یک درگیرِ فکری با یک فکر درگیر
چرخهی مخرب گوسفندی
حتما کسایی رو دیدید که ادعا میکنند خیلی مرد عمل هستند، و مثلا منتظر یه دستورن تا زود انجامش بدن(هرچند صفت خوبی بنظر میرسه، البته فقط از دور!). درضمن همین اول داستان بگم اصلا منظورم آدمِ عجول نیست!
ولی خب کسی که این ویژگی رو داره :
۱. فکر مستقلی از خودش نداره.
وقتی فکر مستقلی از خودش نداره...
۲. پس هر دستوری رو اجرا میکنه. پس عملا قبلش فکر نمیکنه که قراره چیکار کنه.
وقتی که قبلش فکری نداشته باشه خب...
۳. نمیدونه که داره چکار میکنه و چی قراره بشه تهش.
وقتی ندونه که چی قراره بشه تهش پس،
۴. واسه اون کار دقت لازم رو نخواهد داشت! و کارش به سرانجامی نمیرسه! و دچار کلافگی میشه!
وقتی دچار کلافگی بشه...
۵. نمیدونه و نمیفهمه کجای کارش ایراد داره چون که از خودش فکر مستقلی نداشته و باز دوباره میره از بقیه میپرسه و دستورات اونها رو چشم بسته اجرا میکنه. و...
و این چرخه تا آخر زندگی اون شخص ادامه پیدا میکنه(ولی مشخص نیستش با این وضعیت تا کی میتونه ادامه پیدا کنه!)
آیا شما به اصطلاح "مرد عمل بودن" رو ویژگی مثبت میدونید؟ یا چی؟
سقوطدرچرخهایبیپایان(Falling_into_An_infinite_Loop )
مطلبی دیگر از این انتشارات
گلوله برفی
مطلبی دیگر از این انتشارات
ماه زرد
مطلبی دیگر از این انتشارات
بی حد