یه جورایی از قطعیت هم میاد. وقتی که مثلا میگیم فلان ماشین، آخرین و جدیدترین ماشینه، آیا واقعا جدیدترین ماشینه؟ یا مثلا سریعترین ماشینه؟ خب درواقع نه! آیا ما از توی پارکینگ های اون کارخونه ها و تکنولوژی جدیدتری که دارن توی آزمایشگاه هاشون توسعه میدن، خبری داریم؟ آیا اصلا کسی میتونه خبری داشته باشه؟ نه اصلا!
اما ما با "..ترین"، به خودمون دلداری میدیم و خیال خودمونو راحت میکنیم میگیم حالا همینم کافیه.
مثلا جلوی همه میگیم گوشی ای که تازگی خریدیم بهترین گوشی بازاره. دوست نداریم و نمیخوایم این واقعیت رو قبول کنیم که فردا پس فردا یه گوشی(بطور کلی هر وسیله) بهتر از اون هم میاد.
از اونجا که صحبت کردن از بینهایت، بینهایته، پس سعی میکنم با این واقعیت کنار بیام و فعلا به همین بسنده میکنم.
سقوط در چرخه ای بی پایان (Falling_Into_An_Infinite_Loop)
مطلبی دیگر از این انتشارات
ماه زرد
مطلبی دیگر از این انتشارات
کبریتِ سوخته
مطلبی دیگر از این انتشارات
رقابت؛ یک چرخهی بی پایان