یک درگیرِ فکری با یک فکر درگیر
شکستن دور باطل
هر چرخه ای حتی اگر بی پایان باشه، باز هم راه خروج داره. ما عاملیت داریم و میتونیم خیلی از شرایط رو عوض کنیم یا ازش خارج شیم. و وارد یک دنیای دیگه با قوانینی دیگه بشیم. عاملیت یعنی نقش داشتن. توانایی به دوش کشیدن مسئولیت اتفاقایی که توی زندگیمون رخ میده.
همیشه از خودم میپرسیدم آینده ی یه شخص توی زندگیش چه نقشی داره؟ آینده ای که وجود نداره توهّمی بیش نیست و همه اینو می دونیم اما بعضی هامون روش تعصب داریم درحدی که اگه کسی به آیندهمون توهین کنه ناراحت کننده هست. چرا که عاملیت ما رو زیر سوال میبره. هرچند برخی آزمایش های علمی(نوروساینس) تا حدودی نشان دادند که بیش از ۹۰ درصد کار هایی که در روز انجام میدیم، از قبل تعیین شده؛ اما همون درصد کمی که دست خودمون هست، میتونه کاملا تعیین کننده باشه.
باور به عاملیت یعنی "خود" ام، و حتی تصمیماتم نقش پررنگی توی زندگیم دارن. من توانایی دارم که عادت هام رو تغییر بدم. عادت هایی که مثل چسب چسبیدن و غیر قابل تغییر بنظر میان. توانایی این رو دارم که عادت های جدیدی که خودم میخوام رو جایگزین قبلی ها کنم. عاملیت داشتن یعنی من مسئول کارهایی هستم که میکنم. هرچند توانایی این رو هیچوقت نخواهم داشت که همه شرایط رو تحت کنترل خودم نگه دارم. اما باید باور داشت به همان کمتر از ۱۰ درصد. کسی نمیتونه منو درگیر کاری کنه بجز اینکه خودم خواسته باشم. این قدرت رو دارم که از هر دورباطل ای، از هر چرخه ی معیوبی، از هرجور عادت مخربی، خودمو خارج کنم و اون چرخه رو بشکنم.
شما بنویسید
عاملیت یعنی...
سقوط در چرخه ای بی پایان (Falling_Into_An_Infinite_Loop)
مطلبی دیگر از این انتشارات
*ایستاده روی لایه نازک یخ دریاچه*
مطلبی دیگر از این انتشارات
کبریتِ سوخته
مطلبی دیگر از این انتشارات
دور باطل